گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- محمدصالح سلطانی؛ هر نسل جهان خودش را دارد. متولدینِ هر دهه، دنیای خودشان را میسازند، فیلمها و ترانههای محبوب خودشان را انتخاب میکنند و از نوستالژیهای خاص خودشان لذت میبرند. آدمهای همسنوسالِ هم، دنیای خودشان را دارند. دنیای که نه متعلق نسل قبلیهاست و نه برای نسل بعدیها. هر نسل، مختصات خاص خودش را دارد و این قاعده را میشود در سبک زندگی نسلهای پس از پیروزی انقلاب به خوبی مشاهده کرد. دههشصتیها یک جور فکر میکنند و یک دنیا دارند، هفتادیها جورِ دیگر و هشتادیها جوری کاملاً متفاوت با نسلهای قبل از خودشان. دهه هشتادیها، بچههای چندسال پیش و جوانهای چندسال بعد، این روزها موضوع داغ بحثها و حرفهای تحلیلهای دیگراناند. آنها به بهانهای همیشگی برای بحث و گفتگو تبدیل شدهاند. بعضیها از لزوم «اصلاح» سبک زندگی این نسل میگویند و بعضیها دنبال «درک» جهانِ هشتادیها هستند. عدهای میخواهند برای این نسل «ذائقهسازی» کنند و عدهای دیگر دنبال همراهکردن خودشان با ذائقهی نسل جدید هستند.
هشتادیها، اما راه خودشان را میروند و کار خودشان را میکنند. آنها منتظر «آسیبشناسی» و تحلیلهای ما نمیمانند. آنها مُد خلق میکنند، قطعات موسیقی محبوبشان را به شهرت میرسانند، برای حمایت از «استریمر»هایی که دوستشان دارند پول میدهند، تصمیم میگیرند پیج فلان کسی که برضدشان حرف زده را با کامنت شلوغ کنند، جورِ دیگری درس بخوانند و به شکلهای متفاوتی جوانی کنند. موجِ هشتادیها پشت هیچ سدی نمیایستند و دارد پیش میآید. جسور و پرقدرت.
نماهنگ «دهه هشتادیها» را اگر از این منظر نگاه کنیم، با پدیدهی عجیب یا چیزِ غریبی مواجه نمیشویم. این هم یک جورش است؛ یک شیوهی ابراز ارادت به امامحسین. گیرم وسط گیمنت و با تیشرتهای رنگی و پر از اصطلاحهایی که یکیدرمیان متوجهشان نمیشویم. اما اینها چیزی از اصلِ قصه، از هستهی ماجرا که همان ابرازِ ارادت به امام است، کم میکند؟ این بچهها نه وسط هیات بودند و نه کسی با موسیقیشان سینه میزد. برای همین بعید است کسی بتواند با عبارتهای «بدعت»، «حرمتشکنی» و «عدم حفظ شان دستگاه امام حسین» سراغِ کوبیدنِ «دهه هشتادیها» برود.
این یک نماهنگ است. یک ترکیبِ همخوان از «موسیقی» و «تصویر» که میخواهد زبانِ ارادتِ نسلِ جدید- یا دستکم بخشی از نسل جدید- به ساحتِ امامِ شهید باشد. با شعری که محتوایی ازلیابدی را در قالب کلماتِ امروزی ریخته است. با حالوهوای متفاوتی که برای بچههیاتیها غریب به نظر میرسد و برای بعضیها آشنا. با دنیایی که برای بعضیها پذیرفتنی است و برای بعضیها نه.
من به عنوان یک مخاطب دهههفتادی، نماهنگ «دهه هشتادیها» را نپسندیدم و دیدنش را به هیچکس توصیه نکردم. به نظرم کار سبکی است، دُزِ خاندانِ حسینی در آن بالاست و البته اشکالات فنی قابل توجهی دارد. اما این نظر من است. نظرِ یک دهههفتادی که قرار نبوده مخاطبِ این نماهنگ باشد. این کار و کارهایی شبیه این، مخاطبِ هدفِ خاصِ خودشان را دارند. بگذاریم آنها، خودشان، خودِ آن هشتادیهایی که در این نماهنگ بازنمایی شدهاند دربارهاش حرف بزنند. اجازه بدهیم خودشان بگویند این مدل ابراز ارادت به ساحت امام شهید را میپسندند یا نه. بگذاریم خودشان کامنت بگذارند، خودشان بحث کنند، خودشان لایو بروند و خودشان این کار را برای دیدن و لذت بردن انتخاب کنند یا نکنند.
همهی محتواهای دنیا برای ما تولید نمیشود. گاهی باید سکوت کنیم و بگذاریم کسانی که باید دربارهی یک محصول حرف بزنند، اظهار نظر کنند. ما میتوانیم هیچ وقت از تماشای «دهه هشتادیها» لذت نبریم، میتوانیم دیدنش را به هیچ نوجوانی پیشنهاد نکنیم، میتوانیم دوستش نداشته باشیم. اما آیا میتوانیم تخطئهاش کنیم؟ میتوانیم علیهش حکم بدهیم؟
نباید فراموش کنیم که ما قدیمیترها، اصلاً مخاطبِ این نماهنگ نیستیم. «دهه هشتادیها» از همین عنوانش دارد فریاد میزند که برای چه کسانی ساخته شده. همانها هم ماندگار بودن یا فراموش شدنش را تعیین میکنند. ما با یک محتوای خطرناک مواجه نیستیم. این ساسی مانکن نیست. این تتلو نیست. این برنامهی نوجوانِ فلان شبکهی ماهوارهای نیست. این، نتیجهی زحمتِ یک گروه سرود نوجوان است که تصمیم گرفته جورِ متفاوتی به امامش ابراز ارادت کند؛ زیر همین خیمهای که همهی ما مهمانش هستیم. این یک بار را سکوت کنیم و اجازه بدهیم نسلِ جدید دربارهی سبک و شیوهی زیر خیمه بودن، انتخابِ خودش را بکند.