گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ غرض از نوشتن چندخط اول گزارشها این است که نگارنده، خواننده را به درکی هرچند سطحی از موضوع پیشرو برساند تا شمای مخاطب ناخواسته در انبوه اطلاعاتی که نمیدانید قرار است برای کدام بخش زندگیتان مفید باشد، رها نشوید.
اگر بخواهم با کمک از همین چندخط، نور بیندازم روی خطیخطیهایی که قرار است بعدتر بخوانید، باید بگویم گزارشی که میبینید مروری است بر یکسال پیگیری خبرگزاری دانشجو برای صداوسیمایی که فارغ از خوب و بدش، زنده است و زنده بودن تنها دلیلی است که نگارنده برای نقدِ رویکرد و عملکردش قریب به یکسال وقت صرف کرده و پشیمان نیست.
گزارشهایی که درنهایت بیشتر منجر به پرسش میشوند تا اینکه پاسخی فراهم کنند. چراکه نگارنده، پاسخگویی نمییابد و در این یکسال هیچ یک از دوستان و آشنایان رسانهملی مشتاق به پاسخگویی نبودند. اما نگارنده تلاش کرده است تا در گزارشهای این پرونده از پژوهشهای علمی و سخن کارشناسان و اساتید استفاده کند چراکه معتقد است اگر قرار بود از علم، فقط اسمش روی مدرک دانشگاهیاش باشد و رسمش در پستوی خانه خاک بخورد، همان ثروت بهتر بود.
بیشک برای شمای خواننده هم مثل منِ نویسنده سوال است چرا هرچه بر وسعت این رسانه میافزایند از مخاطبش میکاهد؟ و مگر نهاینکه صداوسیما با ۱۲۰ شبکه و احتساب ۱۲ ساعت در روز، عملا باید روزانه ۱۴۴۰ساعت تولید محتوا داشته باشد؟ پس چرا ما هنوز برای پیداکردن یک برنامه خوب، اندرخم یک کوچهایم؟
ادغام و تعدد شبکهها دو راهی بود که از ضرغامی تا سرافراز و علیعسگری را درگیرکرد و هنوز تکلیف مشخصی برای آن تعیین نشده است. رویکرد کمی مدیران صداسیما یکی از جدیترین آسیبهایی بود که در سالهای اخیر رسانهملی را تحت تأثیر قرار داد. از طرفی کاهش کیفیت برنامهها و به تکرار افتادن فیلم و سریالها نیز دلیل روشنی است که توسعهکمی بدون توجه به توانایی تولیدمحتوا رقم خورده است.
البته که هیچکدام از سیاستگذاریها پیرامون تأسیس شبکه جهت تولید محتوا نچرخید. آیفیلم، نمایش، تماشا، شما، شبکههایی بودند که مأموریت آنها صرفا تکرارمحتوا تعریف شد و اگر برای هزارمین بار هم سریالها از این شبکهها تکرار شوند جای اعتراضی باقی نمیماند؛ و در مقابل، مأموریت اصلی تولید فیلم و سریال تنها به شبکه یک، دو و سه سپرده شد. در این میان سیما، از رشد باکس فیلم و سریال که یکی از مهمترین عوامل پیوند خانوادهها با تلویزیون بود، باز ماند.
این رویه باعث شد تا تکرار محتوا درسیما بیشتر از تولید محتوا دیده شود و نتیجۀ همۀ این تلاشها در این یک دهه به اینجا رسید که درحال حاضر با رشد ۵/۳ برابری شبکههای سراسری، شاهد کاهش ۲۰ درصدی تولیدات فیلم و سریال سیما هستیم. شبکهها روز به روز افزایش یافتند بدون آنکه بدانند سیاست تکثر شبکهها در جهت افزایش مخاطب، مستلزم شرایطی است با توجه به نظام رادیوتلویزیونی در ایران تحقق آن امکان پذیر نیست.
دکتر پاکدهی عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجو با بیان اینکه تعدد شبکهها سیاستی نافرجام در ایران است، گفت: «تعدد شبکه در ایران به معنی تعدد صدا نیست. سازمان صداوسیما قصد داشت با تعدد شبکهها بتواند انواع مخاطبان را جذب کند، اما انواع مخاطبان نیازمند صداهای متنوع و مختلف هستند نه اینکه یک صدا را از صد بلندگوی مختلف دریافت کنند.
با این تعابیر زمانی تکثر شبکهها موجب افزایش مخاطب میشود که رقابتی بین شبکهها برای پخش برنامهی با کیفیتتر ایجاد شود. این در حالی است که نظام رادیو تلویزیونی ایران انحصاری است و منابع مالی آن نیز دولتی است پس در این صورت چنین چیزی نمیتواند به وقوع بپیوندد و در نهایت تعدد و تکثر شبکهها در ایران نمیتوانند باعث افزایش مخاطب شوند.»
البته با تعریفی که صداوسیما از مخاطب دارد هیچوقت کاهش مخاطب را حس نمیکند. طبق آخرین آمار مرکز تحقیقات صداوسیما، رسانه ملی ۸۰ درصد مخاطب دارد. ۸۰ درصد از ۸۰ میلیون به عبارتی میشود ۶۴ میلیون، و این یعنی من، تو، و همۀ ما.
اینکه دستمان را آنقدر باز بذاریم تا هرکسی در شعاع چند متریمان هم پیدایش شد به مثابۀ مخاطب در نظر بگیریم چیزی جز فریب مخاطب نیست. مشخص نکردن مرز بین مخاطب فعال از مخاطب غیر فعال، روشن نبودن تعریف دقیق بیننده، بیان نکردن جامعه آماری و مبنای درصدگیری نظرسنجی ها، دست آخر ما را به نقطهای میرساند تا نسبت به این ۶۴ میلیون دچار تردید شویم. بزرگترین مراکز آمارگیری در کنار تمام آمارهای خود جامعه آماری و مبنای درصدگیری را بیان میکنند، اما مرکز تحقیقاتِ صداوسیما تنها به ارائه یک آمار کلی بسنده میکند.
چیزی که همیشه قبل از نوشتن هرگزارش سوال میشد، نسبت ملیترین رسانه کشور با ما بود، ما به مثابهٔ کسانی که در این سرزمین زیست میکنیم حتی اگر مخاطب نباشیم؛ و مهم است که رسانه جمهوری اسلامی نسبتش را با جمهور چطور تعریف میکند؟
آشناترین و همه فهمترین مشخصۀ جمهوری اسلامی، مشارکت مدنیست؛ و در این میان، منابع اطلاعات درست، بی گمان بخش اصلی و سازنده هرجامعه مردم سالار را میسازد. حق رأی همگانی، شاید هریک از ما را به عرصه سیاست کشانده باشد، اما اگر رأی دهندگان نتوانند به دادههای سرشار از استانداردهای جامعه و امور سیاسی و اقتصادی، دسترسی داشته باشند، چطور میتوانند ابراز نظر کنند؟ به گفته مرکز تحقیقات صداوسیما، تلویزیون مهمترین منبع کسب اخبار و اطلاعات در ایران است.
پس نحوۀ برخورد این رسانه با رویدادهای سیاسی و مسائل روز کشور و چگونگی پوشش آنها، تأتیر مهمی در شکل گیری رفتار مردم خواهد داشت. رسیدن به بخشی از این هدف، تنها با مسئله محوری شبکههای رسانه ملی امکان پذیر است و این امر، نیازمند اتحاد برنامه سازان، برنامه ریزی بلند مدت و روحیه حل مسئله در میان مدیران شبکه است.
نسبت مردم با رسانه زمانی درست میشود که رسانه بین دوگانه مسئلهمحوری و محافظهکاری، اولی را انتخاب کند. رسانهٔ مسئلهمحور ممکن است در برههای موجب از دست رفتن صندلیهای ریاست شود، اما اگر مداوم و اصولی پیشرود در طول زمانموجب اعتماد و افزایش مخاطب میشود.
حسن شمشادی خبرنگار بازنشسته صداوسیما در این باره به دانشجو گفته بود: «مهمترین علت ایجاد این محدودیتها، محافظهکاری مدیران رسانهملی است؛ و من فکرمیکنم محافظهکاری مدیران صداوسیما نه برای حفظ شأن رسانه، بلکه بخاطر ترس از دست دادن صندلیهای ریاست است. بیشتر مدیران ما شجاعت ریسک کردن، شجاعت بیان وقایع، و پرداخت به موضوعات حساس را ندارند و دنبال دردسر نیستند.
کاش مدیران ما بیشتر از حفظ صندلی به بیان حقایق و اطلاع رسانی به مخاطب توجه کنند. گاهی مدیران ما در جایگاه یک تصمیم گیر شجاعت تصمیم گیری و ورود به بعضی موضوعات را ندارند. اصلا فرض کنند نهایتش قرار است بگویند چرا شما این را گفتید؟ هیچ اتفاقی نمیافتد، شما رسالتتان را انجام دادید و فقط آن صندلی را از دست دادید»
روحالله رشیدی روزنامهنگار و فعال رسانهای نیز که پیرامون وظیفه اصلی شبکههای استانی با او گفتگو کردیم، پیرامون محافظهکاری مدیران صداوسیما در بازتاب مشکلات استانها گفته بود: «وقتی رویکرد کلی صداوسیما در محافظهکاری است، بی تردید شبکههای استانی هم همین خط را دنبال میکنند. وقتی شما در شبکههای سراسری که اتفاقاً پشتوانه قدرت در آنجا بسیار زیاد است خط محافظه کاری را تعقیب میکنید، انتظار دارید مثلا مدیر شبکه هرمزگان مطالبهگری کند.
آنها هم میآیند حوزههایی را برای برنامه سازی انتخاب میکنند که این خط محافظهکاری نشکند. برای همین هم مأموریت و مسئولیت اصلی شبکههای استانی که به زعم بنده عدالتخواهی است به حاشیه. من امروزه شبکههای استانی را در قضیه مطالبه عدالت، حاشیهنشین میدانم.»
همچنین دکتر سید حسین شهرستانی، جامعه شناس و مدیرگروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در گفتگو با برنامه دادستان درباره مواجه صداوسیما با دیدگاههای متنوع در جامعه و پوشش صدای مردم، گفت: «هر رسانهای خط قرمزهایی دارد که لازمه یک سازمان رسانهای است، اما رسانه نباید اجازه بدهد دایره این خطوط گسترده بشود. چراکه هرچقدر محدودتر شود، درجه خطرپذیری رسانه پایین میآید.
البته اینکه تعداد این خط قرمزها روز به روز به فهرستش اضافه میشود از بدبختیهای صداوسیما است که مدام از این سمت و آن سمت سفارش میرسد. صداوسیما رسانهای است که هم باید غربگراترین اقشار جامعه را راضی کند هم مراجع تقلید قم را. هرکاری میکند یک سمتی ناراضی است. به همین دلیل هم جمهوری اسلامی یکی از پیچیدهترین حکومتهای جهان است.»
برنامههای گفتگومحور، عملکرد رسانه در شرایط بحرانی، و نسبت شبکههای استانی با درد استان ها، گزارشهایی بودند که سعی کردند تا نسبت رسانه جمهوری اسلامی را با مردم را یادآور شوند؛ و بعدتر بیشتر سعی خواهیم کرد تا به ابعاد مختلف این نسبت بپردازیم.