به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، قدرت، روابط بین دولتها را تعیین میکند. در سیاست داخلی، قدرت منحصرا در اختیار دولت حاکم است، در حالی که در حوزه جامعه بین المللی قدرت حاکمهای مانند جامعه ملی وجود ندارد. وجه خارجی قدرت بعنوان کنترل رفتار دیگر کشورها و وادار کردن آنها به در پیش گرفتن سیاست خاصی تعریف میشود.
همانطور که میدانیم قدرت بر عوامل منابع گوناگون تکیه دارد و از عناصر مختلف تشکیل شده است. عواملی چون؛ اقتصادی، ایدئولوژیک، اجتماعی انسانی، سیاسی، جغرافیایی، نظامی، فردی، شخصیتی و علمی.
هنگامی که کشوری از قدرت صحبت میکند باید عناصر تشکیل دهنده آن را در زیربنای خود داشته باشد. امروز کشوری که ثبات سیاسی، شکل مناسب حکومتی، کیفیت دیپلماسی، پرستیژ و اعتبار ملی را داشته باشد، میتواند این ادعا را بکند که در حوزه سیاسی قدرتمند است. یک بال دیگر قدرت، متغیرهایی، چون تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، سهم کشور از تجارت جهانی میباشدکه توان اقتصادی یک کشور را در مولفههای قدرت مورد ارزیابی قرار میدهد. در کنار عامل سیاسی و عامل اقتصادی؛ عامل نظامی نظیر: تاسیسات نظامی و انتظامی، میزان دسترسی به سلاحهای هستهای و تعداد کلاهکهای هسته ای، کم و کیف سلاحهای استراتژیک مدرن هم جزء جدایی ناپذیر شاکله قدرت در ساختارهای سیاست بین الملل میباشد. عوامل علمی و فنی در رتبه شاخص دسترسی دیجیتال، میزان تولید برق هسته ای، تعداد تحقیقات در حوزه نانو و عوامل فضایی نظیر؛ تعداد ماهوارههای در فضا، تعداد ماهوارههای نظامی، تعداد ایستگاههای ماهوارهای و.. نیز وزنهی روابط بین دول را تعیین خواهد کرد.
امروز که حتی مذاکره تلفنی فی مابین مقامات عالی سیاسی دو کشور مورد توجه رسانهها و دستگاههای دیپلماسی سایر ملل قرار میگیرد، بنابراین حکومتی که در آن سوی مرزهای خود شرکا و هم پیمانانی داشته باشد، مانور قدرت بیشتری در داخل و جوامع بین المللی خواهد داشت. از این روکشوری در مناسبات بین المللی حرف بیشتری خواهد زد که میزان تاثیر گذاری بیشتری در شورای امنیت، سازمانها و کنوانسیونهای بین المللی را دارد و کشورهای دیگر را همراه خود میکند.
تقویت روحیه ملی ازدیگر عناصر تشکیل دهنده قدرت محسوب میشود. اینکه چقدر میزان استفاده از کارکردهای مثبت ایدئولوژی در عاملین اجتماعی، انسانی و فرهنگی مورد نظر بوده، استنتاج آنان در وزنههای قدرت در روابط بین الملل بسیار اثر گذار میباشد. همچنین از میزان وسعت خاک مرزها وضعیت اقلیمی دسترسی به دریا وآبهای آزاد گرفته تا تعداد پروازها و تردد توریستها و تمامی عوامل سرزمینی جغرافیایی و طبیعی مورد نظر رصد کنندگان میزان قدرت کشورها به حساب میآیند.
ایدئولوژی جنبه بسیار حساس و قاطع سیاست است و از فهم واقعیت، تطابق تصور واقعیت و ارزش گذاری بر واقعیت برآمده است و همچون نقشهای برای گزینش روش و تفسیر سیاست عمل میکند. ایدئولوژی عمل سیاسی را هدایت، پشتیبانی، محدود و متحقق میکند و به مثابه بزرگترین نیروی محرک عمل سیاسی مردم به کار میرود. از این رو ایدئولوژی، نافذترین جنبه سیاست است. ایدئولوژی الگوی ارتباطی ارزشها و فرضیههایی است که ارتباطات سیاسی را پایه ریزی میکند. ایدئولوژیها توضیح دهنده و توجیه کنندهی توزیع خاص قدرت سیاسی اند. بدون ایدئولوژی سیاست نیست، بدون سیاست هم ایدئولوژی نیست. در چهارچوب سیاست خارجی، ایدئولوژی قالبی ذهنی از لحاظ شیوه نگرش به جهان فراهم میآورد. ایدئولوژی اصول و معیارهایی در اختیار مردم قرار میدهد تا بر مبنای آن هر گونه انحراف و تغییر جهت مغایر با اصول پذیرفته شده را مورد قضاوت قرار دهند.
ماهیت انقلاب اسلامی ایران، چهارچوب هدفها و منافع ملی ایران را از سال 1357 تا به امروز با تعابیر و تفاسیر متفاوت ترسیم کرده است. انقلاب 1357 با قید دینی و کیفیتی متفاوت با سایر انقلابهای جهان، بازتابهای مختلفی را در عرصه بین المللی از خود به جا گذاشته است. ویژگیهای هویتی و ایدئولوژیک انقلاب ایران را میتوان در عبارات زیر خلاصه کرد:
1. ماهیت انقلاب ایران که با توجه به شعارها، رهبری و ساختارهای بسیج گروه و ویژگیها و اعتقادات همراهان انقلاب ماهیتی ارزشی، دینی و فرهنگی دارد.
2. برسازی بسیاری از مولفههای ارزشی، فرهنگی و ایدئولوژی بویژه در دوران جنگ تحمیلی. عدالت سیاسی، مقاومت اجتماعی و خوداتکایی از جمله این نشانه هاست.
3. فراهم سازی جلوههایی از بسیج اجتماعی، مشروعیت بخشی، وحدت ملی و افزایش روحیه ملی. ((یکی از موارد مهم، نقش ایدئولوژی در افزایش قدرت و پرستیژ ملی، بسط و گسترش حوزه مشروعیت نظام سیاسی است)). مشروعیت بیان کننده رابطه میان رهبران و افراد جامعه است. همچنین ایدئولوژی دارای کارکردهایی است که میتواند باعث تقویت روحیه ملی شود.
4. چگونگی مسلط شدن گفتمان انقلاب اسلامی در رویایی با ایدئولوژیهای داخلی ایران نظیر تجددگرایان، ملی گرایان و مارکسیست ها، تبیین گر هویت و ایدئولوژی انقلاب ایران است.
5. انقلاب اسلامی، نظم لیبرالی پس از جنگ سرد را به چالش طلبید. عدم تطابق عناصر مدرنیته (نظیر اصالت فردیت انسان، عقل گرایی جهان شمول و واحد، آزادی و عدالت با تعاریف خاص غربی) با برخی ارزشهای انقلاب ایران، انقلاب ایران را برای نظم بین المللی، چالش برانگیز ساخت.
با پیروزی انقلاب اسلامی ناسیونالیسم مثبت جهت گیری مثبت و موافق ایران در چهارچوب بلوک غرب، جای خود را به سیاست عدم تعهد و نه شرقی و نه غربی و اعتراض به نظام دو قطبی داد. سخنرانیهای رهبر انقلاب، حاکی از این گفتمان است: ((از همان بدو انقلاب و از قبل از بدو انقلاب که شالودهی انقلاب ریخته میشد، مسیر، مسیر انبیا بود، مسیر راه مستقیم نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی بوده و تاکنون هم ملت ما به همان مسیر باقی است))؛ بنابراین ماهیت انقلاب، چالشی جدی در برابر بلوک شرق بود که دین را افیون تودهها میدانست و دنیای غرب و مدرنیته بود.
هر چه حوزه اعمال قدرت بیشتر باشد، رفتارها و اعمال بازیگران بیشتری متاثر از اعمال قدرت کشور قدرتمند قرار خواهند گرفت و به تبع آن نتایج و پیامدهای سیاسی، اقتصادی وامنیتی بدنبال خواهد داشت. هرچند این اعمال قدرت ضمن اینکه امکانات تازهای را ایجاد میکند، مسلما منابع و امکانات دیگری را درگیر خود کرده و هزینه تراشی برای کشور قدرتمند در پی خواهد داشت.
روابط قدرت با گذشت زمان دگرگون میشود. قدرتمندان گاهی قدرت را از دست میدهند و قدرت جدید کسب میکنند و روابط دچار تحول و دگرگونی میشود. دارندگان آن میتوانند با اعمال آن رفتار دیگر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تغییر دهند. قدرت برای دستیابی به هدفهای و مقاصدی اعمال میشود. هدف از کسب قدرت، معمولا تامین خواست ها، کسب امتیازات یا تعیین شرایط جدید در روابط فی مابین است. در محیط بین المللی، هر بازیگر سعی میکند نظرات خویش را به سایر بازیگران بقبولاند. این امر معمولا از راه متقاعد کردن سایر دولتها با مذاکره و استدلال و ... و در نهایت، در مرحله آخر از راه اعمال زور صورت میگیرد. قدرت مادی و قدرت معنوی، قدرت مشروع و قدرت نامشروع، قدرت منفی و قدرت مثبت، قدرت بالقوه و قدرت بالفعل، قدرت نرم و قدرت سخت. با توجه به اینکه در همه جوامع روابط متقابل افراد، گروهها و کشورها وجود دارد و در هر نوع رابطهای اعم از سیاسی، فرهنگی، علمی و... کسب هدفی مدنظر است، بنابراین در تمام شئون و سطوح اجتماعی داخلی و خارجی نوعی قدرت یعنی نفوذ وتاثیر یک طرف بر طرف دیگر حضور دارد. از این روست که بیشتر اندیشه ورزان روابط بین الملل معتقدند قدرت، پدیدهای جهانی و همه جایی است.
امروزه کشوری قدرت و پرستیژ ملی خود را به رخ سایر ملل میکشاند که در وضعیت جغرافیایی، وسعت خاک، میزان و پراکندگی جمعیت، مهارت سازمان و سطح فرهنگی، انواع مرزها و موضع کشورهای هم جوار خوبی برخوردار باشد. کشوری که استعداد زمین و ثروتهای زیرزمینی، سازمان صنعتی و سطح فناورانه، میزان توسعه تجارت خارجی و بازرگانی منابع مالی خوبی داشته باشد و از عوامل روانی نظیر؛ انعطاف در رفتارها و روابط و مهارت در اختراعات، بردباری و پشتکار و استعداد و ظرفیت تغییر و تبدیل برخوردار باشد، از اجزای مطلوبی در قدرت ملی در قیاس با سایر ملل بهره میبرد.
به قول مورگنتا ((همه سیاستها تلاشی برای کسب قدرت است)). باید پذیرفت که دولتها در چهارچوب قدرت دارای انتخابهای سیاسی محدود هستند. آنها حفظ وضع موجود، افزایش قدرت و نمایش قدرت را انتخاب میکنند. دولتی که سیاست خارجی اش برای حفظ قدرت است، از سیاست حفظ وضع موجود پیروی میکند. دولتی که سیاست خارجی آن در مسیر تحصیل قدرت بیشتر است، طالب وضع موجود نیست، سیاستهای امپریالیستی را دنبال میکند و دولتی که سیاست خارجی اش بر نمایش قدرت استوار است، معمولا بمنظور حفظ یا افزایش آن، درصدد تعقیب سیاست اعتبار است.
فوکو معتقد بود که گفتمان انقلاب اسلامی بر اساس دو موضوع تعریف شده است: یکی در داخل کشور که نظام شاهنشاهی یا پهلویسم نام داشت و دیگری در خارج از کشورکه عرصه بین الملل و غرب سیاسی بود. تشیع به دلیل ماهیت اعتراضی، اجتهادی و انقلابی خود و مفاهیمی، چون مهدویت و عاشورا، همواره در خصوص ولایت ظالمان و سلطه و اقتدار سیاسی نامشروع؛ موضع رد و نفی را داشته است. این نگاه در کنار اعتقاد به اینکه انقلاب اسلامی برای زمینه سازی انقلاب بزرگ مهدوی، پیگیر همان هدفهای انقلابی جهانی موعود میباشد، هراس غرب را از اسلام سیاسی دو چندان کرده است. از این رو است که اصول ایدئولوژی اسلامی ایران به مثابه معیار شناسایی، قدرت و پرستیژ ملی در جهان مطرح شده است/. (با سپاس از راهنمایی پژوهشی جناب آقای دکتر کریمیان استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بین الملل)
سیدمحمود کمال آرا(زکریا)-پژوهشگر