گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ «ننهام از درد آدما سهم میبرد، اولین نفر میرفت دُنگش و برمیداشت.» احسان عبدیپور میگفت. درباره مادرش. در یکی از پادکستهایش که مهم هم نیست کدام باشد. مهم، سهم بردن است؛ سهم بردن از درد آدمها. مهمتر سهم کسانی است که اصلا برای همین سهمخواهی آمدند، هستند تا شریک درد باشند و راهی برای درمان. شبکههای استانی؛ شبکههایی که قرار بود اولین نفر بروند تا دُنگشان را از درد مردم بردارند. نشستهایم به حساب و کتاب، حساب و کتابِ سهم «دنا» از «سیسخت»، سهم «آفتاب» از هپکو، سهم «زاگرس» از درد آسیه پناهیها، سهمِ «هامون» از سوختبران سراوان، سهم «شبکه کردستان» از کولبران مریوان. راستی «شبکه خوزستان» از دردِ غیزانیه و ماهشهر و هفت تپه، چندتا سهم برد؟ اگر قرار بر سهم بردن نبود، پس هدف جمهوری اسلامی از تأسیس شبکههای استانی چه بود؟
درچندسال اخیر مشکلات استانها و نوع مواجه رسانههای محلی و سراسری با آن، اینطور نشان میدهد صداوسیما برای حل مشکلات استانها، قدمهای محکم و جدی برنداشته است. در قبلتر در چندین گزارش به بررسی شبکههای استانی پرداختیم و در این گزارش نیز قصد داریم تا با گفتگوی تفصیلی با یکی از فعالین رسانهای استانی، ابعاد دیگر این مسئله را بررسی کنیم. در این مصاحبه نیز با ایمان کهرودی فعال استانی بندرعباس و پژوهشگر حوزه رسانه به گفتگو نشستیم.
مفهوم عدالت رسانهای بهتناسب مهجور بودن در فضای پژوهشی و محیطهای دانشگاهی، تاکنون در رسانۀ ملی هم مطرح نشده است؛ حتی جای خالی این پرسش که «اساساً عدالت رسانهای چیست؟» در میان فعالان عرصۀ رسانه، از تئوریپردازان تا کارورزان نیز احساس میشود. ما باید قبل از شروع هر صحبتی، تعریفمان را از این مفهوم روشنتر کنیم. در چند دهۀ اخیر بهموازات تحوّلات اجتماعی و فناوری در حوزۀ ارتباطات و اطلاعات، مفهوم عدالت در رسانه نیز مطرحشد و باوجود عمر کوتاه خود، سایر حوزههای عدالت (عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی و...) را تحتالشعاع خود قرار داد. از طرفی همه ما میدانیم که رسانه با امکان جابهجایی اهم و مهم میتواند بر اولویتهای جامعه تأثیر بگذارد و سمتوسوی سیاستهای حکومتی را تغییر دهد. این دو مسئله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکنند که بدانیم استفادۀ نامطلوب از رسانه، میتواند منجر به تعمیق بیعدالتی و نبودِ توازن در کشور شود؛ بنابراین ما نیاز داریم به اقتضاء تحولات زمانی به تحلیلی دربارهی نسبت مفهوم عدالت رسانهای با حوزههای مختلف و وظایف نهادهای رسانهای در چارچوب جامعۀ اسلامی برسیم.
نگاهی که رسانهملی به شبکههای استانی دارد از قِبَل همان نگاه مرکز محور سربرآورده و همین دیدگاه باعث شده تا رسانههای محلی به شکل زائده و دنبالهروی شبکههای سراسری مطرح شوند. صداوسیما با طرح مسئلۀ یکسانسازی فرهنگی تلاش میکند تا با بها ندادن به رسانههای محلی به هدف همگراییملی دست یابد. این رویکرد، نهتنها به این هدف نمیانجامد، بلکه باعث میشود تا در میان مردم، رویدادها، هنرهایآیینی و اسطورههایی ملی شوند که در پایتخت رویداده یا شکلگرفتهاند؛ درحالیکه نظری کوتاه بر جنبشهای انقلابی و هنرهای آیینی هر منطقه، هویت جداییناپذیر آن بخش از ایران و انقلاب اسلامی محسوب میشود. سهم مناطق و استانها در تولیدات رسانهای و بالتبع، ذهنیت جمعی مردم، ادا نشده است. این دوری مخاطب از محتوا در نهایت به واگرایی از فرهنگ ملی و گرایش به فرهنگ بیگانه میانجامد. شکستن سیطرۀ این نگاه تمرکزمحور بر رسانههای محلی و شبکههای استانی، مستلزم شکلگیری ادبیاتی علمی در این حوزه است. برای رسیدن به فهم بسیاری از پتانسیلهای واقعی مناطق، باید نگاه و رویکرد جدیدی شکل گیرد.
مخاطب در برخورد با محتوای کلان رسانه که برای او زمینۀ تاریخیِ ملموس و مشترک ندارد، به نوعی دوری یا فاصله میان خود و آنها دچار میشود. او با مقایسهای اجتماعی در ذهن خود، به بیعدالتی حاکم بر فضای رسانه پی میبرد و این خود عامل مخاطبگریزی و در نتیجه واگرایی اجتماعی در مناطق دور از مرکز میشود.
رسانههای محلی در نسبت با شبکههای سراسری، امکان بیشتری برای تحقق عدالترسانهای دارند. یکی از ظرفیتهای مهم شبکههای استانی، سهولت در رمزگذاری و رمزگشایی در ارتباط با مخاطبان محلی است. رسانههای محلی میتوانند با استخراج و فهم ادراک و انتظارات مخاطب و کشف داشتههای منطقه، به هویتسازی دست یابند که به کسب رضایت مخاطب و دستیابی به یک رویکرد عدالتمحور در رسانه بیانجامد؛ مسئلهای که دستیابی به آن، جلوگیری از تهاجم فرهنگی و همگرایی اجتماعی را با خود به همراه خواهد داشت.
ممکن است در وهلۀ اول، تلاش در راستای اصلاح این وضعیت، به بیان رسانهای محرومیتها و ضعف امکانات مناطق دیگر تقلیل داده شود، اما عدالت رسانهای، معطوف به سیاهنمایی و نمایش محرومیتها نیست، بلکه این رویکرد با دیدن و نشاندادنِ ظرفیتها و داشتههای واقعی و فعلیتنیافتۀ مناطق دیگر آغاز میشود. عملی که در صورت تحقق، میتواند محاسبات ذهنی مسئولان تصمیمگیر را به واقعیتها نزدیکتر کند. مخاطبان بهخصوص مخاطبان حاشیهای و دور از مرکز بر اساس محتوای ارائهشده در رسانۀ ملی در پی جایگاه خود در این نظام هستند. ضروّرت ایجاد میکند تا شبکههای استانی با نزدیکی بیشتر به مخاطب، بر اساس سیاستگذاریهای دقیق، به سمت کاهش بیگانگیهای اجتماعی حرکت کنند. ضرورت این مسئله زمانی روشنتر میشود که با نظری کوتاه بر مناطق حاشیهای و دور از مرکز متوجه فقر و فعالیت معدود گروههای واگرا شویم که به علت احساس نابرخورداری از سهم واقعی قوم خود در جامعه به اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدهاند.