گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، پرونده گزینه مذاکره با آمریکا هیچ گاه در نزد جمهوری اسلامی ایران بسته نبوده؛ اما نوع مواجهه آمریکاییها و بدعهدیهای آنها در انجام تعهداتشان به ویژه در پرونده هستهای کشورمان موجب شده تا هر گونه اعتماد به این کشور در نزد مردم و دلسوزان انقلاب رنگ ببازد.
یقینا باید یکی از عوامل موثر در روی کار آمدن دولت سیزدهم را در ناکامی دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی و به ویژه دراجرای توافق هستهای موسوم به برجام بدانیم. این دولت از همان ابتدا به جای تکیه بر توان داخل و توسعه روابط با همسایگان و کشورهای شرق در جهت باز کردن گرههای اقتصادی کشور تمام تخم مرغهای خود را در سبد مذاکره و جلب اعتماد آمریکاییها گذاشت؛ اما در نهایت نه تنها آمریکاییها و متحدان اروپایی اش هیچ آوردهای برای ما نداشتند؛ بلکه دولت به دلیل اعتماد افراط گونه به غربیها سرمایه اجتماعی خود را نیز از دست داد تا جایی که جریان منتقد سیاستهای دولت توانست اکثر کرسیهای مجلس و کرسی ریاست جمهوری را از آن خود کند.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم همواره مطالبه و خواست عمومی این بوده که این دولت در راستای تامین منافع کشور به مذاکرات هستهای قدم بگذارد و غربیها را ملزم به انجام تعهدات خود کند. اما با این وجود اخیرا شاهد بودیم که وزیر امور خارجه کشورمان بی آنکه آمریکاییها گام موثری برای بازگشت به برجام برداشته باشند طی اظهاراتی اعلام کرد: اگر نیاز به مذاکره مستقیم با آمریکا باشد آن را نادیده نخواهیم گرفت و همین مسئلهای بود که به دستمایه نگرانی جریانات دلسوز نظام تبدیل شد.
با این اوصاف «خبرگزاری دانشجو»، به منظور بررسی رویکرد دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی و همچنین باید و نبایدهای مذاکره مستقیم با آمریکا با محمد حسین صبوری، دبیر اسبق جنبش عدالتخواه دانشجویی، محمد اسکندری، دبیر جنبش عدالت خواه دانشجویی و مهدی طالبی، عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور به گفتگو پرداخته که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید.
دانشجو: ارزیابی شما از دیپلماسی و نوع مواجهه دولت سیزدهم با توجه به دور جدید مذاکرات چیست و آینده این مذاکرات را چگونه پیش بینی میکنید؟
اسکندری: آسیب شناسی ما از دولت ناظر به تجربه گذشته به ویژه در دولت روحانی است که مسئله سیاست خارجی پررنگ بود و البته دعوای اصلی ما سر بحث برجام هم این نبود که چرا مذاکره صورت میگیرد اصل ماجرا و نقد ما که رهبر معظم انقلاب هم به آن اشاره کردند دقیقا مسئله اقتصاد سیاسی بود به این نحو که تمام ظرفیتهای کشور معطل برجام شد.
ما متوجه این هستیم که تحریمها پارادایم خیلی مهمی است و اثر مهمی روی اقتصاد، زندگی مردم و نحوه کار دولت داشته از این رو نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ ولی نکتهای که وجود دارد بدعهدیهای زیادی است که ما از طرف مقابل دیدیم. بااین وجود در دور جدید مذاکرات دیگر نباید این طور باشد که مثلا ما اقدام گام به گام انجام دهیم، ولی این غربیها باشند که بخواهند راستی آزمایی انجام دهند چرا که درستش این است که ابتدا طرف امریکایی هزینه خروج خود از برجام را پرداخت کند؛ البته به نظر میرسد که دولت به این موضوع بی توجه است، چون خیلی تمایل دارد مذاکرات به نتیجه برسد.
موضوع دیگر اینکه اگر بنا باشد که آمریکاییها به برجام بازگرند نباید امکان استفاده از «مکانیزم ماشه» را داشته باشند و این کمترین هزینهای است که باید به خاطر خروج از برجام بپردازند؛ البته دولت به این موضوع نیز خیلی توجه نمیکند. معتقدم محروم شدن آمریکا از به کارگیری «مکانیزم ماشه» باید به عنوان یکی از مطالبات جنبش دانشجویی از دولت باشد.
نکته اصلی بحث بنده حول مسئله اقتصاد سیاسی است؛ چرا که در دولت روحانی به بهانه مذاکرات و رفع تحریمها کل ظرفیتهای کشور معطل شد و عملا هم دیدیم که نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد؛ بلکه با روی کار آمدن دولت ترامپ شرایط بدتر شد تا جایی که دیگر کشورها نیز
حمایتی از کشورمان نکردند.
همانطور که دولت روحانی سعی کرد تا از مذاکرات برای خود آبروی اجتماعی کسب کند امروز نیز اتفاقاتی در داخل کشور میافتد که گویی قرار است باز هم اقتصاد سیاسی حول مسئله مذاکرات شکل بگیرد و همه چیز کشور معطل مذاکرات شود و این رویکردی است که آن را در صحبتهای اخیر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در خصوص مذاکره مستقیم با آمریکا هم میبینیم به گونهای که انگار بحث رابطه با آمریکا سند افتخاری است که مسئولان جمهوری اسلامی له له میزنند آن را در کارنامه خود ثبت کند به این نحو که مثلا اگر ظریف نتوانسته این افتخار را به دست بیاورد من امیرعبداللیهان توانسته ام و این فضایی است که نباید شکل بگیرد چرا که گفتمان دولت سیزدهم با این رویکرد در تعارض است، ولی در عین حال اقداماتی که تاکنون انجام شده خیلی این را نشان نمیدهد و لااقل برداشت جریان دانشجویی این است که انگار امکان احیاء اقتصاد سیاسی حول مذاکرات، سیاست خارجی و مسائل هستهای وجود دارد و این کار اشتباهی است.
صبوری: با مسیری که از سال ۹۱ به بعد در دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی طی شد برجام شکل گرفت، اما در پی آن شاهد بدعهدی آمریکا و اثبات اشتباه بودن مسیر طی شد و اثبات تصورات و برداشتهای غلط در داخل نسبت به آمریکا و غرب در راستای عمل به تعهدات بین المللی شان بودیم؛ از این رو رهبر معظم انقلاب از برجام به عنوان «خسارت محض» نام بردند.
با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب برجام با تمام نقاط منفی تنها یک نکته مثبت داشت و آن هم این بود که این توافق برای مردم و مسئولان به یک تجربه تبدیل شد به این صورت که جز تکیه بر توان داخلی نباید به آمریکا و غرب اعتماد کرد. با این اوصاف اگر ما از برجام و توافق با غربیها شش گل خردیم در عوض تنها گلی که زدیم این بود که نباید به غربیها و آمریکاییها اعتماد کرد و حداقل باید قدر این یک گل را هم بدانیم.
طالبی: آن طور که مشخص است تمام تاکید دولت سابق در فضای دیپلماسی پیگیری توسعه روابط با کشورهای غربی و مخصوصاً آمریکا بود و به نوعی هم روی این مسئله قمار کرد؛ اما تفاوت دولت سیزدهم با دولت روحانی این است که این دولت در جریان مذاکرات تمام سیاستهای خود را بر پایه رد یا قبول مذاکره استوار نکرده و این موضوعی است که باعث خواهد شد مردم در این فضا شرطی نشوند. در نتیجه اگر توافقی هم صورت نگیرد دست دولت برای استفاده از راههای جایگزین باز خواهد بود.
دولت سیزدهم باید مذاکره را در حد یک ابزار و با توجه به شرط و شروطهای تبیین شده از سوی رهبر معظم پیش ببرد؛ با این وجود باید ببینیم که این دولت ازیک سو چقدر میخواهد توان خود را برای رعایت خطوط قرمز در مذاکره بگذارد و از طرفی هم از مذاکره به عنوان یک ابزار که لزوما تمام توان خود را به آن متکی نکرده برای تامین منافع ملت استفاده کند.
دانشجو: علل پافشاری آمریکا برای انجام مذاکره مستقیم با ایران را چه میدانید و آنها با چه اهدافی طرح این پیشنهاد را دنبال میکنند؟
اسکندری: مذاکره مستقیم با آمریکا موضوع جدیدی نیست و از اواخر دولت احمدی نژاد مذاکرات مستقیم با آمریکاییها در عمان انجام شده است؛ ولی مطالبهای که ما از گذشته آن را مطرح کردیم و امروز نیز آن را بیان میکنیم این است که مذاکرات عمان شفاف شود تا ما بدانیم که در این مذاکرات مستقیم که به صورت مخفیانه انجام شده گفتگوها بر سر چه مسائلی بوده و چه توافقاتی صورت گرفته، ولی چون این مذاکرات شفاف نبوده ما نمیدانیم چه اتفاقی افتاده است.
باید مذاکره با آمریکاییها در عمان شفاف شود تا ببینیم عملکرد تیم مذاکره کننده در آن مقطع چگونه بوده تا اگر قرار است مذاکره مستقیم انجام شود که البته به نظر ما نباید چنین اتفاقی بیفتد لااقل آن تجربه بازخوانی مورد بازخوانی قرار بگیرد تا کسانی که میخواهند مذاکره کنند این تجربه به طور واضح جلوی چشمشان باشد و بدانند که چه اتفاقی در این مذاکرات افتاده است؛ البته ما معتقدیم که مواضع برخی از اعضای شورای عالی امنیت ملی هم نشان میدهد که صرفا دولت مسئول مذاکره مستقیم با آمریکا نیست و شورای عالی امنیت ملی هم نقش پررنگی در این زمینه دارد.
طالبی: علت پافشاری آمریکا برای انجام مذاکره مستقیم با ایران شرطی شدن دولت و مردم کشورمان است تا از این طریق بتواند دیگر اهداف خود را در مسائل موشکی و مسائل حقوق بشری پیش ببرد. در واقع آمریکا به عنوان یک ابرقدرت رو به افول تلاش میکند تا کشورهایی مانند ایران را با ابزارهای گوناگون از جمله مذاکره مستقیم وارد یک حلقه بسته و یک تله کند تا ما نتوانیم منافع خود را تامین کنیم. در واقع آمریکاییها مذاکره را برای مذاکره میخواهند. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب نیز بارها فرمودند که ما به مذاکره بدبینیم و وارد مذاکره مسقیم با آمریکا نمیشویم، چون آنها تعهداتی داشته اند که به آنها پایبند نبوده اند از این رو ابتدا باید به این تعهدات عمل کنند و بعد که راستی آزمایی انجام شد و ما پس از آن برای حل مسائل دیگر گامهای بعدی را برمی داریم.
دانشجو: با توجه به سابقه بدعهدهای آمریکاییها برای عمل به تعهدات خود در رابطه با مسائل مختلف آیا مذاکره مستقیم با این کشور میتواند گره گشا باشد پیشنهادتان چیست؟
اسکندری: مذاکره با آمریکاییها نه تنها برای ما اتفاق خاصی را رقم نمیزند؛ بلکه در دراز مدت هم میتواند به ضررمان باشد. چون در لایه گفتمانی خصومت و مقابله با آمریکا به دلیل اینکه مقابله با ظلم، دفاع از حقوق بشر، مبارزه با نظام امپریالیستی و مبارزه با نظام استکباری بوده یک آبرو و وجهه عظیمی برای جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در میان ملتهای مستضعف و کشورهای منطقه رقم زده و خیلی از مستضعفین عالم را به حرکت انقلاب اسلامی امیدوار کرده است و البته هر چه هم دولتها روی این گفتمان پافشاری کرده اند ما توانسته ایم در صدور پیام انقلاب موفق باشیم، اما در مقابل هر چقدر که بی توجهی شده آن وجهه را در حوزه سیاست خارجی از دست داده ایم و این تفاوت را میتوان در نگاه ملتهای مستضعف جهان به دولت روحانی و و دولت احمدی نژاد مشاهده کرد. با این اوصاف یکی از آسیبهای مذاکره مستقیم با آمریکا این است که این پیام بد را به ملتهای مستضعف جهان مخابره میکند که کسی که چهل سال در مقابل آمریکا مقاومت کرده امروز مجبور شده پای میز مذاکره بنشیند.
نکته دیگر اینکه مذاکره فی نفسه نه خوب است نه بد، اما مسئلهای که وجود دارد این است که برخیها در داخل کشور فکر میکنند که ما آدمهای عجیب و غریبی هستیم و با آمریکا خصومت داریم و این در حالی است که خصومت آمریکاییها تنها محدود به دوران انقلاب نمیشود و ما پیش از انقلاب هم شاهد دخالت ها، غارت اموال کشور و کمک به شکل گیری کودتا علیه دولت مصدق از سوی آمریکاییها بوده ایم و این دخالتها و غارتها نیز به خوی استکباری آمریکا برمی گردد و تنها مختص به ایران هم نبوده به گونهای که مردم نقاط مختلف دنیا خوی استکباری، خیانتها و بدعهدیهای آمریکا را تجربه کرده اند و در فرآیند مذاکره با این کشور شکست خورده اند؛ پس این تجربه تاریخی نشان میدهد که ما نباید خیلی به طرف آمریکایی خوشبین باشیم و مذاکره مستقیم با این کشور به عنوان یک آلترناتیو جدی برای ما مطرح باشد.
صبوری: پیروزی جریان منتقد دولت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ با کسب ۶۲ درصد آراء گویای این است که فضای عمومی به غلط بودن مدل سیاست خارجی دولت روحانی پی برده، اما با این وجود بعضی وقتها نیز در دولت سیزدهم در مواجهه با نقاط کلیدی و حساس در سیاست خارجی که محل نزاع جدی بوده اند از ادبیاتی استفاده میشود که شباهتهای جدی با موضع گیریهای دولت قبلی دارد و این در حالی است که تمام کسانی هم که برای رویه دولت سابق سوت و کف میزدند در دقیق ۸۵ بازی فهمیدند که ما ۶ بر یک از رقیب عقب هستیم؛ پس اینکه امروز هم دوباره بخواهیم کار را با رویه دولت سابق پیش ببریم قطعا هیچ استدلال عقلانی، منطقی و عرفی پشت آن نیست.
دولت سیزدهم به عنوان نقطه مقابل سابق تعریف شده با این وجود در شرایطی که هیئت حاکمه در این دولت تغییر کرده باز هم میبینیم که پالسهایی برای مذاکره با آمریکا مخابره و گفته میشود که مذاکره با آمریکا آنقدر هم تابو نیست.
اعلام آمادگی برای مذاکره مجدد و اعتماد دوباره به آمریکا چند آسیب جدی دارد؛ از جمله اینکه ما با انتشار مداوم اخبار مذاکره همچنان جامعه را شرطی و معطل نگه میداریم و این در حالی است که در دولت سیزدهم اتفاق خوبی که در راستای برنامه ریزی اقتصادی افتاد این بود که اعلام شد ما برعکس دولت قبل که لایحه بودجه را بر اساس برداشته شدن تحریمها میبست لایحه بودجه را بنا بر وجود تحریمها میبندیم.
ما نمیگوییم که مذاکرات لغو شود، ولی وقتی که مذاکرات در صدر اخبار قرار میگیرند به تبع آن جامعه به این امید که با حصول توافق، بازگشت پولهای بلوکه شده و بازگشت آمریکا به برجام اوضاع بهبود مییابد شرطی و معطل نگه داشته میشود؛ و این در حالی است که ما با دامن زدن به این وضعیت شانس و فرصت طلایی برای برگردان ورق و اثبات موفقیت با تکیه بر توان داخل را از دست میدهیم.
یکی دیگر از آسیبهای طرح موضوع مذاکره با آمریکا این است که ما به این کشور که زمانی ابرقدرت بوده و هم اکنون نیست اعتبار میبخشیم و این جز همان اقداماتی است که در دولت سابق انجام میشد. همه انتظار دارند که با تغییر دولت در مسائل جدی سیاست خارجی که نقطه تمایز جریان انقلاب با دولت سابق بوده یک تغییر ریل، ادبیات و رفتار صورت بگیرد؛ اما اینکه دولت سیزدهم هم همان کارها را انجام دهد عرفا و عقلا شایسته نیست.
در جریان توافق هستهای شاهد سکوت، حمایت و همراهی برخی از جریانات اصولگرا نسبت به این توافق بودیم با این وجود اگر این جریانات میخواهند در راس دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم قرار بگیرند قطعا وصله ناجور این دولت هستند؛ از این رو ضرورت دارد تا از طرف رئیس جمهور نسبت به نقش آفرینی این جریانات در دستگاه دیپلماسی تجدید نظر صورت بگیرد. چون نمیشود که ما در حوزه سیاست خارجی تغییر ریل و تغییر نگاه اساسی نداشته باشیم و حامیان سیاست خارجی دولت سابق در راس سیاست خارجه دولت سیزدهم قرار بگیرند و این مسئلهای است که باید تکلیف آن مشخص شود.
معتقدم اگر جریان اصولگرایی مشخص و معلوم الحالی که همه آنها را میشناسیم بخواهند در راس دیپلماسی دولت سیزدهم قرار بگیرند تحقق شعارهای دولت در حوزه سیاست خارجی واقعا شدنی نیست و این مسئلهای است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
طالبی: با توجه به بدعهدیهای آمریکا در مسائل مختلف مذاکره با این کشور نباید به عنوان یک راهبرد مورد توجه قرار بگیرد. مذاکره یک روش و ابزار برای تامین منافع ملت است با این وجود مذاکره با رعایت ضوابط امکان پذیر است و به مانند دیگر ابزار استفاده از آن مسئلهای ندارد.
استراتژی کلان دولت سیزدهم این است که یک توازن بین ارتباط با همسایگان به وجود بیاورد و این راهبردی است که از طریق آن یکسری از مسائل ارتباط با ما با غرب حل خواهد شد؛ چون غربیها خواهند دید که ما خود را به آنها وابسته نمیدانیم و تلاش میکنیم که با همه دنیا اعم از کشورهای شرق و همسایگان به توسعه روابط بپردازیم و این میتواند به حل مسائل مردم کمک کند.
در مجموع معتقدم شرطی نشدن مردم و کشور به واسطه مذاکره و تبدیل نشدن فضا به یک دو قطبی کاذب میتواند به ما در راستای دستیابی به منافع کشورمان کمک کند. مضاف بر این تکیه بر توان داخل و بهبود وضعیت تولید و اقتصاد نیز راهبرد مهمی است که با توجه به تاکیدات رهبر معظم انقلاب باید در اولویت دولت قرار بگیرد؛ البته این راهبرد تقریبا در دولت سابق مغفول ماند و دولت سیزدهم نیز در مرحله مقدمات کار است؛ از این رو برای اجرای طرحهای کلان باید منتظر تصمیمات آن باشیم.
پیشنهاد بنده به دولت این است که راهبرد تقویت روابط با همسایگان و دیگر کشورها و نه لزوما غرب را در اولویت قرار دهد و همچنین مذاکره با رعایت ضوابط و همچنین با هدف تامین منافع کشور را پیش ببرد نه اینکه مذاکره برای مذاکره انجام شود.
دانشجو: با توجه به روشنگریها و مطالبه گریهای جنبش دانشجویی در جریان مذاکرات هستهای و مسائل مرتبط با برجام در دور جدید مذاکرات چه رسالتی را میتوان برای این جنبش متصور شد؟
صبوری: جریان مستقل انقلابی اعم از جریان انقلابی دانشجویی، حوزوی و رسانهای انتقادات صریح و شفافی نسبت به دولت سابق داشت و این انتقادات نیز به واسطه عملکرد این دولت مطرح میشد؛ مثلا وقتی آقای ظریف با جان کری قدم میزد جریان انقلابی انتقاداتی داشت که درست هم بودند. همچنین در آن مقطع وقتی عدهای برای مذاکره مستقیم با آمریکا له له میزدند و میگفتند اروپا کارهای نیست و باید با آمریکا مذاکره کنیم جریان انقلابی بازهم انتقادات خود را نسبت به این رویکرد اعلام کرد. مضاف بر این زمانی که آمریکا بدون انجام تعهدات خود از برجام خارج شد و دولت همچنان به تعهدات خود عمل میکرد باز هم انتقادات جدی از سوی جریان انقلابی نسبت به عملکرد دولت مطرح شد. با این توضیحات امروز نیز جریان مستقل انقلابی باید اثبات کند که انتقادات به عملکرد دولت گذشته صرفا انتقاد سیاسی و جناحی نبوده بلکه انتقادات بر اساس یک دغدغه ملی بوده است.
مسئله جریان مستقل انقلابی مسئله نظام و انقلاب اسلامی است و مسئله آن این جریان و آن حزب نیست. جریان مستقل انقلابی باید اثبات کند که اگر امروز هم هر کس دیگری اشتباهات دولت سابق را تکرار کند باز هم انتقاد خود را بازگو خواهد کرد. با این وجود جا دارد تا جریان مستقل انقلابی به مانند گذشته همچنان روی فضای مدیریتی کشور نظارت جدی داشته باشد و البته نظارت خوبی هم با توجه به مواضع مطرح شده در مقابل اظهارات وزیر امور خارجه و دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان وجود داشته و این خیلی جای امیدواری دارد.
نظارت جریان مستقل انقلابی با این هدف انجام میشود که منافع ملی و انقلابی کشورمان توسط هر کسی که در راس امور قرار دارد چه در مجلس و دولت و چه در مجمع تشخیص مصلحت نظام حفظ شود؛ بنابراین اگر رفتار غلطی در گذشته صورت گرفته و نسبت به آنها انتقاد دلسوزانه شده و مثلا میگفتیم آقای ظریف زانو نزند و یا همه چیز به انجام مذاکره با آمریکا گره نخورد هم اکنون نیز اگر این رفتارها تکرار شوند باید مورد انتقاد دلسوزانه قرار بگیرند. چون با گذشت زمان اثبات شد که حرف جریان انقلاب درست بوده و مدیران اجرایی دولت سابق اشتباه میکردند.
امروز نیز رسالت جریان مستقل انقلابی این است که اگر مثلا آقای امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان یک موضع غلط و اشتباهی را میگیرد باید مورد نقد قرار بگیرد. معتقدم اگر جریان مستقل انقلابی قرار است که در برابر اشتباهات سکوت کرده و منفعلانه عمل کند و یا بدتر از همه اینها به توجیه عملکرد دولت بپردازد باید نسبت به تمام انتقادهای گذشته خود توبه و استغفار کند.
اسکندری: موضع جریان دانشجویی در حوزه سیاست خارجی مشخص است. با این وجود خطوطی که باید در مذاکرات طی شود این است که ما نباید اجازه دهیم که اقتصاد سیاسی که حول برجام شکل گرفت در مذاکرات پیش رو نیز شکل بگیرد. نکته دیگر اینکه برای ما به عنوان جنبش دانشجویی فرقی نمیکند که ظریف سر کار باشد یا امیرعبداللهیان آن هم وقتی که جفت شان تمایل دارند تا سند افتخار ارتباط با آمریکا را به نام خودشان بزنند. به هر روی نباید اینطور باشد که در بین مسئولان جمهوری اسلامی و به ویژه در دولت آقای رئیسی عدهای فکر کنند که ارتباط با آمریکا یک سند افتخاری است که برای زدن این سند افتخار به نام خود له له بزنند. پس رسالت دیگر جنبش دانشجویی این است که اجازه ندهد تا ارتباط با آمریکا به یک سند افتخار تبدیل شود به گونهای که هر کس بتواند خیلی راحت چنین کاری را انجام دهد.
مسئله دیگری که در رابطه با مذاکرات وجود دارد این است که در گام نخست باید اجرای خطوط ترسیم شده از سوی رهبر معظم انقلاب مطالبه شوند و در گام بعدی تحریمها به طور کامل برداشته شوند و این بدان معناست که ما نباید وارد فاز لغو گام به گام تحریمها و توافق موقت شویم. مضاف بر این به خاطر بدعهدیهای طرف غربی راستی آزمایی باید طی بازههای زمانی مناسبی از سوی ایران صورت بگیرد نه اینکه ما یک سری اقدامات را انجام دهیم و آنها راستی آزمایی کنند و برعکس.
معتقدم ما از موضع بالا باید به راستی آزمایی غربیها بپردازیم، چون بدعهدی از سوی طرف مقابل اتفاق افتاده پس این بار این ما نیستیم که باید اعتماد طرف غربی را جلب کنیم بلکه این غربیها هستند که باید اعتماد ما را جلب کنند. نکته دیگر اینکه آمریکا باید هزینه خروجش از برجام را پرداخت کند و حداقلیترین هزینهای هم که باید بپردازد این است که از استفاده از مکانیزم ماشه محروم شود.
همانطور که پیشتر هم اشاره شد مذاکره این طور نیست که بگوییم خوب است یا بد چرا که مذاکره به طرف مقابل و شرایط بستگی دارد. مذاکره مسیری در کنار سایر مسیرهاست و اتفاقا پیچیدگیها و آسیبهای آن هم بیشتر است، ولی گاهی شرایط اقتضا میکند که به سمت ابزارها و راهکارهای مختلف برویم.
مسئله حائز اهمیت در جریان مذاکرات این است که ما ضمن استفاده از سایر ظرفیتها نباید حل مسائل و مشکلات کشور را به مسئله مذاکرات گره بزنیم. با این جود در لایه راهبردی باید اصالت با خنثی سازی تحریمها باشد و در کنار آن لغو تحریمها هم پیگیری شود نه اینکه لغو تحریمها به یک کلان راهبرد تبدیل شود و تمام مسائل را به آن گره بزنیم.