به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، دنیای اقتصاد نوشت: رفتار روسها در مذاکرات وین باعث تعجب وحتى بعضا انتقاد بخشی از جامعه ایرانی شده است. روسیه چرا اینگونه رفتار میکند؟ چرا مسکو برخلاف سال ۲۰۱۵ اکنون طرفدار احیای برجام شده است؟ آیا روسیه فقط در قبال ایران چنین میکند یا با دیگران نیز چنین است؟ در فهم چرایی رفتار روسیه در دور جدید مذاکرات وین برای احیای برجام و رسیدن به یک توافق توجه به چند نکته مهم است. نخست اینکه ارزیابی روسها از فضای سیاست جهانی این است که باید همه توان و مهارت خود را به کار بگیرند تا در رقابت فزاینده چین و آمریکا در جهان به حاشیه سیاست جهانی رانده نشوند. آنها تجربه تلخ دهه ۹۰ و دوران یلتسین را فراموش نکردهاند؛ دورانی که در آن غربگرایان یا همان آتلانتیستها قدرت را در روسیه در دست داشتند و به نوعی باعث تحقیر این کشور در برابر آمریکا و اروپا شدند.
در این سالها روسیه نه تنها نفوذ خود را در سیاست جهانی از دست داد بلکه شاهد گسترش ناتو در خارج نزدیک خود بود که بر اساس محاسبات ژئوپلیتیک تهدیدی آشکار برای امنیت روسیه بود. برآمدن پوتین و تلاش او برای افزایش اعتبار و قدرت روسیه پاسخی به این احساس حقارت هویتی روسها در برابر رقیب تاریخی و دیرین خود یعنی غرب بود. بسیاری از رفتارهای کنونی روسیه در جهان را باید از این زاویه دید. روز دوشنبه مذاکرات آمریکا و روسیه درباره اوکراین در شرایطی آغاز شد که پوتین با استقرار ۱۰۰ هزار سرباز در مرز روسیه با اوکراین و اعلام آمادگی برای حمله به این کشور، آمریکا و اروپا را وادار کرد تا گفتگو با روسیه را بپذیرند. به عبارتی از روسیه دهه ۹۰ که غرب آن را در معادلات جهانی بازی نمیداد به روسیه کنونی رسیدهایم که به زعم خود روسها غرب را وادار کرده که بر سر اوکراین وارد مذاکره با روسیه شود.
نکته دوم و در همین راستا آن است که روسها فکر میکنند آمریکا میخواهد از حضور نظامی خود در منطقه خاورمیانه بکاهد و به جای آن بر مهار چین تمرکز کند. از طرف دیگر چین نیز قصد حضور نظامی و امنیتی در خاورمیانه را در شرایط فعلی ندارد. پس یک فرصت تاریخی برای روسیه به وجود آمده است تا بتواند نفوذ تاریخی خود را در مناطق خارج نزدیک روسیه و نیز منطقه خاورمیانه احیا کند. چیزی که میتواند تامینکننده نیاز روسها به غرور ملی باشد. روسیه برای تحقق این امر از یک الگوی رفتاری تبعیت میکند. این الگو بر اساس این واقعیت طراحی شده که میان قدرت اقتصادی و قدرت نظامی و ژئوپلیتیک روسیه شکاف عظیمی وجود دارد. یعنی روسیه نمیتواند مثل ژاپن از قدرت اقتصادی خود برای افزایش قدرت نظامی و ژئوپلیتیک استفاده کند. بلکه مسیر آن برعکس است. یعنی کرملین باید بتواند از طریق قدرت نظامی و امتیازات ژئوپلیتیکی خود قدرت اقتصادی تولید کند تا عدم توازن موجود میان قدرت اقتصادی و سیاسی برطرف شود. فروش سلاح، انرژی و جذب سرمایه خارجی راههایی هستند که میتوانند به روسیه کمک کنند که این عدم توازن را تا حدی برطرف کند.
در همین راستا روسها به این جمعبندی رسیدهاند که اگر پول ندارند، ولی در عوض قدرت دیپلماتیک دارند، بنابراین میتوانند از حل بحرانها برای خود فرصتسازی کنند. برهمین اساس آنها به بحران هستهای ایران به مثابه فرصتی برای نزدیکی به ایران نگاه میکنند. این روزنامه در پایان نتیجه گرفت: رویکرد روسها در پرونده هستهای ایران کوتاه مدت و مقطعی نیست و آنها روی استفاده از این فرصت تاریخی برای ایجاد جهشی دیگر در روابط خود با ایران حساب ویژهای باز کردهاند. به تعبیری میخواهند با حل این بحران روابط خود را با ایران به مراتب گستردهتر و عمیقتر از قبل کنند و از این روابط در سیاست کلان خود در خاورمیانه پساآمریکایی برای افزایش نفوذ خود در معادلات منطقهای استفاده کنند.