به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، کاوه صباغ زاده فرزند مهدی صباغزاده کارگردان نامآشنای سینمای ایران - که متاسفانه مدتی است کم کاری ناخواستهای را تجربه میکند –سهمی از سینمای اجتماعی مورد علاقه پدر را در دو اثری که تاکنون ساخته است، دارد. او با انتخاب نوعی از کمدی رمانتیک با جنسی از سرخوشی قابل عرضه در اینجا، ضمن تلطیف تلخیها و تلخکامیهای شخصیتهای آثارش، رفته رفته خود را به نوعی سردمدار حیات بخشی به این گونه کمتر قدردیده در سینمای ایران معرفی میکند.
مهدی صباغزاده با «ایتالیا ایتالیا» حضور موفق و غافلگیرکنندهای در بین فیلم اولیهای سینمای ایران داشت. او با این فیلم نشان داد که به خوبی قواعد ژانر را میشناسد و اهل ایجاد موقعیتهای تازه و جریانسازی در سینمای ایران است. او اهل کتاب خواندن و فیلم دیدن است و به ویژه در فیلم دومش که هم راستا با اثر قبلی، ولی به نوعی آرامتر و شخصیتر است، این اشتیاق نسبت به کتاب، سینما و نمایش را نه فقط در نشان دادن کتابخانه عماد و طوبا و کتابخواندنها و فیلم دیدن هایشان، بلکه در متن زندگی به تصویر میکشد و فراموش نکنیم که اصلاً فیلم، اقتباسی آزاد از «سیر عشق» اثر «آلن دوباتن» نویسنده و فیلسوف سرشناس انگلیسی است.
کتاب، سینما و تئاتر اگرچه ظاهراً آنقدر عماد و طوبا را به خود مشغول کردهاند که در جاهایی آنان را به مرز فروپاشی پایه و اساس زندگی مشترکشان نزدیک میکنند، ولی از نیمه دوم اثر به بعد که تپش قلب و بیقراری و ... در آغاز زندگی عاشقانه جایشان را به مواجهه با واقعیتهای گاه تلخ و مدهش زندگی میدهند، فیلم وارد فاز دوم کمدی رمانتیک میشود که به نوعی ساختارشکنی آگاهانه در این ژانر به شمار میآید و خود میتواند پدیدآورنده زیرگونه تازهای باشد که به نظر میرسد صباغزاده قصد ادامه دادن و ارتقای آن را هم دارد. برفای ایتالیا ایتالیا با بازی سارا بهرامی، حالا در فیلم دوم صباغزاده راوی واقعیتهای زندگی شخصیتهای اصلی از کودکی و نوجوانی تا جوانی و میانسالی و دست آخر کهنسالی است.
نادر و برفای ایتالیا ایتالیا در «رمانتیسم عماد و طوبی» دوباره در حال و هوا و فضایی سرخوشانهتر مسیر عشقی را میپیمایند که فلسفه وجودیاش، تلاش برای کسب مهارتهای زندگی زناشویی است؛ چیزی که البته میتوانست فیلم را در حد یک بیانیه درباره آسیبشناسی زندگیهای مشترک تنزل دهد. فیلم در جاهایی تا مرز غلتیدن به چنین ورطه خطرناکی پیش هم رفته است، ولی تجربه قبلی صباغزاده در پرداختن به شکل دیگری از کمدی رمانتیک به او یاد داده است که اگر میخواهد زیرگونه تازه و اصلا ایرانیزه شدهای از کمدی رمانتیکهای آشنا و مطابق با نگاه و سلیقه مخاطب وطنی ارائه کند، «سیر عشق» آلن دوباتن میتواند در جاهایی از نگاه صرفاً فلسفی به مفهوم عشق فاصله بگیرد و در سکانس مهم و خوش ساخت برخورد عماد و طوبی بر سر توهین به والدین و قهر عماد و رفتن به هتل و سکانسهای بعدی با کاستن از بار کمدی ژانر پایه و فاصله گرفتن از فانتزی، فیلم را در مسیر نشان دادن راههای کسب مهارت زندگی مشترک با پرداختی دراماتیک یک بار دیگر در مسیر سرخوشیهای رمانتیک و بازگشت به شروع اثر یا همان «پیش درآمد» هدایت کند.
مرور ساختار روایی اثر بر بستر میاننویسها و روایتها، بیانگر آن است که فیلمساز در جاهایی با پرداختن به فانتزی- حتی با شکل و شمایل رئالیسم جادویی در صحنه پرواز عماد و طوبی بر فراز پل طبیعت تهران و ... - سعی میکند از پرداخت کمدی فاصله بگیرد و ساختار کلی اثر را به نوعی سرخوشی عاشقانه اولیه نزدیک کند و رفته رفته با جدیتر شدن اختلافنظر و سلیقه عماد و طوبی در چگونگی اختصاص دادن فرصتهای زندگی به کار و خانواده و پیدا شدن حفرههای عمیق در روابط سالم زناشویی از فانتزی و رمانتیسم هم فاصله میگیریم و به دروازههای درام میرسیم. کاوه صباغزاده، همه اینها را در کنار هم قرار داده تا محصول این همنشینی فیلمی باشد که به جای بیان صرف استنباطهای روانکاوانه از عاشقشدن و عاشق ماندن، مخاطبانش را مطابق اصول ژانر و زیرگونهاش از همه پیچیدگیهای رفتاری ویژه زندگیهای مشترک عبور دهد.
از سویی هنر به عنوان دلمشغولی فیلمساز، در آغاز و ادامه زندگی عماد و طوبی در سراسر فیلم نقش ایفا میکند. جرقه عشق عماد به طوبی در سالن نمایش شکل میگیرد. سینما هم ابتدا در قالب فیلم کوتاه زمینهساز آشنایی آنهاست که البته این سهم میتوانست در سراسر اثر پرداخت پررنگتری داشته باشد. اگرچه سینما در جاهایی به عنوان مانعی در زندگی طوبی و فرزندانش دیده میشود، ولی به خودی خود عامل اضمحلال تدریجی زندگی آنان نیست. با این همه فیلمساز، آگاهانه از سرک کشیدنهای گاه و بیگاه به پشت صحنههای فیلم عماد و بازیهای طوبا روی صحنه تئاتر و جلوی دوربین پرهیز میکند و از کنارشان میگذارد که باز هم در خدمت حرکت فیلم و مخاطب در مسیر از پیش تعیین شده وعبور از موانع و دشواریهای گاه غافلگیرکننده قرار میگیرد.
سرخوشی «رمانتیسم عماد و طوبی» شباهتی به ولنگاریسم مبتلا به سینمای کمدی اجتماعی سینمای ایران ندارد و به دور از تجربههای شکست خورده برخی فیلمسازان ایرانی در این حیطه، به سهمش از اصول شناخته شده سینما در این گونه بسنده میکند و اگر چه در ایجاد پیوند بین سر فصلها گاهی دچار گونهای تشتت در طراحی ادامه ماجرا میشود -به ویژه در جاهایی که بچهها به سن نوجوانی میرسند-، ولی در ساختاری که ظاهراً فاقد قصهای با ویژگیهای شناخته شده روایتی است، حکایتی را تعریف میکند که مخاطبش آن را مثل قصهای گرم و پر از رنگ، نور و خیال در بستری از روانشناسی عاشق شدن و عاشق ماندن میپذیرد.
سینمای ایران در قحطسال ژانرهای فراموش شده باید هر از گاهی سری هم به دنیای عاشقانههای روحپرور بزند.