گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ فرهنگ در عصری میتواند در بطن جامعه ساری شود که تصرفات دستاوردهای معنوی به حوزه تمدن برسند و در زندگی تجلی پیدا کنند و در بطن جامعه بصورت محسوس احساس شوند. اسپینگر معتقد بود:«فرهنگ روح تمدن است و تمدن کالبد فرهنگ است». فرهنگها در بطن زندگی عادی زیست میکنند و زمانی از بین میروند که انسان تقلیدی صرف انجام پذیرد. برای مثال یک هنر غربی و محتوایی جدا از قالب فرهنگ که صرفا ظاهری متفاوت را ارائه میدهد.
با نگاهی به گذشته و بررسی هنر پست مدرن دریافت میشود که تقدسگرایی و معنویت مجددا به یک ارزش تمام عیار تبدیل شده بود. در هنر نقاشی استفاده از قاب مربع که القا کننده بار معنوی است را میتوان به وضوح مشاهده کرد. در میان طراحی صحنه، نقاشی و نمایش مرز هایی وجود نداشت اما سبک پرداخت متفاوت باعث تمایز میان آنها بود. در این میان فرهنگ تبدیل به مظاهر تمدنی شده بود که این تمدین قدرت آن را داشت تا سالیان سال زنده بماند.
از نظر پشتوانه های نظری بقای یک اندیشه متصل به آن است که منشعب یا منفعل یا تاثیرگرفته از فلسفه باشد. پیش از این بیان شده بود واجب الوجوب و کثرت در وحدت نتیجه ای رو به سوی هویت واحد دارد. در این میان هویت فردی میتواند بروز دهنده مجموع باور ها ، فرهنگ ، جغرافیا ، اعتقادات سیاسی و هر آنچه که در ذهن انسانی می گنجد باشد. هویت فردی با مجموعهای از تفاوت ها روبه رو است اما میتوان اشتراکاتی را از میان آن جستجو کرد اما طبیعتا تفاوت ها نیز نکته ای حائز اهمیت هستند. در هویت جمعی با مشترکات سرو کار داریم. آنچه که می تواند جامعه را به سمت یک دستی جلو ببرد و اعضا ملت را نسبت به کیان خود یک رنگ کند.
تمام این موارد مستحکم کننده هویت جمعی و اجتماعی است. هر جامعهای که قصد حرکت به سمت یک تمدن را دارد که در آن زیست کند به آن نیازمند است. برای مثال در انقلاب اسلامی ایران و شروع مبارزه با رژیم شاهنشاهی مجموعه شعارها و مانیفستهایی برای بیانیهها ارائه شد. برای آنکه بتوان هویت جمعی خود را نسبت به سایر ملل مشخص کرد نیاز است تا نسبت خود را در برابر جامعه بین الملل مشخص کرد. یکی از شعارهای ماندگار که نشان دهنده این مطلب است شعار، نه شرقی نه غربی ، جمهوری اسلامی بود که معنای درونی خود را بازگو میکند. با گذشت زمان گسست نسلی به وجود میآید و جامعهای نو نمیان میشود. زمانی که جامعه ای با تولید نسل آینده مواجه می شود نیازمند بازتولید و خلق مداوم هویت است. اطلاعات گذشته زمانی ارزشمند جلوه می کنند که رو به سمت آینده داشته باشند و بتوان از آنها استفاده کرد. حفظ حافظه جمعی نیز یکی از موضوعات مهم یک تمدن است و نیازمند رسیدگی برای احیا و سرزنده نگه داشتن این مطلب است.
با در نظر گرفتن تمام توضیحات انسان اکنون با یک مفهوم جهانی و گسترده اطلاعات رو به رو است و با مفهومی به نام دهکده جهانی مواجه می شود. از دیرباز تا کنون یک نظام سلطه در حوزه فرهنگ و سیاست و.. بر جهان حاکم بوده است. اما دهکده جهانی به چه معنا است؟ این کلمه به حوزه ارتباطات مرتبط است و افراد می توانند در عصر حاظر ارتباط راحت تر را برقرار کنند. تمام موارد هوشمند می شوند از قبل خانه ها، ابزار ها، گوشی های هوشمند که اکنون در دسترس هزاران نفر از جمعیت جهان است. اکنون با در نظر گرفتن هویت فردی و جمعی چگونه می توان با این مسئله رو به رو شد؟ در حال حاظر تکنولوژی چنان پیشرفت روزافزونی دارد که سرعت فرهنگ همگام با آن نیست و تمام کسانی که به تولید محتوا میپردازند از هرگز سرعتشان به این تکنولوژی نرسیده است. سرعت حرکت دنیا در تولید مفاهیم ما را به بازتولید تعریف جدید سوق میدهد. فرهنگ کنونی را چگونه باید تحلیل کرد تا پاسخگوی نیازهای فردی و جمعی باشد. اکنون با ظهور پلتفرم های جدید مطالب های کوتاه و فشرده افزایش پیدا کردهاند. برای نمونه منبع اطلاعات افرادی اینستاگرام است و دیگر توان و حوصله مطالعه کتاب را از مخاطبان گرفته است. در این راستا هویت جمعی باید مدام خلق شود. باید مطالعه و دریافت و بازتعریف کنیم و بتوانیم محتوا را نشان دهیم.
واژه ی اسطوره در آثار هومر، برای اولین بار خودش را نشان داد وبه معنای گفتار آمده است. اسطوره ها نظم حاکم بر جهان را برهم می زنند و برخواسته از ویژگی های فرهنگی جامعه اند که قدرت و توانایی آن را دارند تا به داده هایی مبدل شوند که موازنه های جهانی را تغییر می دهند. اسطوره ها بیانی استوار دارند.کلود لوی استروس معتقد است:« اسطوره ها را به عنوان یک ساخت واحد و مشترک هستند که ویژگی های جمعی یک ملت را برعهده دارند».
اسطورهها هرگز از بین نمیروند مگر آنکه شروع به ساخت بدل آنها نمایم. در تمدن مصر افراد بسیاری کشته میشدند اما با آثار هنری برجای مانده این مسئله بار مقدس به خود گرفته است. برای تعریف اسطوره میتوان بیان کرد اسزوره فردی است که تمام ویژگی های متعالی و مشترک یک ملت را دارا است و برای دفاع از یک ملت مسئولیتی را انجام می دهد و در یاد ها باقی می ماند. در برهه های مختلف زمانی ، قبل اسلام وجود داشته است. در قرآن کریم از واژه اسطوره به نام اسوه یاد شده است.
امام حسین (ع) در دین اسلام و در جهان یک اسطوره است که باور ها ، افکار، اعتقادات واحساسات و بسیاری از ویژگیهای انسانی را از تمام ملتها در خود جای داده اند و برقراری این پیوند عاطفی به این معنا و مفهوم است. اسطوره ها در داستانهای ایرانی از مولفه های مهم تشکیل دهنده فرهنگ هستند و یکی از عوامل استمرار هنر ایرانی بشمار میآیند. بعد از اسلام، خاستگاه هستی شناسانه آنها تا حدی تغییر پیدا میکند. اساطیر بعداز اسلام دگردیسی هایی داشتند و به مرور زمان آیینها اساطیر را خلق کردنند. تقریبا در اسلام ، اساطیر به داستان پهلوانان ختم می شود و در داستانهای ایرانی به عنوان داستان های پهلوانی و تاریخی خودش را نشان می دهد. روندی که اسطوره، به پهلوان تبدیل می شود بحثی است که در فرهنگها می تواند زاینده و ادامهدار باشد.
به مرور جهان پیرامون انسان از خود انسان بزرگتر و به اجزا مختلفی تبدیل می شود.علوم گسترده می شود و یک فرد نمیتواند بطور همزمان فیلسوف، پزشک، شیمیدان و منجم باشد، بنابریان تخصص گرایی به وجود میاد و جوامع جزء به جزء میشوند. اسطوره ها نیز جزء به جزء میشوند و در این دستگاه چرخدندهها پیش به سوی ایده آلگرایی میروند. اینجاست که برندها ، فراتر از فضای اسطورهای یک انسان قدم به عرصه میگذارند. جامعه اسلامی در سالهای اخیر ، شروع به بازیابی خود کرد. انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی و نه غربی کاملا زاینده پا به عرصه ظهور گذاشت. توسط اجزایی کوچک، کشتی بزرگی را ساخت که منشعب ازاسطورهای به نام امام حسین (ع) و فرهنگ شهادت و شیعی شدند. این موارد اکنون منشاء حیات جامعه کنونی ما هستند.
تعریف اسطوره کار ساده ای نیست زیرا در طول دوران اتفاق نظر در این معقوله وجود نداشته است. شناخت دقیق اسطوره و ویژگی ها و کنشهای او و همه مباحثات و مجادلات که وجود داشته از روانکاوی تا پدیدارشناسی و بحث های ساختارگرایی، هرکدام به یک نحو اسطوره را تعریف کرده اند. در حقیقت اسطوره در خدمت مفاهیم آنها بیان شده است. بنابراین باید در نظر داشت اگرفردی اسطوره ای را برای ما تعریف میکند در کدام متن اسطوره را تعریف میکند.