به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، ولدبیگی در این سال ها به عنوان طراح گریم، با بسیاری از پروژه های سینمایی و تلویزیونی همکاری داشته است، اما قدر مسلم یکی از آثاری که نام او را برای همیشه در حافظه هنر تصویر و نمایش ایران جاودان خواهد کرد، طراحی چهرهپردازی در سریال «مختارنامه» است. او در آن زمان به همراه یازده نفر دیگر اجرای گریمهای شخصیت های سریال داود میرباقری را بر عهده گرفت و با عبدالله اسکندری در مقام طراح جلوه های ویژه گریم همکاری می کرد.
مسعود ولدبیگی به ایسنا گفته بود که هر کدام از شخصیتهای سریال «مختارنامه» پس از چند بار اجرای گریم، به گریم نهایی می رسند و در حالی که آن زمان سه سال از ساخت این پروژه می گذشت، مثال زده بود که بازیگر ایفاکننده نقش مختار (فریبرز عربنیا) به طور تقریبی نزدیک به ۲۰۰ بار گریم شده بود!
شیوه کارشان به این شکل بود که سناریو را مطالعه می کردند، در جلسهای با حضور کارگردان (میرباقری) شرکت کرده و نقطه نظرات او را میشنیدند. پس از آن، طرح گریم میزدند و طرحها را به صورت تست پیاده میکردند. در این مسیر گاه اتفاق افتاده بود که بازیگری را بیش از ۱۰ بار تست زده باشند اما باز هم به آن چه میخواستند، نرسیده باشند.
ولدبیگی درباره حفظ راکوردهای گریم بازیگران «مختارنامه» هم توضیح داده بود، «تمام کارهایی که روی صورت بازیگر انجام شده به شکل کارتکس ضبط میشود و در نهایت از هر بازیگر یک پرونده کامل داریم. در پروژههایی مانند «مختارنامه»، گاه ممکن است بازیگر برود و پس از ۶ ماه بازگردد که با استفاده از همان عکسها و بیوگرافی که در پروندهاش موجود است، مجددا او را گریم میکنیم. با بعضی از بازیگران از همان ابتدا شرط میشود که نباید به چهرهشان دست بزنند. اگر نیازی به اصطلاح و کوتاه کردن ریش یا مو باشد هم باید به ما مراجعه کنند تا فرم اصلی دست نخورد.»
مسعود ولدبیگی برای طراحی گریمهای سریال «مختارنامه» الگو و عکسی در دست نداشت؛ بنابراین روایتهای این دوران که به صورت سینه به سینه و نسل به نسل انتقال یافته بود را ملاک کار قرار داد.
می گفت: «درچنین مواردی ذهن است که کار میکند و طراح گریم پس از مشاوره با کارگردان طرح خود را پیاده میکند.»
آنها برای طراحی گریمها در سریال «مختارنامه»، بازیگران را به دو دسته اشقیا و اولیا تقسیمبندی و سعی کرده بودند این تقسیمبندی در گریمها نیز لحاظ شود. در چنین شرایطی بیننده به مجردی که به شخصیت اشقیا یا اولیا برخورد میکند، به سرعت متوجه این موضوع خواهد شد.
به گفته این طراح چهرهپرداز، با تقسیمبندی گریمها در سریال «مختارنامه»، شخصیتهای مثبت شبیه به هم و شخصیتهای منفی نیز شبیه به هم شده بودند.
اما ولدبیگی و همکارانش برای اینکه شخصیتهای «مختارنامه» همگی شبیه به هم نشوند هم تمهیدی اندیشیده بودند. او در این زمینه توضیح داده بود: «معمولا در گذشته در پروژههایی مانند «مختارنامه»، ظاهر افراد یکنواخت بود، اما من تلاش کردم بیننده را با چهرههایی مشابه خسته نکنم و او را با چهرههایی رو به کنم که برایش تازگی داشته باشد و این اتفاق در عین حالی رخ داده که ریشه چهرهپردازی همه شخصیتهای منفی یکی است و شخصیتهای مثبت نیز دارای وجوه اشتراکی هستند.»
مسعود ولدبیگی در انتخاب بازیگران بر اساس نقشهایی که برایشان انتخاب میشد هم دخالت داشت؟
توضیح داده بود: «گاه اتفاق میافتد که کارگردان فردی را معرفی کرده و گفته این بازیگر باید نقش شخصیتی بسیار مثبت را بازی کند، اما من دیدهام که چهره این بازیگر از هیچ المانی برای مثبت شدن برخوردار نیست. در چنین شرایطی این نکته را به کارگردان گوشزد کردهام، با هم مشورت کردهایم و بازیگر عوض شده است.»
اما او چه ترفندهایی به کار می گرفت تا از تداعی کردن نقش قبلی بازیگر پرهیز شود؟
ولدبیگی تاکید داشت که از عملکرد و گذشته بازیگر آگاه باشد و بدین وسیله ترفندهایی را در گریم به کار بگیرد که نقش قبلی وی را تداعی نکند.
می گفت: «ما تمام تلاشمان را میکنیم که المانهای قبلی را در طراحی گریم بازیگران «مختارنامه» کنار بگذاریم. گاه اتفاق میافتد که ۱۰ بار بازیگر را تست میزنیم تا به آن چه میخواهیم نزدیک شویم.»
در سریال مختارنامه که ۱۶ سال از تاریخ روایت می شد، بیش از همه گذشت زمان بر چهره شخصیتی مانند مختار تاثیر می گذاشت و در مابقی شخصیت ها این روند چندان دیده نمی شد. مسعود ولدبیگی دراین زمینه توضیح داده بود: «شخصیت مختار به دلیل درگیریهای که داشته به یکباره پیر و شکسته میشود. اما چهره اطرافیان وی در طول این ۱۶ سال چندان تغییر نمیکند.»
او درباره تغییر یک باره گریم شخصیتها که در برخی سریالها اتفاق میافتد، اظهار کرده بود: «این اتفاق به طور حرفهیی بستگی به خود قصه و سناریو دارد و اگر چنین اتفاقی بیهیچ پشتوانهی رخ دهد، ضعف خود مجری است.»
ولدبیگی هم مانند بسیاری از هنرمندان فعال در این حوزه، از بودجه اختصاص یافته گله مند بود و عمدهترین ضعفها در حوزه چهرهپردازی را به کمبود بودجه مربوط می دانست. و البته در این زمینه مثالی هم زده بود، «با داستانی رو به رو بودهایم که در آن یک بازیگر ۲۰ ساله باید ۳۰ سال پیرتر میشده است. چنین اتفاقی در گریم به متریال خاص نیاز دارد که هزینهاش بالا است. در چنین شرایطی دو راه بیشتر نداریم یا این که تهیه کننده این متریال را فراهم کند و یا از جیب خودمان پول آن را بدهیم و از آن جا که قیمت بالا است تهیهکننده زیر بار نمیرود و از چهرهپرداز میخواهد که یک کاری اش بکند. در چنین شرایطی است که حاصل کار آن طور که باید و شاید نمیشود و دیگران هم قضاوت میکنند که کار از طراح گریم خوبی بهرهمند نبوده است.»