به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ مجله انگلیسی New Statesman در گزارشی، ضمن پرداختن به مصائب گسترده آمریکای کنونی و به طور خاص جو بایدن رئیس جمهور فعلی این کشور، سعی کرده به این سوال پاسخ دهد که چرا ریاست جمهوری بایدن در آمریکا را بایستی نمودی عینی از شکست و ناکامی در این کشور ارزیابی کرد؟
در واقع این مجله انگلیسی در گزارش خود به این نکته میپردازد که علی رغم شعارهای دور و دراز و امیدواریهایی که پس از خروج ترامپ از کاخ سفید و حضور بایدن در قدرت از سوی افکار عمومی وجریانهای سیاسی و رسانهای مختلف ابراز میشد، تنها پس از گذشت یک و نیم سال از آغاز ریاست جمهوری بایدن، این نکته به وضوح آشکار شده که تمامی این ابراز امیدواری ها، خوش بینیهایی بی پایه و اساس بوده اند و موقعیت آمریکا چه در عرصه داخلی و چه بین المللی، به شدت تضعیف شده است.
مجله انگلیسی New Statesman در گزارش خود مینویسد: «در تابستان سال ۲۰۲۲، سفر به واشینگتندیسی میتواند چیزی شبیه به بازدید از یک صحنه و شهر رقت انگیز و فاجعه بار باشد. دموکراتها با کنار گذاشتن دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا از کاخ سفید (در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا) و در عین حال، در کنترل گرفتن مجالس نمایندگان و سنای آمریکا، سال ۲۰۲۱ را با آرزوها و جاهطلبیهای فراوان آغاز کردند و چشمهای جهان نیز تا حد زیادی به آنها دوخته شده بود. با ین حال تنها یک و نیم سال بعد، آنها (دموکرات) با سِیلی از بحرانها و چالشهای سیاسی رو به رو شده اند. ترکیبی از بدشانسی، بی عرضگی، اختلافات و انشقاقات داخلی، و در عین حال، اوج گیری اختلافات میان دموکراتها و جمهوریخواهان، همه و همه نه تنها آینده دولت بایدن، بلکه آینده چمهوری در آمریکا را در هدف قرار داده و به خطر انداخته اند.
شکست بایدن و حزب دموکرات در تمامی سطوح قابل مشاهده است. در سطح بین المللی، جو بایدن، ناتو و متحدان آمریکا را علیه ولادیمیر پوتین و روسیه در چهارچوب جنگ اوکراین بسیج کرده است. با این حال، صدمات و آسیبهای ناشی از سیاستهای ژئوپلیتیکِ غلط آمریکا که دههها در جریان بوده اند، به این سادگیها قابل جبران نیست و اساسا آمریکا در ایجاد یک ائتلاف و اجماع گسترده علیه روسیه در سطح بین المللی شکست قابل توجهی را متحمل شده است.
در عین حال، آسیبهای اقتصادی ناشی از جنگ اوکراین، عملا نهادهای ضعیف شده حکمروایی را به مرز سقوط خواهند کشاند و البته ایالات متحده که سالها ادعای تقویت دموکراسیها در برابر رژیمهای اقتدار گرا را داشته، اکنون خود را در چهارچوب نظم لیبرالی اش با چالشهایی جدی مواجه میبیند و دیگر از موقعیت سابق برخوردار نیست. در این راستا شاهدیم که آمریکای کنونی تا حد زیادی با چالشهایی اساسی در بحث دموکراسی داخلی خود رو به رو است. چالشهایی که پیشتر کمتر خود را به نحوی صریح به نمایش میگذاشتند.
در سال ۲۰۲۰، ایالات متحده آمریکا در آستانه یک بحران مرتبط با قانون اساسی در این کشور بود. در این راستا، علی رغم پیروزی بایدن درانتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تصمیم دیرهنگام جمهوریخواهان جهت تایید آن، عملا شاهد آن هستیم که پرسشهای فراوانی در مورد آینده آمریکا همچنان بر سر جای خود باقی هستند.
چگونه ایالات متحده آمریکا میتواند به خوبی عملکرد داشته باشد وقتی یک حزب در این کشور نه تنها وقفِ براندازی و نابودی سازشها و سازمانهای کلیدی است (نهادهایی که برای بیش از یک و نیم قرن ساختار جامعه آمریکا را حفظ کرده اند)، بلکه عملا از هر ابزار و وسیلهای جهت پیشبرد این دستوکارها نیز استفاده میکند؟ (اشاره به جمهوریخواهان)
بسیاری از محافظه کاران و اعضای رهبریِ حزب جمهوریخواه، بر این باورند که بایدن عملا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا را به سرقت برده است. مسالهای که در نوع خود نشان میدهد تا چه اندازه وضعیت حکمروایی در آمریکا حالتی بحرانی به خود گرفته است. در شرایط کنونی، دونالد ترامپ به عنوان چهره جنجالی که آمریکا در سالهای اخیر به خود دیده، عملا در سایه کمین کرده و به دنبال این فرصت است که اگر بتواند چالشها علیه صلاحیت قانونی خود چه به دلیل مشارکتش در شورش ششم ژاویه و چه دیگر تخلفاتش را دور بزند، بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا شرکت کرده و کرسی ریاست جمهوری آمریکا را بازپس گیرد.
با توجه به این مجموعه از تهدیدات، بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که دولت بایدن عملا با مشکلات عمیقی و گستردهای رو به رو است. در این فضا شاید دولت بایدن مدعی برخی دستاوردها و موفقیتها باشد. به عنوان مثال این دولت امکان دارد که مدعی شود که توانسته به خوبی و به نحو قابل توجهی، آمریکا را از شرِ پاندمی ویروس کرونا برهاند یا توانسته بسته یِ توسعه زیرساختهای آمریکا به مبلغ یک تریلیون دلار را به تصویب برساند که این مساله در نوع خود میتواند تا حد زیادی شبکههای ارتباطی و حمل و نقل آمریکا را بهبود بخشد. البته که در زمینه نرخ بیکاری نیز دولت بایدن امکان دارد به این نکته اشاره کند که نرخ بیکاری به نحو قابل ملاحظهای کاهش یافته و برخی ایالاتها دراین رابطه با آمارهای چشمگیری رو به رو هستند.
با این همه، در عرصه میدانی و عمل، بر اساس نظرسنجیهای مختلف، میزان محبوبیت بایدن و دولت وی به جای اینکه افزایش یابد، سیرِ کاهشی مداومی را تجربه میکند. در شرایط کنونی حتی دموکراتها نیز نسبت به حضور مجدد بایدن (در مقام رئیس جمهور کنونی) و کاملا هریس (به عنوان معاون رئیس جمهوری آمریکا) در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، بی رغبت و بی اشتیاق هستند. باید در نظر داشت که این تصورات در جریان انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا در ماه نوامبر آتی میلادی که شاید به از دست رفتن کنترل دموکراتها بر کنگره آمریکا ختم شود، تشدید نیز خواهند شد. این مساله یعنی پیروزی احتمالی جمهوریخواهان در جریان انتخابات میاندورهای کنگره بر دموکراتها تا حد زیادی موجب خواهد شد تا آنها در نهادهای قانونی آمریکا، موانعی جدی را برای دولت بایدن ایجاد کنند. مسالهای که نمود عینی آن را در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما (دوره دوم ریاست جمهوری او) نیز شاهد بودیم.
در نهایت باید گفت اگر هدف بایدن باثبات کردنِ دموکراسی آمریکایی از طریق پیشبرد سیاستهای به اصطلاح مترقی بود (در واقع هدف وی به ارمغان آوردن یک سیاست جدید قرن بیست و یکیم برای آمریکا بود)، نتیجهای که اکنون ما شاهد آن هستیم این است که ریاست جمهوری وی به یک دوره توام با شکست و ناکامیِ تمام عیار تبدیل شده است.»
انتهای پیام/