به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حکمرانی مطلوب، ایدهی اصلی تمامی انقلابها، رفرمها و تغییر در ساختار و لایههای پنهان و آشکار زیست اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع در طول تاریخ بوده و انسانها از دیدگاه فلسفی و روانشناختی نیز همواره به دنبال شکل بهتری از حاکمیت بودهاند؛ پشتوانهای برای اجرای بهتر و سریعتر قوانینی که با هدف بهبود زندگی بشر، وضع یا از منبعی فراتر از عقل بشری دریافت شده باشند.
ایدهی شکلگیری نوعی از حکومت مبتنی بر وحیانیت و نظامات عقلانی حاصل از دستاوردهای هزاران ساله بشر برای دستیابی به عدالت، زمینههای اصلی پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (رحمة الله علیه) را به وجود آورد، آنجا که نظریه ایشان مبنی بر تدوین قانون اساسی یک حاکمیت جدید به نام «جمهوری اسلامی» با اقبال عمومی مواجه شد و نخبگان جامعه هم بعد از بحث و نظرهای فراوان، از شکل حاکمیت جدید استقبال کردند.
جمهوری اسلامی حاکمیتی است بر پایه اصول اساسی دین و نیز معیارهای عقلایی برآمده از تجربههای تاریخی انسانها در تحقق آرمانهای عدالتخواهانه و آزادیبخش، و هر دو اینها در سایهی توجه جدی به فطرت بشری و گرایش به معنویت و هدف نهایی آفرینش، یعنی کمال آدمی تدوین و در تقنین قوانین سهم داشتهاند.
اینک بعد از گذشت بیش از چهار دهه از استقرار چنین حاکمیتی در ایران و پشت سر گذاشتن پیچهای تاریخی فراوان، این سوال برای بسیاری به وجود آمده که چرا جمهوری اسلامی توانسته است بر خلاف سیاستگذاریهای کلان بینالمللی مبنی بر حذف حکومتی بر پایه دین، به حیات خود ادامه داده و گامهای استواری در جهت تثبیت و تقویت خود بردارد؟ و اصولا چرا جمهوری اسلامی، بهترین شکل حاکمیت در جامعهای با مختصات ایران است؟
انسان برای قوام زندگی فردی و اجتماعی خود، نیازمند مجموعهای از قوانین، ضمانت اجرا و ساختارهایی با هدف اصلاح مداوم روندها و برخورد عقلانی و منطقی با چالشهای به وجود آمده است، مجموعهای که به نام حاکمیت از آن یاد میشود؛ و جمهوری اسلامی همان شکلی از حکومت است که با پشت سر گذاشتن تجربهای نسبتا طولانی، توانسته است به این سه نیاز اساسی پاسخی در خور بدهد.
پیشرفتهای تکنولوژیکی در عرصههای گوناگون دفاعی، پزشکی، صنعتی و دانشهای نوین بشری، یکی از کارکردهای وجود چنین حاکمیتی بوده، دستاوردهایی بر پایه یکی از شعارهای اساسی، آن هم در هنگامهای که این شکل حکومت، تنها یک ایده مبارزاتی بود؛ در حقیقت «استقلال و آزادی» دو مقوله مکمل و اساسی نهضت بودند که در اشکال مختلف پیشرفت، متبلور شدند.
از سوی دیگر، رمز پیشرفت، چه در علوم تجربی و چه در دانشهای مختلف حوزه علوم انسانی، وحدت در عین کثرت است، وحدتی نه صرفا بر مبنای اصول نژادی و ناسیونالیستی، بلکه مبتنی بر فطرت انسانی، گرایشهای مذهبی و دینی و روح ملیگرایی برآمده از سرشت انسانی؛ به همین سبب باید جمهوری اسلامی را یکی از موفقترین نمونههای حاکمیت یگانه در بطن چنین تکثری دانست، زیرا در همه این سالها، اقوام و مذاهب گوناگون را زیر یک پرچم و یک مفهوم، گردهم آورده و از شدت گرفتن ایدههای ضد بشری، اما به ظاهر حقوق بشری، مصون نگاه دارد آن هم در شرایطی که همواره خطر تجزیه، چنین جامعهی متکثری را تهدید میکند، اما این تهدیدات در لوای پرچمی به نام جمهوری اسلامی، کارکرد خود را از دست داده و به شعارهایی خالی از ایده و هدف تبدیل شدهاند.
در ساحت فکر و اندیشه نیز جمهوری اسلامی، کارنامهی رو به پیشرفتی را در معرض قضاوت همگان قرار داده است، زیرا بر خلافت گفتهی جریان تبلیغاتی گسترده غرب، شکل حاکمیت در ایران نه فقط به پیشتوانه رأی قاطع مردم در فروردین 1358، بلکه به گواه هزار و اندی سال دینگرایی زندگی ایرانیان بنا شده و در 44 سال گذشته نیز، همین روحیه دینی مردم ایران، ضامن بقا و تداوم آن بوده است؛ بر این اساس جمهوری اسلامی را میتوان حاکمتی نرم بر ذهنها و مغزها دانست، نه صرفا حکومتی شکل گرفته از ساختارهای زمخت و سخت بشری؛ و همین خصوصیت است که این مدل حکومتی را به عنوان نمونهای قابل اعتنا و اتکا، برای جهانیان جذاب کرده و رویکردهای مثبتی را از سوی تودههای مختلف برای بررسی و کنکاش در آن ایجاد کرده است.