به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ "محمد بلاوی" نویسنده و تحلیلگر پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در گزارشی، ضمن اشاره به عدم وجود تقاوتهای ملموس میان رویهها و سیاستهای آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ و بایدن، به طور خاص سعی کرده به رمزگشایی از محرکها و دستورکارهای اصلی بایدن در جریان سفرِ قریب الوقوع وی به منطقه خاورمیانه بپردازد. وی به طور خاص به این نکته اشاره کرده که دولت بایدن سعی دارد تا به هر نحو ممکن، نسخه دومی از توافق ابراهیم را که در قالب آن سعی میمی شود تا رژیم صهیونیستی به عنوان نماینده اصلی آمریکا در منطقه، تقویت گردد و ایران به عنوان اصلیترین تهدید در خاورمیانه تصویرسازی شود را به پیش برد. سیاستی که البته پیشبرد آن در شرایطی که خودِ آمریکا در دوران ضعفش به سر میبرد، چندان هم آسان به نظر نمیرسد.
محمد بلاوی در این رابطه مینویسد: «من (نویسنده گزارش حاضر: محمد بلاوی) یکی از آنهایی بودم که از ابتدا تاکید داشتم تفاوت زیادی میان رویهها و سیاستهای دونالد ترامپ و جو بایدن به عنوان روسای جمهور آمریکا وجود ندارد. من هنوز بر این باورم که این گزاره صحیح و صادق است. در این راستا، اگرچه بایدن قولهای زیادی را در جریان کارزار انتخاباتی خود داده بود که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، بار دیگر آمریکا را به توافق برجام بازخواهد گرداند و روابط با چین را بهبود میبخشد و البته در مورد روابط با عربستان و مساله فلسطین نیز اقدامات خاصی را در پیش خواهد گرفت، با این حال، حداقل تا به امروز که هیچ تفاوتی میان سیاستها و رویههای وی با رویکردهای دونالد ترامپ و دولتش دیده نشده است.
بسیاری از فلسطینیها اعتقاد داشتند که بایدن سیاستهای ترامپ را معکوس خواهد کرد. آنها به طور خاص به سیاست ترامپ در انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی، تعطیل کردنِ کنسولگری آمریکا در بیت المقدس که به عنوان سفارت آمریکا در فلسطین فعالیت میکرد و اقدام ترامپ در متوقف ساختن جریان کمکهای مالی به فلسطینیها و البته بسته شدن دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در واشینگتن (در سال ۲۰۱۸) به تلافی اقدامِ این سازمان در احاله یک پرونده حقوقی علیه رژیم صهیونیستی به دیوان بین المللی دادگستری، توجه داشتند. با این همه، به جز از سرگیریِ جریان کمکهای مالی آمریکا به نهادهای وابسته سازمان ملل متحد که در مساله فلسطین فعال هستند (آن هم در حد ۵۰ درصد از میزان کلی کمکها که در دوران قبل از ترامپ برقرار بود)، عملا هیچ اقدام موثر دیگری از سوی دولت بایدن انجام نشده است.
در واقع، بایدن طرحهای ترامپ در تقویت رژیم اسرائیل که مکررا قطعنامههای سازمان ملل متحد را نقض کرده و میکند و سرزمینهای فلسطینی را از سال ۱۹۴۸ میلادی در اشغال خود دارد، به نوعی تکمیل کرده و همانها را ادامه میدهد. سفرِ برنامه ریزی شده وی به خاورمیانه در ماه آتی میلادی نیز با هدفِ ادغام سازی هر چه بیشترِ اسرائیل با بقیه کشورهای منطقه و به طور خاص جهان عرب انجام میگیرد. وی امیدوار است که دامنه "نشست نقب" را که در ماه مارس سال جاری میلادی در اراضی اشغالی و با حضور اسرائیل، آمریکا، مراکش، مصر، امارات و بحرین برگزار شد، توسعه بخشد و کشورهای عربی بیشتری را وارد این معادله نماید و عملا نشست نقب را به یک رویداد دائمی که به طور مرتب برگزار میشود تبدیل کند.
بر اساس آنچه رسانههای آمریکایی اعلام میکنند، بایدن سعی دارد تا در جریان سفر خود به خاورمیانه، دو کشور عربی دیگر را نیز قانع سازد تا روابط خود را با رژیم اسرائیل و با هدف آنچه مقابله با قدرت گیری و جاهطلبیهای منطقهای ایران خوانده میشود، عادی سازی کنند. در واقع، همانطور که ترامپ و مشاور ویژه و داماد او یعنی جرارد کوشنر، توافق ابراهیم را بنا کردند که عملا منافع ملت فلسطین را تضعیف میکند و رژیم اسرائیل را در نقض هر چه بیشترِ حقوق فلسطینیها جسور میکند، بایدن در نوع خود روی "توافق ابراهیم ۲" کار میکند. رویهای که این مرتبه رنگ و بویی دموکراتیک و نه افراطی و تند نظیر آنچه در دوره ترامپ دیدیم را تبلیغ و ترویج میکند.
آخرین چیزی که واشینگتن در شرایط کنونی نیاز دارد، جنگی دیگر است. این مساله به ویژه در شرایطی که وضعیت جنگی در اوکراین عملا راه را برای ظهور گزینههای مختلف دیگر باز گذاشته است، از اهمیت زیادی برخوردار است. تحرکاتِ بایدن در منطقه به احتمال زیادی سعی ندارند که جنگی را علیه ایران آغاز یا تحریک کنند. در عوض این طور به نظر میرسد که بایدن سعی دارد تا موقعیت اسرائیل را به عنوان نماینده اصلی آمریکا در منطقه و با ژست مقابله با ایران تقویت کند. ایرانی که هم آمریکا و هم اسرائیل سال هاست ادعا میکنند که تا دستیابی به سلاحهای اتمی راه طولانی در پیش ندارد.
اضافه بر این، بایدن با خوش خدمتی به رژیم اسرائیل و به طور خاص وزیر خارجه کنونی و نخست وزیر آتی آن "یائیر لاپید" به نوعی سعی دارد تا میزانی از حمایتِ اسرائیلها را برای دولت خود که شدیدا در شرایط کنونی و در آستانه انتخابات میان دورهای کنگره به آن نیاز دارد، کسب کند. یائیر لاپید در میان آمریکاییها از محبوبیت زیادی برخوردار است کما اینکه نشریه آمریکایی "تایم" وی را در میان ۱۰۰ انسان تاثیرگذارِ جهان قرار داده است. واشینگتن قویا از رویههای متکبرانه "بنیامین نتانیاهو" و تلاش هایش جهت دخالت در عرصه معادلات سیاسی آمریکا خسته است. از این رو، آماده است که از هر کَس دیگری به جز وی حمایت کند. حتی اگر قرار باشد که این مساله به بهای حمایت از فردی همچون نفتالی بنت و بعضا اتخاذ رویههای افراطیتر از سوی او تمام شود.
سیاستهای نتانیاهو و غیرمطلوب ارزیابی شدنِ آنها از سوی واشینگتن بود که در نهایت موجب شد تا صهیونیستهای مذهبیِ راست افراطی جایگزین وی شوند. درست به همین دلیل بود که یک دولت ائتلافی در اراضی اشغالی ایجاد شد که تنها وجه مشترک اعضای شرکت کننده در ائتلاف مذکور، مخالفت با نتانیاهو بود. مسالهای که البته اندکی قبل به فروپاشیِ دولت کنونی اسرائیل به ریاست نفتالی بنت ختم شد. در این راستا سوالهای زیادی در حال مطرح شدن هستند: آیا با برگزاری انتخابات جدید در اراضی اشغالی، نخست وزیر جدید این رژیم با سلیقه آمریکا همخوانی خواهد داشت؟ آیا دوره حضور وی در قدرت بادوام خواهد بود؟ عجیب است که دولتهای رژیم اسرائیل با برگزاری هر انتخاباتی، کم عُمرتر میشوند. در نهایت اینکه آیا راهبردهای اتخاذ شده از سوی یائیر لاپید به وی کمک خواهند کرد تا در قدرت بماند؟
واقعیت این است که هر سیاستمدار مرد یا زنی در اراضی اشغالی اکنون خود را مستحق و سزاوار حکومت کردن میبیند و همگی آنها حاضرند که جهت رسیدن به این هدف، هر کاری را انجام دهند. برخلاف نسل سیاستمداران اسرائیلی که رژیم صهیونیستی را بنا نهادند و هر کدام از آنها در کشورهای اصلی خود آزار و اذیت میشدند و همین موضوع موجب میشد تا اراضی اشغالی را شبیه به بهشتی جهت ساخت مملکتِ مطلوب خود ببینند، نسل کنونی صهیونیستها عمدتا در اراضی اشغالی به دنیا آمده اند و طوری رفتار میکنند که گویی باید بالاتر از قوانین بین المللی و هر گونه مواخذه و مسوولیت پذیری، تحلیل و ارزیابی شوند.
واقعا خنده دار است که در شرایطی که بایدن سعی میکند تا مخالفان نتانیاهو را تقویت کند، در خودِ آمریکا شدیدا وی را مسخره میکنند که به دلیل مشکلات ذهنی و جسمی نباید در قدرت بماند. مسالهای که حقیقتا برای آینده سیاسی وی خطرناک است. در صورت تحقق سناریوی پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، نتانیاهو نیز میتواند روی افزایش شانس خود جهت بازگشت به قدرت حساب کند. نباید فراموش کرد که حزب نتانیاهو موسوم به "لیکود"، تنها حزب در اراضی اشغالی است که به تنهایی در مجلس این رژیم (کنست) بیشترین کرسیها را در اختیار دارد. آمریکاییها باید بدانند که اکنون بیش از هر زمان دیگری دو قطبی و چند تکه شده اند. آنها نیز همچون همتایان اسرائیلی خود، با شرایط سختی رو به رو هستند و بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران پیش بینی میکنند که در صورت تداوم وضعیت کنونی در آمریکا، یک آینده تاریک در انتظار این کشور خواهد بود.
خودِ بایدن نمادی عینی از سقوط و انحطاط موقعیت آمریکا به عنوان یک ابرقدرت است. در این راستا وی در شرایطی که سعی میکند خود را به مثابه رهبری قدرتمند و باهوش نشان دهد، سلامت جسمی و ذهنی وی، حرف و پیام دیگری را به افراد و جهان بیرونی مخابره میکند. ایهود باراک، ژنرال و نخست وزیر سابق رژیم اسرائیل گفته است که "اسرائیل نباید از ایران بترسد بلکه باید از منازعات و اختلافات سیاسی و اجتماعی داخلی خود در هراس باشد. در پایان اسرائیلیها باید این سوال را از خود بپرسند که با داشتنِ چنین رهبران و دوستانی، واقعا چه نیازی به دشمن دارند؟ "»