گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - احمد رضاپور؛ اندیشکده «بگین - سادات» اسرائیل در تحلیل پیرامون نسبت ایران با تحولات امنیتی افغانستان مطالبی را نوشت که صرفاً جهت آگاهی مخاطبان از نگرش و دیدگاههای این اندیشکده صهیونیستی ترجمه شده و لزوماً مطالب ادعایی آن مورد تایید نیست. «بگین - سادات» نوشت: ایالات متحده کمی بعد از حملات یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ در خاک آمریکا به افغانستان حمله نظامی کرد تا حکومت طالبان و القاعده را سرنگون کند. سیاست آمریکا این بود که جنگی تمام عیار برای خنثی سازی تروریسم نه فقط در افغانستان بلکه در کل جهان به راه بیاندازد! این واقعه یک چارچوب جدید در نظم امنیتی خاورمیانه بود.
افزایش قدرت طالبان در افغانستان دغدغه جدی نیروی قدس شده بود. نیروی قدس با استفاده از متدهای نظامی غیرمتعارف و هدایت عملیاتها/اقدامات در خاک افغانستان از طریق کشور تاجیکستان و مناطق تحت کنترل اتحاد شمال به مقابله با این چالش پرداخت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیروهای خود را در طول مرز مشترک با افغانستان تقویت کرد و قاسم سلیمانی - فرمانده پیشین نیروی قدس بیشتر اوقات خود را صرف مسئله افغانستان کرد.
وضعیت جغرافیایی ایران در جنگ علیه تروریسم القاعده بلافاصله پس از سال ۲۰۰۱ از دو جنبه مهم نقشی تعیین کننده ایفا کرد: «کمک به حذف طالبان» و «مسدودکردن مسیرهای نفوذ القاعده». ایران با «ارائه اطلاعات امنیتی و جاسوسی به آمریکاییها» و نیز «پشتیبانی از اتحاد شمال» نقشی حیاتی در سرنگونی طالبان ایفا کرد.
کمتر کسی این واقعیت را میداند که نیروهای C.I.A آمریکا مستقیماً با اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خاک افغانستان همکاری میکردند تا بتواند با مبارزان جبهه اتحاد شمال ارتباط برقرار کنند. در برخی از موارد، اعضای سپاه پاسداران در جلسات آمریکا در شمال افغانستان حضور پیدا میکردند.
امّا تهران از سال ۲۰۰۱ در شرق خود دیگر دشمنانی داشت. وقتی نیروهای آمریکایی وارد مناطقی همجوار مرزهای شرقی ایران شدند، حکومت ایران احساس کرد که از سوی نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا محاصره شده است. نیروی قدس و وزارت اطلاعات ایران از حضور ارتش آمریکا در افغانستان ابراز نگرانی کردند. تهران میخواست اطمینان حاصل کند که نیروهای آمریکایی نمیتوانند عملیاتی از خاک افغانستان علیه ایران انجام دهند.
استراتژی بزرگ حکومت ایران در مبنی بر مبارزه با حضور نظامی آمریکا تکرار سیاستی بود که در دهه ۱۹۸۰ میلادی در لبنان به کار گرفت. ایران اقدام به شعله ور کردن بحرانهای منطقهای کرد؛ سلاح و سایر پشتیبانیها نظیر آموزش نظامی برای گروهها در افغانستان فراهم کرد. به طالبان اجازه داده شد که دفتری در ایران تاسیس کند. شخصیتهای کلیدی طالبان در پوشش کنفرانس اسلامی تهران یا مشهد به ایران میآمدند و در هتلها و اقامتگاه های واجا با فرماندهان سپاه پاسداران و مدیران وزارت اطلاعات ملاقات میکردند.
طرح ایران در افغانستان پیچیده و حرفهای بود. این برنامه شامل یک تاکتیک چندمنظورهای کمک به دولت مرکزی افغانستان، دفاع از گروههای همسو با ایران و تسلیح گروههای شبه نظامی ضد آمریکایی نظیر طالبان بود.
اندیشکده «بگین - سادات» اسرائیل نوشت که ایران به سه دلیل از طالبان پشتیبانی کرد:
ایران پس از جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۱ نقش مهمی در گردهم آوردن جناحها و گروههای مختلف افغان برای گفتگوهای سیاسی و دیپلماتیک داشت که منجر به تشکیل دولت افغانستان شد. تهران با مسدود کردن مسیرهای نفوذ و ترانزیت نیروهای القاعده به جامعه بین المللی کمک کرد. مشارکت فعال ایران در بحران افغانستان اوضاع شیعیان این کشور را در وضعیت کنترل شدهای قرار داد. ایران در فاصله زمانی ۱۹۹۶-۲۰۰۱ به حکومت طالبان به دیده یک چالش نگاه میکرد. امّا ایران در نهایت خطر را پذیرفت و از طالبان [برای مقابله با ارتش آمریکا و نیروهای داعش در شرق] پشتیبانی کرد.
علاوه بر این، ایران در دهه ۹۰ میلادی با پاکستان به عنوان پشتیبان طالبان رقابت داشت. تهران همزمان از اقلیت شیعه افغانستان حمایت میکرد که در نزاع با طالبان بود، زیرا از پیدایش شبه نظامیان تروریست سنّی و ضد ایران نظیر «جند ا...» که به اهداف مختلفی از ایران حمله کرده بودند، نگرانی داشت. عمق روابط ایران و طالبان در سال ۲۰۱۶ آشکار شد. تهران احتمالاً همکاری با طالبان را نه فقط از جهت «اخراج آمریکاییها» بلکه در زمینه «زمین گیر کردن داعش» و «[مقابله با] مواد مخدر» هم بررسی کرده است. انگیزه اصلی ایران برای کار با دشمن خود طالبان «نفرت مشترک از آمریکا» بود.
بسیاری در تهران به آمریکا مظنون بودند که طالبان به عنوان یک نیروی تندروی سنّی ایجاد و از آن به عنوان بخشی از برنامه محاصره ایران پشتیبانی کرده است. تهران به داعش، جندا... و سایر گروههای افراطی سنّی به عنوان بخشی از تلاشهای عربستان سعودی برای محاصره ایران مینگریست.
ایران نگران پیشروی نیروهای وابسته به داعش در افغانستان بود. داعش از سال ۲۰۱۵ در تلاش است تا پایگاهی در افغانستان برای خود ایجاد کند؛ هدف ایجاد استانی در خلافت جهانی داعش موسوم به ولایت خراسان بوده است. (این ولایت شامل بخشی از ایران، کل افغانستان و آسیای مرکزی است) به نظر میرسد که بسیاری از جنگجویان داعش در افغانستان از اعضای پیشین طالبان پاکستان هستند. سایر گروههای افراطی افغانستان نیز برخی اوقات به داعش اعلام وفاداری میکردند و ایران این اعلامیهها را مورد توجه جدی خود قرار میداد. از سوی دیگر نیز طالبان مدعی است که از دستورکار بین المللی القاعده پشتیبانی نمیکند.
ایران با همکاری با طالبان بازی را تغییر داد تا ارتش آمریکا را از افغانستان بیرون کند. ایران اکنون دیگر به طالبان به عنوان یک تهدید نمینگرد. ایران فهمیده که چارهای جز همکاری با طالبان ندارد.
*مطالب ادعایی از سوی این جریده عبری لزوماً مورد تایید نیست.