گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - احمد رضاپور؛ موسسه مطالعات امنیت ملّی اسرائیل (INSS) به سرپرستی ژنرال «عاموس یادلین» رئیس اسبق سازمان اطلاعات ارتش رژیم (آمان) از جمله اتاق فکرهای مهم نهادهای امنیتی صهیونیستها است. این اندیشکده در گزارشی تحت عنوان «عربستان سعودی و سوریه: ارزیابی یک مسیر جدید» نوشت: یک دهه از جنگ سوریه میگذرد. تغییر در حوزه روابط سوریه و تعدادی از کشورهای عرب سنّی طی ماههای اخیر قابل رویت است.
اوایل ماه می / فروردین گزارش شد که نمایندگان سعودی به سرپرستی خالد حمیدان رئیس استخبارات عربستان از دمشق بازدید به عمل آوردند و با رئیس جمهور «اسد» و ژنرال مَملوک رئیس دستگاه اطلاعاتی سوریه دیدار کرد که در نوع خود اولین دیدار در این سطح بوده است. طبق گزارشها، پیرامون بازگشایی سفارت عربستان سعودی در دمشق به عنوان اولین گام در مسیر عادی سازی روابط توافق و بدنبال آن طرحی برای بازگرداندن سوریه به جایگاه خود در اتحادیه عرب ارائه شد. در پایان ماه می / اردیبهشت، نمایندگان سوریه به سرپرستی محمد رامی مارتینی وزیر گردشگری سوریه برای نخستین بار از سال ۲۰۱۱ به عربستان سعودی رفتند. در طول یک دهه جنگ سوریه، بسیاری از دولتهای حوزه خلیج (!) امیدوار به سقوط دولت اسد بودند و برخی از آنان به صورت فعال از شورشیان پشتیبانی اقتصادی و نظامی میکردند.
اکنون اردوگان دولتهای خلیج (!) در مواجهه با سوریه به سه دسته تقسیم شدند:
امارات متحده عربی و بحرین در میان کشورهای خلیج اولین دولتهایی بودند که روابط خود را با اسد از سر گرفتند. امارات سفارت خود در دمشق را در سال ۲۰۱۸ بازگشایی کرد. امارات متحده عربی از نظر مالی به دمشق کمک میکند و درحال همکاری با مصر برای بازگرداندن سوریه تحت حاکمیت اسد به اتحادیه عرب هست. عمان نیز در اکتبر ۲۰۲۰ سفیر خود را به دمشق بازگرداند. محیط تجاری دوبی همچنان در طول جنگ منبع جذب تاجران سوری بود، در نتیجه امارات بازسازی سوریه را به چشم یک فرصت اقتصادی مهم میبیند. متعاقباً، امارات به شدت مخالف قانون سزار آمریکا میباشد که مسیر را بر تجّار اماراتی برای کار در سوریه دشوار کرده است. پاندمی کرونا این فرصت را در اختیار ابوظبی قرار داد که کمکهایی نظیر مواد غذایی و تجهیزات پزشکی را به این کشور ارسال کند. محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی و حاکم بالقوه امارات متحده عربی حتی با اسد صحبت کرد و وعده داد که در مبارزه با پاندمی کمک کند و قول داد که سوریه و مردم آن را تنها نخواهد گذاشت.
قطر از همان ابتدای جنگ از شورشیان افراطی پشتیبانی کرد. دوحه در میان دولتهای عربی تنها کشوری است که حداقل بر روی کاغذ در ستیز با دولت اسد باقی مانده و از گفتگو با آن خودداری کرده است.
سایر کشورهای عربی نظیر کویت و سعودی نیز تاکنون در مقوله عادی سازی روابط خود با دولت اسد مردد ماندهاند و ترجیح میدهند که بنشینند و ناظر بر تحولات باشند. این دو کشور بهبود روابط خود با سوریه را به پیشرفت در راه حل سیاسی بر اساس قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت مشروط کردند. هیچ تغییری در کویت مشاهده نشده ولی تغییر نگرش سعودی نسبت به سوریه مشهود است. با وجود ابهامات پیرامون چشم انداز این اقدام دراماتیک، عادی سازی روابط دمشق - ریاض در شرایط حاضر میتواند در خدمت منافع دو طرف باشد.
***
اسد درگیر یک بحران اقتصادی بی سابقه میباشد و فاقد توان بازسازی ویرانههای کشور است. ایران و روسیه که این کشور را نجات دادند نیز نمیتوانند در تامین بودجه هنگفت مورد نیاز برای بازسازی کمک کنند. آمریکا و کشورهایی اروپایی تمایلی به کمک در امر بازسازی ندارند مگر آنکه [به تعبیر خود] اصلاحات اجتماعی و سیاسی به شیوه قطعنامه ۲۲۵۴ صورت بگیرد. برهمین اساس، کشورهای حاشیه خلیج(!) منبعی مناسب تر برای کاهش بحران اقتصادی و انتقال منابع مالی در امر بازسازی سوریه هستند. فراتر از آن، اسد به ویژه پس از پیروزی در اتتخابات می ۲۰۲۱ / خرداد ۱۴۰۰، شدیداً پیگیر بازگرداندن سوریه به اتحادیه عرب و تقویت جایگاه آن نزد جهان عرب است.
هنوز مسئله اعتبار دولت سوریه به صورت ویژه برای دولتهای خلیج(!) و به صورت عمومی برای کشورهای عربی موضوعی حیاتی است. به نظر میرسد که این درک به تدریج در میان کشورهای عربی رسوخ کرده که آنان قابلیت تاثیرگذاری بر آنچه در سوریه میگذرد، به ویژه برای جبران حضور ایران در این کشور را دارند. بنابراین باید یک سیاست پیشگیرانه را اتخاذ کنند. کشورهای عربی بدنبال جلوگیری از اشتباهی هستند که در سال ۲۰۰۳ در عراق مرتکب شدند و میدان را برای افزایش مداخله ایران خالی کردند. کشورهای عربی در سوریه بدنبال کسب نفوذ در سیاستهای حکومت، موازنه قدرت با ایران و کاهش نفوذ آن در بلاد عرب و نیز محدود کردن نفوذ محور ترکی - قطری در این کشور هستند.
ورود بایدن به کاخ سفید و شتاب دادن به مذاکرات هستهای میان آمریکا - ایران محرک اصلی فرآیندی است که در دیدگان کشورهای عربی میتواند منجر به تغییر در موازنه قدرت جاری منطقه غرب آسیا به دلیل جایگاه قدرتمند ایران شود. دولتهای خلیج منافع روشنی در کاهش تنشهای منطقه، جلوگیری از آسیب و در صورت امکان ایجاد دامنه نفوذ در منطقه از جمله سوریه هستند.
ظرفیت اقتصادی قابل توجه دولتهای خلیج(!)، اهرم فشار مهمی به آنان نسبت به دولت اسد و طرف سوم نظیر سایر کشورهای عربی، قدرتهای جهانی و حتی اسرائیل میدهد. در واقع روابط گرم احتمالی میان اسد و سعودی پیامدهای زیادی برای اسرائیل دارد.
طی سالهای گذشته، ایجاد روابط حسنه میان دولتهای سنّی و سوریه به عنوان ابزاری برای تضعیف کنترل ایران بر این کشور مورد بحث قرار گرفته است. تهدید مشترک ایران برای اسرائیل و کشورهای عربی/سنّی(!) در پس زمینه عادی سازی روابط اسرائیل و برخی از این دولتها بود. به نظر میرسید که نزدیکی برخی از کشورهای عربی به دمشق، فرصت خوبی برای اسرائیل جهت اختلاف افکنی میان ایران و سوریه در چارچوب به رسمیت شناختن حاکمیت اسد و کمک اقتصادی به دمشق در ازای کاهش _ اگر نمیتوانند حذف کنند _ حضور ایران در سوریه باشد. هدفی که ممکن است در چارچوب رابطه جدید اسرائیل و امارات جامه عمل به خود بپوشاند، ایجاد مجرای انتقال پیام به دولت سوریه است.
با این وجود، با نگاهی دقیق به ابعاد تحولات منطقه پیچیدگی اوضاع برجسته میشود. درکنار اخبار پیرامون دیدارهای دوجانبه سوری - سعودی، گزارشهای روزافزونی از گرم شدن روابط ایران و عربستان به گوش میرسد. بنابراین به نظر میرسد سعودی در عرصههای مختلف بدنبال کاهش سطح خطر است تا آن که یک بازی «حاصل جمع صفر»* ایجاد کند. این موضوع را باید از نظر منافع آمریکا مبنی بر کاهش حضور نظامی در منطقه و رسیدن به تفاهم با ایران بررسی کرد. در صورت تحقق این امر، موازنه قدرت در منطقه به ضرر دولتهای خلیج(!) خواهد شد.
اگر این جهت گیری راهبرد سعودی باشد، پیامدهای قابل توجهی برای اسرائیل دارد. رابطه ایرانیها و خلیجیها(!) میتواند تقلّای اسرائیل برای ایجاد یک جبهه منطقهای با هدف انزوای ایران را به خطر بیندازد. درحالی که ایران و دولتهای خلیج(!) ممکن است توافقنامهها و سازش بین خودشان را ارتقاء دهند، تهدید ایران علیه اسرائیل بدون تغییر باقی میماند و یا بیشتر خواهد شد.
این امکان نیز وجود دارد که تهران با هدف تعمیق قدرت و کنترل ایران بر دمشق اجازه داده تا دروازه سوریه به عربستان باز شود، ولو آنکه این قدرت برپایه سرمایهگذاری سعودی باشد که هم از فروپاشی اقتصادی سوریه جلوگیری میکند و هم عربستان را در مسیر بازسازی این کشور قرار میدهد.