به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، احتمالا شما هم در فضای مجازی کلیپهایی از وخامت وضعیت کرونا در هند را دیدهاید. گورستانهای دستهجمعی و اجبار به سوزاندن فوتیهای کرونایی که بیشتر شبیه به فیلمهای هالیوودی است!
بهداشت ضعیف عمومی، اجرای مراسمهای آئینی، کندی واکسیناسیون و... همگی از علتهای این فاجعه انسانی در هند هستند تا جایی که میزان مرگومیر در هند به روزانه بیش از هزاران نفر رسید.
اما این فاجعه به همینجا ختم نشد، کرونا همانطور که در هند بیرحمانه میتاخت با جهشی که در ژنتیکش پدید آورد، سویه جدیدی به نام کرونای هندی یا دلتا را متولد کرد. زادهای که میتوان ادعا کرد در بیرحمی و کشندگی از سویههای انگلیسی و آفریقایی پیشقدم است!
کرونای هندی همانطور که انتظار میرفت بسیار سریع به کشورهای همسایه و اروپا منتقل شد. این اواخر هم با درگیری پاکستان و کشورهای هممرز ایران زمزمههای از انتقال این ویروس به ایران و برخی شهرهای مرزی مانند سیستان و بلوچستان به گوش میرسد.
البته شاید دیگر واژهی زمزمه درست نباشد، چند وقتی است فعالان اجتماعی و کادر درمانِ سیستان برای شنیده شدن صدایشان فریاد میکشند که «کرونای هندی وحشیانهتر از حد تصور سیستان را درگیر کرده و هیچ اقدامی برای مقابله و کنترل صورت نمیگیرد!»
سیستان و بلوچستان از شهرهایی بود که با وجود محرومیتهای گسترده و ضعیف بودن امکانات بهداشتی و درمانی تا زمستان سال گذشته بهعنوان یکی از پایینترین شهرهای با شیوع کرونا معرفی میشد. البته که مشاهدات عینی کادر درمانِ این استان حرف دیگری میزند!
مجتبی جهان تیغ از فعالان اجتماعی و کادر درمان سیستان معتقد است به علت کمبود دسترسی به خدمات شناسایی و غربالگری و درنتیجه عدم شناسایی مبتلایان و آمار فوتیهای ناشی از کرونا در این استان بهصورت کاذب، وضعیت سفید اعلام میشد.
اما پس از شیوع کرونای هندی وضعیت سفید سیستان حتی در رنگبندیهای اعلامی از طرف وزارت بهداشت هم تغییر کرد.
اواخر اردیبهشت دقیقا چند هفته بعد ازآن که در هند، کرونای دلتا تاختوتاز و کشتار به راه انداخت، وضعیت چابهار و ایرانشهر قرمز اعلام شد تا جایی که روند رشد کرونا در استان طی دو هفته از یازده تا بیست خرداد دو برابر شد. با توجه به وضعیت هشدارآمیز شیوع کرونای دلتا در این استان باید محدودیتهای کرونایی ازجمله محدودیتهای تردد و عدم تشکیل جلسات و گردهماییهایی انتخاباتی صورت میگرفت، اما جهان تیغ میگوید: «پس از وضعیت قرمز ایجادشده با توجه بهشدت مُسری بودن کرونای هندی خواستار محدودیتهای کرونایی بودیم، اما کماکان از ایجاد محدودیت برای برگزاری صدها تجمع انتخاباتیِ طایفهای بهویژه برای انتخابات شوراهای شهر و روستا جلوگیری نشد حتی در کانونهای بحران و شهرهای قرمز! و نتیجه آن که بهمحض پایان انتخابات روند انفجاری ابتلا آغاز شد و در پایان خرداد به هزار ابتلا در روز و مرگهای دو رقمی واردشده و شیب عمودی در حال افزایش است بهطوریکه تاکنون سه برابر قله آذرماه روند ابتلا بوده است و هنوز به قله نرسیده است و ظرفیت بیمارستانهای استان در انتهای خرداد تکمیل شد و خطر جهش در مرگومیر هرروز بیشتر میشود.»
اگر بخواهیم به پاسخ این سوال برسیم که کوتاهی چه افرادی موجب جولان کرونای هندی در این استان شده است باید سه لایهی پیشگیری، شناسایی و درمان کرونا بررسی شود.
در بحث مهم پیشگیری با استانداری و فرماندار این استان طرف هستیم. طبق گفته فعالان اجتماعی ساکن در سیستان تا همین هفتهی گذشته هیچکدام از بازارها و مکانهای عمومی پرتردد سیستان تعطیل نشدند. مسئلهای که با توجه بهشدت مسری بودن کرونای دلتا قطعا به افزایش آمار مبتلایان دامن زده است.
در مرحله دوم بحث شناسایی مبتلایان مطرح است. سیستان بهعنوان یکی از محرومترین استانهای ایران ازنظر زیرساخت سلامت در حوزه سرانه دسترسی به مراکز بهداشتی و درمانی در پایینترین سطح قرار دارد. دور از ذهن نیست که این استان برای شناسایی و غربالگری مبتلایان به کرونا هم با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم میکند. مجتبی جهان تیغ در این خصوص میگوید: «یکی از ضعفهای بزرگ مدیریت کرونا در استان سرانه پایین مراکز انجام غربالگری و انجام تستهای تشخیصی دولتی و رایگان برای مردم است درحالیکه در شهرهای دیگر مراکز غربالگری به نسبت سرانه جمعیت بسیار است برای مثال دو شهرستان تهران یعنی فیروزکوه و دماوند با مجموع جمعیت شصت و هفت هزار نفر دارای هشت مرکز غربالگری یا کاشان و آران بیدگل با مجموع جمعیت نصف جمعیت زاهدان دارای دوازده مرکز غربالگری یعنی دو برابر مرکز استان سیستان و بلوچستان دسترسی به مراکز غربالگری و تست دارند (شهر زاهدان شش مرکز تست دولتی دارد) این در حالی است که همین تعداد در زاهدان نابرابر توزیعشده و حدود نیمی از شهرها یعنی در حاشیه شهر دو مرکز غربالگری دارند و توزیع نامناسب جمعیتی برخوردار است مثلا صد و هفتاد هزار نفر از مردم مناطق فقیر شهر به یک مرکز دسترسی دارد درحالیکه در سایر مناطق برخوردارتر با جمعیت پنجاه تا هفتاد هزار نفر یک مرکز در نظر گرفته شد!»
در حوزهی درمانی نیز باید جهت مطالبه را به سمت دانشگاه علوم پزشکی استان برد که اگر وضعیت سیستان آنقدر وخیم است که از قرمز رو به سیاهی است پس چرا گزارشهای علوم پزشکی ضعیف بوده و استانداری در جریان قرار نگرفته است.
زهرا کوهکن از فعالان اجتماعی و کادر درمان سیستان معتقد است وضعیت فعلی این استان کاملا قابل پیشبینی و مهار شدن بوده است. کوهکن میگوید: «با سه عامل زیرساختهای ضعیف بهداشتی، فرهنگ عمومی مردم و سویههای جدید در کشورهای همسایه و تردد از مرزها قابل پیشبینی بود که وضعیت سیستان و بلوچستان بهزودی رو به وخامت میرود، اما متأسفانه هیچ تدبیری برای مهار این قضیه از طرف مسئولین استانی و کشوری نشد.»
کوهکن یکی از عوامل تشدید این وضعیت و عدم پاسخگویی مسئولان را سکوت رسانهها بیان میکند و میگوید: «عجیب است که سیستان با کرونایی وحشیتر از سویههای دیگر مانند انگلیسی و برزیلی و... دستوپنجه نرم میکند، اما در رسانهی ملی و خبرگزاریها هیچ خبر و صدایی از این استان شنیده نمیشود! درحالیکه فعالان اجتماعی و دانشجویان استان مدتی است خودجوش برای رساندن صدای خود به گوش رسانهها و مسئولین تلاش میکنند.»
همچنین مجتبی جهان تیغ، سکوت وزیر بهداشت و دولت را ناشی از عدم ورود رسانهها و سکوت مرگبار رسانهی ملی میداند که منجر میشود این افراد در ناآگاهی جدی نسبت به وضعیت سیستان به سر برند!
بعد از ماهها سوختن سیستان در تب کرونای هندی چند وقتی است که برخی از رسانهها هم پایکار آمدهاند، اما کماکان گوشی برای شنیدن فریادهای سیستان وجود ندارد.
اگر کرونای هندی سرکش در سیستان مهار نشود دور و دیر نیست که این ویروس بیرحم دیگر استانها را هم به کام ابتلا و مرگ بکشاند. به نظر میرسد در حال حاضر با افزایش تست رپید (سریع) شناسایی کرونا و تقویت زیرساختهای غربالگری و درمانی مانند برپایی بیمارستانهای صحرایی و همچنین پیگیری محدودیتهای جدی در تردد و لغو تجمعات میتوان تا حدودی این تب را خاموش کرد. علاوه بر آن با تسریع و اولویتبخشی واکسیناسیون عمومی در سیستان و مناطق قرمز کشور میتوان به بحث پیشگیری امید بیشتری داشت.
خبرگزاری دانشجو وظیفه خود میداند با مطالبه از وزارت بهداشت و مسئولین استانی این موضوع را تا رسیدن به نتیجه پیگیری کند.