گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو_ یکی از آخرین ماجراها و مسائلی که در مورد تحولات ایران مطرح شده، ماجرایی با محوریت نام یک دختر جوان به نام "مهسا امینی" است. خودِ تراژدی مرگ مهسا امینی رویدادی ناراحت کننده بود با این حال، آنچه که در این معادله بسیار عجیب بود، شیوه و فرآیندی بود که این ماجرا پله پله به پیش رفت و توسعه پیدا کرد (از حیث رسانهای توسط جریانهای معاند با ایران). قبل از اینکه مهسا امینی در بیمارستان فوت کند، مجموعهای از رویههای توام با ترویج اطلاعات غلط در این رابطه آغاز شدند و فضایی مه آلود را ایجاد کردند. برای مثال اینطور ادعا شد که مهسا امینی هدفِ ضرب و شتم قرار گرفته و همین مساله به فوت وی ختم شده است.
این در حالی است که هیچ سند و مدرکی در این رابطه ارائه نشده بود. البته که در مورد عقبه پرونده پزشکی مهسا امینی نیز به هیچ نکتهای اشاره نشده است. در نتیجه مرگِ این دختر جوان و تشدید شایعات در فضای مجازی، این مساله به یک اسم رمز جهت ایجاد اغتشاش در داخل ایران نیز تبدیل شد.
در این چهارچوب، بسیاری از جریانهای رسانهای معاند با ایران به ویژه در غرب، جوسازی گستردهای را در این رابطه به راه انداختند. این در حالی است که همین جریانهای رسانهای در ماجرایی نظیر به قتل رسیدنِ "شیرین ابوعاقله" خبرنگار شبکه تلویزیوین الجزیره توسط نظامیان صهیوینست در کرانه باختری، سکوتِ محض پیشه کردند. مسالهای که به وضوح حاکی از استانداردهای دوگانه کشورهای غربی در پوشش تحولات اینچنینی است و نشان میدهد آنها تا چه حد در رابطه با موضوعاتی از این نوع، تبعیض آمیز و توام با استانداردهای دوگانه رفتار میکنند.
در این راستا، برنامه" Hidden files/پروندههای پنهان" شبکه پرس تی وی، در گفتگو با "شایان فخاری"، کارشناس رسانه، فرهنگ و ارتباطات، به بررسی و ارزیابیِ روند برسازی اطلاعات غلط و شایعات گوناگون رسانهای با محوریت ماجرای مرگ مهسا امینی و دیگر تحولات پیرامون آن پرداخت. روند و جریانی که به یک جوسازیِ گسترده تبلیغاتی علیه ایران تبدیل شد.
در ابتدا، شایان فخاری قبل از پرداختن به ماجرای مرگ مهسا امینی و تحولات مرتبط با آن، به یک ماجرا که در سال 1972 در ایالات متحده آمریکا اتفاق افتاده بود اشاره کرد. اتفاقی که به رسوایی "واترگیت" مشهور شد. در چهارچوب ماجرای واترگیت، افرادی نزدیک به حزب جمهوریخواه وارد هتلی به همین نام (واترگیت) شدند و با استفاده از شنود و فعالیتهای جاسوسی، کمک کردند و موجب پیروزیِ "ریچارد نیکسون" رئیس جمهور سابق آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری این کشور شدند.
پس از این ماجرا و متعاقبا افشایِ ابعاد مختلف آن، رسانهها با قدرت وارد این موضوع شدند و کاری کردند که نیکسون مجبور به استفاده از کرسی ریاست جمهوری کشورش شود. ماجرا از این قرار بود که رسانهها در مرحله اول نوعی بازنمایی و پوششِ بسیار گسترده از اتفاقات مرتبط با ماجرای واترگیت را انجام دادند. با این حال، برای اینکه این موضوع به مساله درجه یکِ رسانهای در آمریکا تبدیل شود، صرفا به پوشش رسانهای نیاز نبود.
در این رابطه، جهت ارائه این ماجرا به مردم، از کلمات و عباراتی استفاده شد نظیر "رسوایی" و یا "افتضاح واترگیت". از این رو، مفاهیمی نظیر بی اخلاقیهای حکومت، رسوایی حکومت و یا فساد سیستماتیک در حکومت، به نحو گستردهای توسط رسانههای آمریکایی مورد استفاده قرار گرفت و حساسیت عمومی را در این رابطه به نحو قابل توجهی افزایش داد.
در نهایت کار به جایی رسید که یک قاضیِ آمریکایی صحبتی کرد و تاکید نمود که واقعیتِ ماجرای واترگیت به مردم آمریکا گفته نشده و همین موضوع، پرداخت رسانه ایِ بیشتر رسانهها را به همراه داشت و موجب کنارهگیریِ نیکسون از قدرت شد.
فخاری در ادامه تاکید کرد که پروژه رسانهای که در مورد ماجرای فوت مهسا امینی از سوی رسانههای غربی دنبال شده نیز پله به پله سعی دارد تا همان فرآیندِ برسازی رسانه ایِ واقعیتها که در ماجرای واترگیت دیدیم را پیاده سازی کند. در واقع در مراحل گوناگون سعی شده تا ماجرای فوت مهسا امینی و روایتهای آن به حرف اول در میان افکار عمومی تبدیل شود و در این فضا، اطلاعاتِ غلط نیز به راحتی تزریق میشوند.
فراموش نکنیم که این جوسازیها بارها از شبکههایی نظیر "بی بی سی فارسی" و یا "ایران اینترنشنال" در مورد موضوعات مختلف عملیاتی شده اند. جدای از اینها باید توجه داشته باشیم که در بحبوحه اتفاقاتِ خوب برای کشورمان نظیر عضویت ایران در سازمان شانگهای، سفر رئیس جمهور به نیویورک و یا ماجرای برگزاریِ پیاده روی پُرشور اربعین، این موضوع برجسته میشود و سعی دارد تا همه تحولات ذکر شده را به محاق ببرد.
در این چهارچوب، رسانه هایِ ضدایرانی عملا ماجرای فوت مهسا امینی را با واژگانی منفی و سیاه (علیه دولت ایران) همراه میکنند و سعی میکنند تا تصویری سیاه را نزد افکار عمومی علیه دولت ایران برسازند. در عین حال، برخی نمادهای اساطیری و امثالهم نیز به ماجرای مهسا امینی، از سوی رسانهها و اینفلوئنسرها و سلبریتیها ربط داده میشوند و سعی در اثرگذاری بر افکار عمومی دارند. در واقع به انحا مختلف سعی میشود تا به این ماجرا، "ضریب" داده شود.
جالب اینکه نَه فقط سلبریتیهای داخلی، بلکه سلبریتیهای خارجی نیز وارد این معادله و زمینِ بازی شده اند و به آن ضریب میدهند. در این چهارچوب، "روند رسانه ای" همراه با ماجرای مرگ مهسا امینی، عملا پروژهای است که پله پله در حال ساخته شدن است. دقیقا نظیر آنچه در ماجرایِ رسوایی واترگیت شاهد بودیم.
شایان فخاری در پایان تاکید کرد که افکار عمومی باید "هوشِ هیجانی" خود را کنترل کنند. رسانه ابزاری است که با استفاده موسیقی، کلمات، لحن و بیان کاری میکند که نوعی تحریک احساسی در افراد ایجاد میشود و حتی رسانههای میتوانند واقعیتها را برسازی کند. در این چهارچوب، افراد باید محتاط و هوشیار باشند و بدانند که اساسا رسانهها بعضا بخش کوچکی از واقعیتها را روایت میکنند. این در حالی است که باید کلیتِ واقعیتها را شناخت تا بر اساس آن واکنش مناسب را نیز نشان داد.
درست در همین چهارچوب شاهدیم که وقتی در فضای رسانهای فردی علمی و به دور از هیجان صحبت میکند، به شدت هدفِ حمله قرار میگیرد. فضای رسانهای فضایی پیچیده است و برای درک بهتر آن، به مهارتهای حرفهای و سواد رسانهای نیاز است. مسالهای که چه در شرایط کنونی و چه در قالب تحولاتِ احتمالی آتی، میتواند بسیار کمک کننده باشد و از نشان دادن واکنشهای اشتباه از سوی افراد تا حد زیادی جلوگیری کند.