آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۵۳۴۳۲
یادداشت|

آخرین پلاتو

برای حاج عفیف که در میدان جنگ، به ما حقیقت را نشان داد. برای دوربین هایی که به زمین افتادند برای میکروفون‌هایی که زیر آوار ماندند و برای خبرنگارانی که هیچ وقت پلاتویشان را به اتمام نرساندند.
علی توسلی

آخرین پلاتو

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - یادداشتی از علی توسلی خبرنگار میدان جبهه مقاومت، خیلی وقتها فکر می‌کنم که آخرین خبری که آن را تنظیم می‌کنم و بعدش دیگر دست به قلم یا کیبورد نمی‌برم چیست؟ صرافت این حدس همانقدر که برایم عجیب است، ترسناک و البته مغموم است. شاید آخرین گزینه در کاووش کنجکاوانه‌ام، درگذشتن حین تهیه یا تنظیم خبر باشد اما این گزینه مغموم سرنوشت خبرنگاران شهید غزه است. این گزاره ها پس از انتشار آماری عجیب به متن من نشست.

می‌دانید که! این روزها آمارها مظلومیت صدای حقیقت را نشان می‌دهند، سفاهت و پلیدی که اسلحه موشک دارد و در تلاش است تا صدای حق را با موشک ساکت کند، غافل از اینکه حقیقت با موشک از بین نمی‌رود و بلکه روشنتر و بلیغ تر می‌شود. در میان آمارهای دردناک جنایات دشمن از ابتدای نبرد طوفان الاقصی تاکنون، یک مورد عجیب و بی‌سابقه برعلیه خبرنگاران دیده می شود. موردی که نشان می‌دهد، صهیونیست ها معتاد به نسل کشی و قشرکشی شده‌اند.

شمار بالای خبرنگارانی که در این جنگ جان خود را از دست داده‌اند، نشان می‌دهد که آنها فکر می‌کنند می‌توانند نسل رسانه، قلم، دوربین و قاب حقیقت را هم بکشند. غافل از آنکه حقیقت کشتنی نیست و خون ریخته شده خبرنگاران، بر سترگ دیده بان جهان فقط و فقط اثبات جنایت صهیونیست ها است. آماری که حتی در مقایسه با جنگ‌های بزرگ گذشته نیز غیرقابل‌ باور است. رژیم صهیونیستی در جنگ غزه، رکورد کشتار خبرنگاران را شکسته است. آمارهای منتشر شده نشان می‌دهد که تعداد خبرنگاران به شهادت رسیده در غزه، از مجموع خبرنگاران کشته شده در جنگ‌های جهانی اول و دوم، جنگ روسیه و اوکراین و جنگ ویتنام بیشتر است.  

 

شاید برای کسانی که با سازوکار میدان‌های جنگ آشنا نیستند، این عدد فقط یک عدد در میان باقی اعداد تعداد قربانیان این جنگ باشد. حضور بعنوان خبرنگار در مرزهای آتش جنگ باعث شد که  برای ما که ماه‌ها در میان دود و غبار انفجارهای وحشیانه رژیم صهیونیستی  در این میدان‌ نفس کشیده‌ایم، پشت هر عدد، چهره‌ای آشنا، دوربینی خاموش‌شده و صدایی است که دیگر شنیده نمی‌شود ببینیم، دوستانی که شاید بازه دوستی و رفاقت ما چند روز و چند ماه باشد یا حداقل در دایرکت اینستاگرام جویای حال آن ها باشیم. حال فقط پیام هایی یک طرفه مانده و خبرنگارانی که دیگر خبری از آنها نیست. 

به چشم خود دیدم که چگونه ارتش خون‌خوار رژیم صهیونیستی در خیابان‌های بیروت، بدون ذره‌ای تردید، محل‌های نزدیک به خبرنگاران را هدف قرار می‌داد تا از اطلاع رسانی دقیق و صحیح درمورد جنایات رژیم صهیونیستی دست بکشند. این رژیم در میانه‌ی شلوغ‌ترین خیابان‌ها، کنار ساختمان‌هایی که هیچ ارزش نظامی نداشتند، آن‌جا که تنها «گناه» ساکنان، ثبت حقیقت بود موشک‌های آمریکایی و انگلیسی خود را فرود می‌آوردند و بی گناهانی را میکشتند و ساکنان مناطق اطراف آن را آواره میکردند. جرم چه بود؟ ثبت جنایت کودککش ها!

قطعا مشاهدات ما تنها ذره‌ای نزدیک به تجربه زیستی خبرنگاران در غزه بود. گاهی اوقات به این فکر می‌کنم که اگر در غزه بودم چگونه می‌توانستم خبر بمباران بیمارستان‌ها را مخابره کنم چگونه می‌توانستم فوج فوج کودکان کشته شده بر دستان والدینشان را ببینم و بتوانم خود را کنترل کنم و ادامه پلاتویم را بگویم؟ چگونه توان خبررسانی آوارگی و گرسنگی همسایه هایم را تنظیم میکردم؟ هزاران چگونه دیگر که من نتوانستم به جواب برسم اما، برخی توانستند و به بهترین شکل حقیقت تلخ غصه غزه را به جهان مخابره کردند. برخی که سرانجام نتیجه گزارششان، شهادت بود، آنها که پلاتویشان را با قیمت جانشان به اتمام رساندند. آنها که لنزشان به خون آغشته شد. آنها که کشته شدند و بیشتر از همیشه هم کشته شدند تا ما بدانیم و ببینیم که یک مادر چگونه بر پای کودک شهیدش بوسه می‌زند. آن قاب تصویر آن دوربین آن پلاتو جان گرفته است، خون ریخته شده تا آن گزارش به خروجی برسد.

یاد دارم که به همت شهید حاج محمد عفیف چندین بار تور خبرنگاران مهیا شد تا بتوانیم از جنایات این رژیم وحشی تصاویر و گزارش تهیه کنیم. اما رژیم صهیونیستی تاب و تحمل این را هم نداشت و اطراف محل حضور خبرنگارانی که از کشور‌های مختلف حضورداشتند را هدف موشک قرار داد و با پرواز پهپاد‌های جاسوسی و انتحاری در ارتفاع پایین قصد ایجاد رعب و وحشت داشت، خدایش بیامرز حاج عفیف را که همزمان با این اتفاق بدون هیچ واهمه‌ای تنها به دنبال سلامت خبرنگاران بود و گویی هر خبرنگار یکی از فرزندان خودش است. حتی در مرز‌های آتش در جنوب لبنان هم دو بار محل مشخص تجمع خبرنگاران که با هماهنگی ارتش لبنان و نیرو‌های یونیفل، منطقه‌ی امن اعلام شده‌بود، هدف حملات مستقیم قرار گرفت. انگار که واقعیت، دشمن بزرگ‌تر از هر ارتشی برای رژیم صهیونیستی بود.

در جنگ اخیر نیز، همین منطق بی‌رحمانه تکرار شده‌است. وقتی موجودیت رژیم صهیونیستی به خطر می‌افتد، دیگر نه تفاوتی میان نظامی و غیرنظامی باقی می‌ماند، نه میان خبرنگار و شهروند، و نه حتی میان کودک و سرباز. حمله به مدارس، بیمارستان‌ها، و محل بازی کودکان، تنها بخشی از فهرستی است که این رژیم وحشی در میان دیدگان جهانیان هدف قرار می‌دهد تنها خبرنگاران، چشم ناظر این فجایع‌اند. آن‌ها که قرار است روایت کنند، ثبت کنند، و اجازه ندهند غبار جنگ بر چهره‌ی حقیقت بنشیند. اما همین «نقش» است که آن‌ها را در صدر فهرست اهداف رژیم صهیونیستی قرار داده‌است.  

اگر امروز خبرنگاری با دوربینش و یا قلمش کشته می‌شود، تنها به این دلیل است که نمی‌خواهند چشم‌جهان، آن‌چه را در غزه و لبنان رخ می‌دهد، ببیند.  این یادداشت، صدای یکی از همان چشمان ناظری است که هنوز مانده؛ اما با هر تصویر، با هر خبر، با هر روایت، احساس می‌کند دوباره در خط آتش ایستاده‌است. یادداشتی که اینبار برای مخاطبان نه بلکه برای همکارانم می‌نویسم. برای آنهایی که رفتند برای آنهایی که به ما گفتند که در دل غزه چه خبر است؟ برای آنهایی که کشته شدند اما نگذاشتند آتش حقیقت خاموش شود. برای همان نوجوان دوربین به دست غزه‌ای که واژه انسان رسانه را از چارچوب های کلیشه ای و جشنواره ای بیرون کشید و به سرحد اعلا رساند. برای حاج عفیف که در میدان جنگ، به ما حقیقت را نشان داد. برای دوربین هایی که به زمین افتادند برای میکروفون هایی که زیر آوار ماندند و برای خبرنگارانی که هیچ وقت پلاتویشان را به اتمام نرساندند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار