به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه خبری American Purpose درمقالهای به قلم "فرانسیس فوکویاما" نظیریه پرداز مشهور سیاسی آمریکایی سعی کرده به این سوال پاسخ دهد که: آیا آنچه ضعف آمریکا در دوران ریاست جمهوری "جو بایدن" خوانده میشود، روسیه را تحریک به انجام اقدام نظامی علیه اوکراین کرده است یا خیر؟ فوکویاما به طور خاص ضعف اصلی آمریکا در شرایط کنونی را که تا حد زیاد موقعیت بین المللی این کشور را نیز تضعیف میکند، جامعه و سیاستِ قطبی شده آن میداند.
فوکویاما در American Purpose مینویسد: «من اکنون در مورد اوکراین مینویسم. من سعی کرده ام تا از ارجاع هر چیز به سیاست داخلی آمریکا خودداری کنم. این مساله به صورت عمومی نوعی سندروم را تغذیه میکند که "رابرت لیبر" در نشریه American Purpose از آن به عنوان "خودشیفتگی راهبردی" یاد میکرد. نوعی بیماری که در قالب آن آمریکاییها باور دارند که هر چیز و پدیدهای در جها، ن منوطِ به آن چیزی است که سیاستمداران آمریکایی میگویند و یا انجام میدهند. با این حال، در جریان بحران جاری در اوکراین، موارد و مولفههای زیادی هستند که به نوعِ ادراک از قدرت آمریکا و انجام اقدامات احتمالی از سوی آن بستگی دارند. از این رو میتوان گفت که ارجاع دادن به سیاست داخلی کشور ما (آمریکا) کاملا در مورد معادله جنگ اوکراین درست است.
اولین نکتهای که باید گفته شود این است که چه میزان حمله و انجام تحقیر علیه "جو بایدن" از سوی مخالفان وی مخصوصا در جناح جمهوریخواهان و افراط گرایان آمریکایی وجود دارد؟ من اخیرا در ابتدای جنگ اوکراین توئیتی را پست کردم و گفتم که به شدت خوشحالم که بایدن به جای ترامپ، رئیس جمهور آمریکا است. من همچنین قویا از حامیان سرسخت ترامپ که بایدن را فردی ضعیف و بی تدبیر (که از زوال عقل رنج میبرد) میخوانند نیز شدیدا انتقاد کردم.
بسیاری از حامیان ترامپ در مدت اخیر گفته اند که "پوتین" در صورت حضور ترامپ در کاخ سفید، به هیچ عنوان به اوکراین حمله نمیکرد. برخی نیز اشاره داشتند که روسیه در سالهای 2014 و 2022 به اوکراین حمله کرده است. دقیقا همان سالهایی که دموکراتها در آمریکا سر کار بوده و هستند. آنها همچنین اقدامات ضدروسی فراوانی که به دونالد ترامپ نسبت داده میشود را نیز به مثابه شاهدی بر ادعاهای خود ذکر میکردند. من حتی با برخی از تحلیلگران آمریکایی که حمله روسیه به اوکراین را نتیجه سستی وضعف بایدن ارزیابی میکنند نیز در مدت اخیر مناظرات و جر و بحثهای زیادی داشته ام.
برای فردی، چون من (فرانسیس فوکویاما)، اظهاراتی از این قبیل کاملا غیرقابل درک هستند. بله، اوباما باید تحریمهای بیشتری را علیه روسیه پس از آنکه این کشور کنترل شبه جزیره کریمه و دونباس را در خاک اوکراین به دست گرفت وضع میکرد و در عین حمایت تسلیحاتی قوی تری را نیز از این کشور انجام میداد. اضافه بر این، اقدام بایدن در رها کردن انتقادهایش از خط لوله "نورد استریم دو" نیز (در سال گذشته) ناامیدکننده بود. با این حال، مولفههای زیادی بودند که پوتین را تشویق به حمله به اوکراین کردند. از جمله آنها میتوان به آمادگی نیروهای وی و وضعیت انرژی قاره اروپا اشاره کرد. اخیرا نیز در یکی از رسانههای روسی شاهد بودیم که یک نویسنده روس مقالهای را به انتشار رساند و در جریان آن استدلال کرده بود که بهتر است روسیه هر چه سریعتر علیه اوکراین دست به اقدام نظامی بزند و در خاک آن پیشروی کند، زیرا اوکراین روز به روز قویتر میشود.
با در نظر گرفتن تمامی این مسائل باید بگوییم که بایدن حداقل (برخلاف ترامپ) به دنبال تیم و جهت گیری مناسبی بود. درنقطه مقابل وی، ترامپ شدیدا عاشق پوتین بود و با ناتو و اوکراین، حتی قبل از قدرت گیری به عنوان رئیس جمهور آمریکا نیز مشکل داشت. ترامپ همواره پوتین را ستایش کرده است و حتی پس از حمله روسیه به اوکراین نیز وی را فردی "باهوش" و بسیار "زیرک" خطاب میکرد. ترامپ یک مرتبه به دلیل عملکرد خود در مساله اوکراین استیضاح شد. خوشبختانه دولت وی در دوره حضورش در قدرت از به رسمیت شناختنِ کنترل روسیه بر شبه جزیره کریمه و یا خروج از ناتو عقب نشینی کرد. اینطور به نظر نمیرسد که ستایشهای ترامپ از پوتین ریشه ایدئولوژیک داشته باشند. در عوض اینطور به نظر میرسد که ترامپ تا حد زیادی مسحورِ آنچه اقتدار پوتین و قدرت وی میخواند، شده و به هیچ عنوان بعید نیست که بخواهد سبک رهبری وی را در صورت حضور در قدرت، در ایالات متحده آمریکا نیز پیاده کند.
در نقطه مقابل، بایدن تاکنون توانسته ناتو را در نبرد علیه روسیه متحد کند و حتی کشورهایی نظیر آلمان را که از قِبل روابط با روسیه منافع زیادی کسب میکنند نیز به حوزه وضع تحریمهای جدید علیه کرملین بکشاند. بایدن همچنین روند ارسال تسلیحات به روسیه را به نحو قابل ملاحظهای تسهیل کرده و در عین حال زمینه را جهت وضع تحریمهای بی سابقه علیه مسکو نیز فراهم ساخته است. اخیرا از ترامپ در یک مجمع سیاسی پرسیده شد که اگر وی به جای بایدن بود، در جریان بحران اوکراین چه میکرد که او (بایدن) نکرده است؟ وی در پاسخ گفت: "کارهای زیادی انجام میدادم با این حال آنها محرمانه هستند". البته که به نظر من به طور کلی رسانههای آمریکایی و جمهوریخواهان هیچ دید روشنی در این رابطه و در پاسخ به این پرسش ندارند.
با این حال به نظر من، اقدام پوتین در حمله به روسیه تا حد زیادی ناشی از دیدگاهی بود که وی مبنی بر "ضعف کنونی آمریکا" داشت. این ضعف هیچ ارتباطی با اقدامات خاصی که بایدن انجام داده یا نداده نداشته است بلکه این مساله عملا مبتنی بر همان مسالهای است که برای هر ناظر بیرونی در مورد مسائل آمریکا کاملا روشن و مشخص است: سیاست خارجی آمریکا در شرایط کنونی تا حد زیادی بواسطه قطبی شدنِ سیاسی و اجتماعی این کشور آسیب دیده است. عرصهای که در قالب آن، جمهوریخواهان از اینکه یک مخالف و منتقد وفادار باشند که نگاهی به منافع ملی آمریکا دارد خودداری میکنند و عملا دموکراتها را خطری جدیتر برای آمریکا تا روسیه میبینند. پس از حمله روسیه به اوکراین نیز شاهد بودیم که عملا جریانهای سیاسی آمریکایی از جمله جمهوریخواهان، حملات گستردهای علیه دولت بایدن و با هدف القای این مساله انجام دادند که اساسا این اتفاق به این دلیل حادث شده که دولت بایدن ضعیف بوده و چهرهای ضعیف از آمریکا نشان داده است. در این مسیر، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، مساله اصلی مخالفت با هر آنچه دولت بایدن انجام داده و میدهد بوده است نَه پرداختن به اصل موضوع و یا منطقِ حاکم بر آن.
در این راستا، توجه به حوادثی نظیر حادثه ششم ژانویه سال 2021 و حمله به کنگره آمریکا از سوی هواداران افراطی ترامپ از اهمیت خاصی برخوردار میشود. قبل از آن، روسیه احتمالا انتظار داشته که بایدن، آمریکا را به نقش "بین الملل گرایانه" آن بازگرداند. با این حال، حمله به کنگره آمریکا و تلاشهای بعدی جمهوریخواهان جهت عادی سازی آن نشان داد که چیزی عمیقا و شدیدا پوسیده و منسوخ در جامعه آمریکا وجود داشته است که اکنون خود را نشان میدهد.
از این رو، باید گفت که آمریکا در حقیقت ضعیف است. هم در واقعیت و هم در ادراک. این ضعف نسبتی با دولت بایدن به طور خاص ندارد بلکه بیش از همه به جامعه به شدت قطبی شده آمریکا مرتبط است. آمریکا پیشتر از یک اجماعِ قوی میان دو حزب اصلی این کشور در مورد نقش بین المللی واشنگتن سود میبرد با این حال اکنون از یکچنین وضعیتی هیچ نشانه و خبری نیست. همین مساله خود یکی از دلایلی بوده که شاید روسیه را تحریک به انجام حمله علیه اوکراین کرده است. آمریکا در بلند مدت باید مشکل قطبی شدنِ جامعه و سیاست خود را حل کند در غیر اینصورت با چالشهای به مراتب گسترده تر، و ضعفِ عمیق تری رو به رو خواهد شد.»