به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو، سی و چهار سال است که اواخر اردیبهشت ماه فضای فرهنگی کشور به دلیل برگزاری یکی از بزرگترین نمایشگاههای کتاب در منطقه و جهان در شهر تهران حال و هوای کتاب و کتابخوانی میگیرد.
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که به سی و چهارمین دوره خود رسیده و طبیعتا باید به همان اندازه به بلوغ رسیده باشد یک رویداد ملی فرهنگیست که ما باید به چنین آوردگاهی نه فقط به عنوان یک رویداد عادی بلکه یک میراث ارزشمند نگاه کنیم و بدانیم این نمایشگاه نتیجه تلاش و دور هم جمع شدن سی و چهار سال اصحاب فرهنگ، اندیشه و کتاب است.
در حالی که کمتر از دو روز به آغاز سی و چهارمین دوره نمایشگاه کتاب مانده، به نظر برخی بنگاههای اقتصادی به خصوص در فضای مجازی با عدم درک اهمیت و جایگاه ویژه نمایشگاه کتاب تهران هم قصد رقابت مخرب با این نمایشگاه را دارند و هم با انتخاب پیامی طعنه آمیز به شکلی قصد دارند تا با موج سواری روی داغ بودن محتوای حوزه کتاب و کتابفروشی از آب گل آلود ماهی بگیرند.
در روزهایی که به نظر وزارت ارشاد و معاونت فرهنگی آن که مسئولیت برگزاری نمایشگاه با مشارکت خانه کتاب و ادبیات ایران برای برگزاری نمایشگاه در مضیقه مالی هستند و بارها احمدوند از نداشتن منابع کافی حرف زده و دست یاری خود را برای مشارکت مالی به سوی همه نهادها دراز کرده، این عدم درک مسئله اهمیت دادن به نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به عنوان یک ریداد ملی پر سابقه چه معنایی جز عدم درک موضوع یا ترجیح منافع شخصی و بنگاهی به یک رویداد ملی دارد؟
یکی دیگر از آسیبهای همیشگی فروش کتاب بدون نظارت و تنظیم گری محتوا را میتوان ترویج فروش کتاب قاچاق و تخفیفهای بی ضابطه نامید که هم در فرهنگ مخاطب تأثیر منفی خود را میگذارد هم به صنعت نشر و کتاب آسیب میزند که اگر نگوییم کاملا خلاف منافع ملی در خدشه وارد کردن به مهم ترین رویداد فرهنگی کشور است ضربهای بزرگ به فرهنگ مطالعه و کتابخوانی جامعه هم هست.
موضوعی که قصد داریم ملاحظ شود فقط یک برخورد ساده با مسئله نیست بلکه عدم درک از موضوع توسط جامعه فرهنگی و علاقه مند به کتاب و نشر است که باعث میشود ما را به سمت نقد این رویکرد موازی ببرد.
در گذشته نیز فعالین رسانه و حوزه کتاب هشدارهای لازم را در مورد این نوع رقابت ناسالم و حتی غلط داده بودند ناشرانی که زحمت میکشند و برای سطر به سطر کتابهایشان وقت میگذارند ضربه بزرگی میبینند زیرا نه میتوانند به اندازه این بنگاهها تخفیف بدهند و نه میتوانند کتاب خود را مانند دم و دستگاه عظیم بازاریابی محتوایی و رپورتاژی این دست فروشگاههای مجازی معرفی کنند.
ناشر اگر بخواهد یک کتاب جدید به بازار بیاورد و معرفی کند باید کلی هزینه بدهد اما کتاب «شازده کوچولو» و یا «صد سال تنهایی» نیازی به تبلیغات ندارد و همه مخاطبان آنها را میشناسند.
بنابراین ناشر هزینهای برای تبلیغات نمیدهد و وارد چرخه فروش میشود و سود کلانی میکند. این کتابها در ایستگاه مترو هستند، آیا در مترو سازوکاری برای جلوگیری از تخفیف ۵۰ درصدی وجود ندارد؟ آیا در دیجی کالا ساز و کاری وجود دارد؟ اینها مشخصا به زیان صنعت نشر و کتابفروشیهاست، چون کتابفروشی هم نمیتواند تخفیف ۵۰ و ۷۰ درصدی به مشتری خود بدهد. متاسفانه هیچ متولیای این کار را پیگیری نمیکند و همینطور نابسامان ادامه پیدا کرده و امروز باید شاهد این باشیم که در وضعیتی که همه باید زیر یک سقف و در رویداد ملی نمایشگاه کتاب شرکت کنیم دچار رقابتهای غلطی شویم که بعضا مورد حمایت برخی نویسندگان و ناشران هم هست.
دو قطبی سازی فضای فرهنگی کشور در نهایت به ضرر همه اهالی فرهنگ و اندیشه است، چرا که نباید توقع داشته باشیم سوداگری این چنین در بازار کتاب با ایجاد نمایشگاه های مجازی موازی به دلیل قدرت نسبی ایجاد شده در بازاریابی محتوایی که دو روز زودتر از رویداد اصلی و ملی برگزار می شود و یک روز هم بعد از آن به پایان میرسد، دغدغهای برای فرهنگ کتاب و کتابخوانی و ناهنجاریهای موجود در آن داشته باشد.
«کتاب برای همه» به چه معناست؟ مگر کسی گفته کتاب برای همه نباشد؟ آیا این طعنه و کنایه زدن جز برای سوداگری در ارزشمندترین و ناب ترین محصول فرهنگی یعنی کتاب نیست؟ اتفاقا وقتی باعث تضعیف رویداد در سطح ملی با این سابقه میشویم که بسیاری از کشورهای منطقه حسرت داشتن آن را میخورند هرچند شعار دهیم کتاب برای همه فقط شعاری تبلیغاتی دادیم و جز به سودآوری برای خود به هیچ چیز دیگری فکر نکردیم.