وقتی جنگ نیست، صلح هست و وقتی جنگ هست، صلح بی معنا است. بدون جنگ به صلح نمیرسیم و معنای صلح در جنگ نهفته است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمد رسول مهدی آبادی طی یادداشتی با عنوان «نگاهی به صلح از منظر شیعی» نوشت: کلمه صلح همیشه مارا به یاد جنگ میاندازد و معمولا این دو همیشه در پی هم میآیند: جنگ و صلح
صلح در لغت نامه چنین معنا شده: آشتی، سازش، دراصطلاح سیاست دست کشیدن ازجنگ باعقدقرارداد، درفقه نوعی ازعقودکه در آن کسی چیزی ازخودراببخشد (۱ - (مصدر) سازش کردن آشتی کردن. ۲ - (اسم) سازش آشتی توافق. ۳ - پیمانی که بر حسب آن دعوایی را حل و فصل کنند. ۴ - پیمان تسلیم. یا سر صلح بودن کسی را. (داشتن کسی) قصد آشتی داشتن وی.)
جنگ نیز چنین: جَنگ [۱]به درگیری سازمانیافته، مسلّحانه و غالباً طولانیمدتی گفته میشود که بین دولتها، ملتها یا گروههای دیگر انجام شده و باخشونت شدید، گسیختگی اجتماعی و تلفات جانی و مالی زیاد همراه است. از آنجا که جنگ یک درگیری مسلحانهٔ واقعی، ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است میتوان آن را نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد. [۲]هنگامی که جنگ (و دیگر گونههای خشونت) در جریان نباشند وضعیت صلح برقرار است.
به عبارت دیگر وقتی جنگ نیست، صلح هست و وقتی جنگ هست، صلح بی معنا است. بدون جنگ به صلح نمیرسیم و معنای صلح در جنگ نهفته است.
حال چه چیز باعث جنگ میشود؟
در طول تاریخ مجموع زمانی که در کره زمین جنگی برقرار نبوده بسیار ناچیز است. از این سو عدهای جنگ را غیرقابل اجتناب و جزء جداییناپذیر فرهنگ انسانی میدانند. اما بعضی هم بر این باورند که جنگ تنها در شرایط اجتماعی، فرهنگی یا زیستمحیطی خاص امکان پذیر است. برخی از پژوهشگران معتقدند که جنگ ربطی به نوع خاصی از نظام سیاسی یا اجتماعی ندارد.
چه چیز باعث میشود که انسانها قصد جان یکدیگر را کنند و از رحم و ارزشهای انسانی عدول کنند؟
منافع
منافع. [ م. َ. ف. ِ.](ع اِ) ج. ِ. منفعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج. ِ. منفعت. (غیاث). سودها و فایدهها و حاصلها و منفعتها و بارها و ثمرها. (ناظم الاطباء): مر منافع را بجوید و از مضرتها پرهیز کند. (زادالمسافرین ناصرخسرو چ. برلین ص. ۱۶). آنچه نفس ناطقه بدان مخصوص است از منافع. (زاد المسافرین ناصرخسرو، ایضاً ص. ۱۹) منافع بشر امروز چیزهایی است که انسان امروز برای خود میپسندد، و برای به دست آوردن آن تلاش میکند تا زندگی بهتری داشته باشد و بیشتر لذت ببرد. از این رو عقل را به کار میگیرد تا سریعتر و بهتر به منافع خود برسد.
برای تقریب به ذهن، خیلی کوتاه یکی از نیازهای همیشگی بشر را در امروز بررسی میکنیم:
حمل و نقل
در گذشته انسانها نیاز به طی مسافتهای طولانی نداشتند و اگر هم نیاز بود وسیله این کار چهارپایان بودند، اما بشر امروز باید مسافتهای طولانی را در زمان کوتاه طی کند. پس نیاز به ابزار تازه تری هست که در جهان طبیعت موجود نیست؛ لذا با استفاده از عقل خود منابع طبیعی را به گونهای به کار میگیرد که ابزار این حمل و نقل را ایجاد کند. حال آیا با ساخت و بهینه سازی این ابزار نیاز او به کلی مرتفع میگردد؟ مثلا یک خانواده با داشتن یک خودرو دیگر احتیاجی به وسایل حمل و نقل ندارند؟ به وضوح مشخص است که استفاده مشترک چند نفر از یک خودرو وابسته به مقصد مشترک آن افراد است علاوه بر این نیازهای افراد در زمانهای مختلف، متفاوت است از طرفی سلیقههای متفاوت افراد نیازها را پیچیدهتر و پاسخ به ایشان را سختتر میکند. اما به همه این نیازها، در جهان امروز، در یک خودرو پاسخ داده نمیشود امیال گوناگون بشر بسته به قدرت و ثروت او باعث بوجود آمدن انواع بسیار گوناگون و متفاوتی از خودرو که وسیلهای برای جابه جایی است شده تا خودرو صرفا وسیلهای برای جا به جایی نباشد. پاسخ به همه این موارد دیگر تنها از روی رفع نیاز بشر برای جا به جایی نیست. بلکه برآوردن امیال و آرزوهای بشر است که شدیدا فشار بر استفاده از منابع گوناگون را افزایش میدهد و این فشار و تقاضا دیگر پایانی ندارد.
حال ارتباط این موضوع با جنگ و صلح چیست؟
واضح است که منابع کره زمین محدودند و پاسخگوی این شکل و حجم از نیاز بشر امروز نیستند. از این رو شاهد تخریب گسترده محیط زیست و از بین رفتن ذخائر طبیعی جهان هستیم. پس جنگ بر سر منابع بیشتر در جهت رسیدن به منافع بیشتر، آغاز میشود؛ و برای بشر امروز جنگ تا جایی ادامه مییابد که آن منابع یا منافع تامین شود و یا دیگر تامین آنها، منافع بزرگترین را به خطر بیاندازد؛ و آن وقت زمان برقراری صلح است.
اما آیا این منافع که هدف انسان شده ارزش عدول از ارزشهای انسانی را دارد؟
تفاوت دیدگاه اسلام و امانیسم هم، اینجاست. در اسلام مبنا اجابت خواست خداست و در امانیسم مبنا اجابت میل انسان است. از آن جا که شیعه اعتقاد دارد خواست خدا و ائمه اطهار برای او بهتر است در همه جا سعی در تقدم میل الهی و دستور او بر خواست خویش دارد. خدای اسلام به ما اجازه اسراف و خودخواهی و پیروی بی قید و شرط از هوای نفس را نمیدهد و به ما دستور مراقبت و تربیت نفس میدهد؛ و از طرفی وظیفه انسان شیعه و مسلمان است که در راستای حفظ ارزشهای انسانی و الهی جان خود را به خطر بیاندازد و بجنگد تا ارزشها عوض نشوند و برای بشریت باقی بمانند. تا دیگر معنای صلح فاصله کوتاه بین دو جنگ نباشد. اینگونه است که صلح پایدار ایجاد خواهد شد. به گونهای که در روایات چنین گفته شده که در آرمان شهر شیعی، آن جامعه موعود که بقیه الله میسازد، صلح ارزش و معنا و مفهوم دیگری پیدا میکند. آن گونه که درجامعه ارزشهای الهی و انسانی به شکلی متبلور است که مردم معنای جنگ و بد بختی را به کلی فراموش خواهند کرد.