به گزارش گروه فرهنگی و هنری خبرگزاری دانشجو به یادداشت - حجت الاسلام و المسلمین علی نصیری رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد و استاد حوزه و دانشگاه در که به بررسی حجاب اسلامی و الزام حکومت پرداخته است:
در باره اصل وجوب و لزوم حجاب و پوشش زنان و مردان، چرایی و چگونگی دخالت حکومت ها در آن چند نکته بنیادین وجود دارد که به اهم آنها می پردازیم:
۱. حجاب دو ساحت فردی و اجتماعی دارد. ورود هر حکومت در باره حجاب در جهت مبارزه با آن نظیر دوران پهلوی اول و چه الزام آن نظیر آن چه در حال حاضر در کشور دنبال می شود، مربوط به ساحت اجتماعی حجاب است.
۲. به عکس آن چه که بدوا به نظر می آید حجاب و پوشش فقط ناظر به زنان نیست و بلکه سطحی از آن ناظر به مردان نیز هست.
۳. تا کنون هیچ نظریه پردازی حتی خداناوران و فمینیست های افراطی یا مدافعان تندرو لیبرالیزم و آزادی، از برهنگی کامل مردان و زنان حمایت نکرده و انسان را از این جهت همسطح حیوانات ندانسته اند. از این جهت همگان بر سطحی از پوشش مردان و زنان که ناظر به دو ساحت جنسیت و کشش جنسی است، تاکید دارند. اختلاف اساسی بر سر حد و میزان این پوشش است.
۴. موارد اختلاف در میان فقیهان و دین شناسان را نباید جزو ساحت متیقن دین دانسته و له یا علیه آن اظهار نظر کرد. به عنوان نمونه در باره سن بلوغ دختران میان نه سال با دیدن عادت زنانه اختلاف وجود دارد یا در باره میزان پوشش مردان از پوشش تنها عورتین تا پوشش از ناف تا زانو اختلاف به چشم می خورد یا حداقل متون دینی به آن اشاره دارند. اختلاف محدود در باره پوشش بخش هایی از موی سر را نیز بر این دامنه بیافزایید. بر این اساس نباید محدوده اختلاف فقیهان، مدار داوری نهایی در باره دین قرار گیرد.
۵. اسلام برای پوشش کامل زنان شامل همه بدن به استثنای وجه و کفین، بازه زمانی از دوران بلوغ تا بسته شدن پرونده تمایلات جنسی در پی کهولت سن، تعیین کرده است؛ چنان که از میزان پوشش در مواردی همچون کنیزان و زنان دهاقین کاسته است.
۶. پوشش زنان و مردان از منظر اسلام دارای مراتب از مرتبه حداقلی تا مرتبه حداکثری است. آن چه از عموم مردم خواسته شده رعایت حداقل و آن چه به خواص مومنان رشد یافته، توصیه شده رعایت حداکثری پوشش است. بر این اساس پوشش حداکثری تا رعایت مراحل کامل حیاء و عفت و رعایت کمترین حد اختلاط میان مردان و زنان پیش می رود. در حالی که برای عموم مردم لایه های نازل پوشش مورد تاکید است.
۷. توصیه و تاکید اسلام به حکومت و حاکمیت دینی فرهنگ سازی، دعوت و در صورت لزوم الزام عامه مردم به حجاب حداقلی است نه حجاب حداکثری.
۸. در کنار تاکید اسلام به پوشش سر و بدن زنان، هیچ الزام خاصی در باره چگونگی این پوشش، نوع لباس، رنگ لباس، سیاه با تیره بودن آن، چند لایه بودن آن و ... در متون دینی بازتاب نیافته است.
۹. تاکید بر پوشش کامل زنان و پوشش کمتر مردان، ناظر به هویت تکوینی زنان و مردان است؛ به این معنا که خداوند پایه جذب و حاذبه و کشش را در زنان و بخش محدودتری را در مردان قرار داده است. از این جهت همواره مردان در پی عشق به زنان و به دست آوردن آنان بوده و هستند. نیز خداوند زن را مظهر جمال خود قرار داده و در او همه زیبایی ها و کشش ها را جمع کرده است، در حالی که مرد مظهر جلال، قدرت و قهاریت الهی است.
۱۰. همه اسناد و مدارک مکتوب و حتی مدارک سمعی و بصری موجود، گواه است که جهان تا پیش از سده بیستم و پیشتر از آن بر اصول ارزشی ادیان در باره پوشش مردان و زنان و رعایت حرمت خانواده و ازدواج پایبند بود، اما با پدید آمدن انقلاب جنسی پس از رنسانس تقریبا عموم حرمت ها و حریم ها شکسته شد و جهانیان با تمام وجدان خود دریافته اند که از کنار زدن این حرمت ها و حریم ها چه زیان ها و خسارت ها کرده اند.
۱۱. در ایران مخالفت مردم با نظام شاهنشاهی که به انقلاب منتهی شد و رأی به حکومت اسلامی، بدان معنا است که مردم طالب حاکمیت باورها و ارزش های دینی در جامعه بوده و هستند. از این جهت در این سال ها به استثنای چند سال اخیر، هیچ مقاومت آشکاری از سوی مردم در باره حجاب دیده نشد، بلکه همه رویکردها به سمت و سوی تقویت آن پیش می رفت.
۱۲. در دو دهه اخیر دو عامل بنیادین بیرونی و درونی در تضعیف حجاب و بلکه رویکرد دینی و معنوی مردم تاثیر منفی گذاشت:
عامل بیرونی؛ پدیدن جهانی شدن و شکستن مرزهای کنترل اجتماعی در برابر هجمه و هجوم رسانه که به فروپاشیدن بسیاری از باورها و ارزش ها انجامید.
عامل درونی؛ ضعف حرکت فرهنگی نظام و غفلت تام از فرهنگ سازی و فرهنگ پایی و مراقبت از باورها و ارزش های دینی و در کنار آن دامن زدن به بی اعتمادی عمومی به ویژه در مسایلی همچون حفظ بیت المال و توسعه نگاه تردید آمیز به کفایت مجریان در تمشیت مطلوب امور زندگی و اقتصادی جامعه.
حال دو پرسش بسیار اساسی در این زمینه وجود دارد:
۱. آیا اساسا حکومت اسلامی می تواند حجاب را به عنوان حکم الزامی اعلام کرده و برای کنار گذاشتن همه یا بخشی از آن مجازات تعیین کند؟
۲. با توجه به روند برخورد نظام اسلامی با مساله حجاب در گذشته و مقاومت بخشی از جامعه نسبت به آن، آیا هم چنان می توان از الزام آن دفاع کرد و برای متخلفان مجازات تعیین نمود؟
پیش از پرداختن به پاسخ باید به این نکته توجه داشت که محط اصلی بحث بدحجابی از نوع سربرهنگی یا نیمه برهنگی است در برابر بی حجابی مطلق یا بی حجابی فراگیر.
به عبارت روشن تر در برابر حجاب شرعی که به معنای پوشاندن سر و سراسر بدن زن به استثنای وجه و کفین است، حداقل سه مفهوم و بلکه سه کارکرد وجود دارد:
یک: بی حجابی مطلق یا برهنگی کامل
به این معنا که زن یا مرد با برهنگی کامل در سطح اجتماع ظاهر شوند. این امر به صورت محدود در برخی از رهاتربن کشورها همچون هلند و آلمان مشهود است.
برهنگی کامل از محل بحث خارج است؛ زیرا همان گونه که در بحث پیشین آوردیم، برهنگی کامل حتی از سوی مدافعان تند روی آزادی مورد دفاع قرار ندارد.
پیداست که مخالفان دخالت الزام آور حکومت اسلامی در زمینه حجاب هرگز چنین کارکردی را مطمح نظر قرار نمی دهند.
دو؛ بی حجابی مفرط یا برهنگی فراگیر
مقصود از برهنگی فراگیر آشکاری همه بدن زن به استثنای شرمگاه و سینه است که به صورت گسترده ای در بسیاری از کشورهای آزاد و به ویژه در محیط های آلوده ای همچون کنار دریا مشهود است و پیش از انقلاب در گوشه و کنار کشور رخ می نمود.
برهنگی فراگیر و از این نوع نیز از محل بحث کنونی خارج است؛ زیرا مخالفان حجاب اجباری چنین رفتاری را منظور نمی کنند و برای الزام حکومت اسلامی در جلوگیری از آن می توان به صورت بس قاطعی سخن گفت.
سه: بی حجابی معتدل یا سر برهنگی یا نیمه برهنگی
محط اصلی بحث فروکاسته شدن حجاب شرعی با حضور زنان در سطح اجتماع از نوع سوم است که به شکل های ذیل خودنمایی می کند:
یک؛ با سر برهنه یا نیمه برهنه
دو؛ با آشکاری بخش هایی از دست و پا بالاتر از مچ و قوزک پا یا بخش های محدودی دیگر از بدن نظیر گردن
سه؛ پوشیدن لباس های تنگ، بدن نما با نمایان کننده آشکار برجستگی های بدن
چهار؛ استفاده از آرایش های تند و زننده و تحریک کننده
پنج؛ تمشی همراه با ناز و غنج که در آن ترغیب جنس مخالف به اتخاذ رفتار جنسی مشهود است.
حال با توجه به روشن شدن محل و محط مبحث، پاسخ ها را مورد بررسی قرار می دهیم.
در پاسخ به پرسش نخست؛ یعنی میزان دخالت حکومت اسلامی در باره حجاب، توجه به چند نکته لازم است:
۱. به رغم تاکید مکرر در آیات و روایات بر رعایت حجاب از سوی زنان مسلمان، هیچ گفتاری صریح در قرآن و روایات وجود ندارد که بی حجابی را به عنوان جرم اعلام کرده و برای آن مجازات اعلام کرده باشند.
بهترین شاهد مباحث کتاب الحدود در میراث روایی و به ویژه کتاب شریف وسایل الشیعه است که به رغم نام بردن از همه جرم ها و بزه ها نامی از بی حجابی یا بدحجابی در آن برده نشده و سخنی از حد و تعزیر در این باره در میان نیست.
با این حال دلایلی عام و فراگیر در مجموع آیات و روایات وجود دارد که می توان از آنها جواز ورود همراه با الزام حکومت اسلامی در باره حجاب را استفاده کرد.
۲. بازخوانی سیره رسول خدا (ص) و حضرت امیر (ع) در دوران حکومت ما را به سندی آشکار نمی رساند که از آن الزام حکومت اسلامی نسبت به حجاب و اعمال مجازات در ترک آن قابل استفاده باشد.
این در حالی است که طبق برخی از روایات حضرت امیر (ع) صبح ها پس از اقامه نماز شخصا در بازار حضور یافته و با ارایه سخنانی و حتی با استفاده از شلاقی که در دست داشتند، نسبت به رعایت حقوق مردم در داد و ستد هشدار می دادند.
نیز شدت عمل رسول خدا و حضرت امیر (ع) نسبت به تبعیض های اجتماعی، تصرف در بیت المال و برکنار کردن افراد نالایق و ... کاملا مشهود است.
یکی از دلایل عدم راهیافت سندی آشکار در سیره قولی و عملی آن دو بزرگوار در برخورد با پدیده بی حجابی، التزام عموم دین داران در این باره بوده است که از جمله نمونه های آن در باره کیفیت شهادت دادن زنان است.
به عبارت روشن تر عفاف و عفت عمومی پس از نزول آیات حجاب در دوران حکومت رسول خدا (ص) و احترام عمیقی که مسلمانان به آن حضرت داشتند و نیز نهادینه شدن فرهنگ عفاف و پوشش در میان مسلمانان جایی برای رواج بی حجابی، پوشش زننده زنان ... باقی نگذاشت تا نیاز به دخالت قاهرانه رسول خدا (ص) یا حضرت امیر (ع) در این باره باشد.
اینک اهم این ادله را مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم:
۱. هدف بنیادین از تشکیل حکومت اسلامی که در برنامه پیامبران الهی پیش بینی شده و در دوره ظهور حضرت حجت (ع) در عالی ترین سطح و در بعد جهانی تجلی خواهد یافت، عینیت بخشی به همه آرمان ها و احکام الهی است.
صریح ترین آیه در این باره آیه ذیل است: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآَتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج، 41 )
روایات ناظر به اهداف حکومت اسلامی نیز بیانگر همین نکته است؛ نظیر روایت: «اللهم إنك تعلم أنه لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان ولا التماسا من فضول الحطام ولكن لنري المعالم من دينك ونظهر الاصلاح في بلادك ويأمن المظلومون من عبادك ويعمل بفرائضك وسننك وأحكامك»
۲. همان گونه که از آیه پیشگفته قابل استفاده است نهی از منکر و مقابله و مبارزه با آن از جمله مصادیق آشکاری است که بر دوش حکومت اسلامی سنگینی می کند. از سویی دیگر بی اعتنایی گروهی از افراد اجتماع نسبت به حجاب و تبعات منفی بی حجابی از جمله مصادیق منکر به حساب می آید که مبارزه با آن در شمار وظایف حکومت اسلامی قرار می گیرد.
۳. با پدیرش وجوب و ضرورت حجاب اسلامی در رفتار فردی، التزام به آن در رفتار اجتماعی با تشکیل حکومت اسلامی جزو مقومات آن خواهد بود.
به عبارت روشن تر اگر به رغم تشکیل حکومت اسلامی هم چنان حجاب را امری فردی و شخصی قلمداد کنیم، این امر در باره سایر رفتارهای شخصی نیز قابل تسری خواهد بود و باید مدعی شد که حکومت اسلامی در برخورد با پدیده ربا، رشوه، شراب خواری، روزه خواری علنی و ... نیز هیچ وظیفه ای بر عهده ندارد. در این صورت باید پرسید که پس چرا حکومت اسلامی تشکیل شده است و این همه هزینه های بس گسترده در حدوث و بقای حکومت اسلامی بی معنا خواهد بود؟!
۴. تجربه یک سده گذشته در کشورهای غیر مسلمان و مسلمان به نیکی آشکار می سازد که بی حجابی به عنوان سرآغازی برای ولنگاری جنسی، درغلتیدن در انواع و اقسام گناهان، شکسته شدن حریم ها و حرمت ها به ویژه در عرصه خانواده تا رواج علنی فحشاء و همجنسگرایی عمل کرده است.
از این جهت همان گونه که اسلام در رفتار فردی نگاه شهوت آلود را درگاه فحشاء می شناسد، در رفتار اجتماعی شکستن مرزهای حجاب و پوشش را بستر ساز صدها آسیب رفتاری می انگارد.
از این جهت مقابله با رواج بی حجابی عملا به معنای بستن رخنه های گسترش آلودگی های جنسی است.
۵. شواهد و قراین زیادی وجود دارد که بخشی از گسترش بی حجابی در کشور در قالب یک پروژه وسیع اسلام زدایی از جامعه تعریف شده و دست های فراوان آشکار و پنهان بیگانه تمام امکانات حقیقی و مجازی خود را بکار گرفته و علنا از صرف هزینه های گزاف برای رواج بی بند و باری و ولنگاری فرهنگی در کشور سخن می گوید.
از این جهت افزون بر دین داران و انقلابیون، حتی دوستداران فرهنگ اصیل ایرانی باید مراقب باشند تا با همصدایی با پدیده بی حجابی زمینه تسلط بیگانه و فرهنگ او بر کشور فراهم نگردد.
۶. تاکید بر جمهوریت در کنار اسلامیت نظام اسلامی بدان معنا است که مردم از روی اختیار حکومت اسلامی را پذیرفته و با نصب غیر مستقیم ولی فقیه و در اختیار قراردادن اختیارات گسترده از طریق قانون اساسی، عملا از او خواسته اند تا از همه امکانات و اختیارات خود برای تحقق حکومت اسلامی بهره گیرد که یکی از نمادهای آشکار آن الزام افراد جامعه به رعایت حجاب است.
از درنگریستن در مجموع ادله پیشگفته جای تردید باقی نمی گذارد که حکومت اسلامی چاره ای جز مقابله با پدیده بی حجابی ندارد؛ مگر آن که کسی دلیلی قاطع مبنی بر توقف این حکم اقامه کند.
در این مقال سخن از ادله کسانی است که به رغم اذعان به وجوب و ضرورت حجاب در رفتار فردی، با دخالت حکومت اسلامی در این زمینه مخالفت داشته و رعایت یا عدم رعایت آن را جزو اختیارات عامه مردم می دانند.
برای این نگاه می توان ادله ذیل را شاهد آورد:
۱. در هیچ آیه و روایتی در باره الزام مردم به حجاب و برخورد قاهرانه حکومت اسلامی در این زمینه سخن به میان نیامده و تنها پس از انقلاب در قانون مجازات اسلامی از بی حجابی یا بدحجابی به عنوان جرم سخن به میان آمده است. از سویی دیگر، حجاب یک معروف الهی بسان نماز و روزه است و همان گونه که حکومت اسلامی نمی تواند با الزام و قدرت مردم را وادار به انجام نماز و روزه کند، در باره حجاب نیز چنین است.
انصاف آن است که قیاس حجاب با نماز و روزه مع الفارق است؛ زیرا اگر کسی نماز نخواند و روزه نگیرد با فرض علنی نساختن آن در جمع، خسارتی معنوی را متوجه شخص ساخته است، اما شکستن حرمت ها و حریم ها در عرصه حجاب و عفاف در سطح اجتماع، جامعه را در معرض آسیب های متکثر قرار می دهد.
2. یکی از عوامل اصلی گسترش بی حجابی در کشور عملکرد بسیار ضعیف و غیر متوازن حاکمیت در چند دهه گذشته در تامین معاش و آسایش مردم و در کنار بسط بی عدالتی ها و شکاف های اجتماعی و ... است.
ضعف دستگاه قضایی در برخورد با پدیده هایی همچون اختلاس و غارت بیت المال بر بی اعتمادی عمومی افزوده است. به عبارت صریح تر در حاضر بخش عمده بی حجابی ها را باید نوعی اعتراض و نافرمانی مدنی به حاکمیت تلقی کرد. با این فرض برخورد قاهرانه حکومت اسلامی، تعقیب قضایی و پیش بینی جرایم به قهر و شکاف بیشتر میان نظام اسلامی و بخشی از جامعه می انجامد و در این بین چه بسا محتمل است رخدادهای تلخ دیگر همچون ماجرای مهسا امینی و ریختن خون بی گناهانی پیش آید. لبّ سخن این دست از مخالفان الزام حجاب آن است که نمی توان منکری همچون بی حجابی را با تحقق منکراتی دیگر تدارک کرد.
3. ما در منطقه و جهانی زندگی می کنیم که نه تنها حجاب، بلکه صدها حریم و حرمت دینی شکسته شده و انواع گناهان به صورت علنی و آشکار در حال انجام است. با صرف نظر از آزادی فراوان زنان در عموم کشورهای غیر مسلمان، در هیچ کشور اسلامی حجاب به عنوان یک معروف لازم اجتماعی تلقی نشده و بی حجابی به عنوان جرم انگاشته نشده است. اینها همه نشانه های دوران آخر الزمان است.
چگونه در این حال و هوا از یک حکومت اسلامی می توان توقع داشت که نسبت به پدیده بد حجابی برخورد قاهرانه از خود نشان دهد و آن را یک جرم تلقی کند؟!
ادله روایی و تاریخی نشان می دهد که شماری از احکام الهی در عصر پیامبر و حضرت امیر به خاطر نبود ظرفیت اجتماعی مسکوت گذاشته شد. وضعیت کنونی جامعه نیز از برنتافتن شماری از مردم در برابر حکم الزامی حجاب حکایت دارد. آیا با این وجود مسکوت گذاشتن الزام حاکمیت نسبت به حجاب عقلانی تلقی نمی گردد؟!
4. با فرض بی حجابی به عنوان منکر اجتماعی و الزام حکومت اسلامی نسبت به مقابله با منکرات، باید توجه داشت که نهی از منکر در صورتی واجب است که احتمال تاثیرگذاری در باره آن وجود داشته باشد. مقاومت سخت بخش قابل توجهی از جامعه در برابر دعوت و بلکه پافشاری حکومت نسبت به حجاب به رغم تحقق رخدادهای تلخ چند سال گذشته، حکایت از آن دارد که اصرار بر تحفظ جامعه نسبت به حجاب نه تنها این طیف از جامعه را به حجاب ملتزم نساخته، بلکه آنان از همان حد حجابی که پیش از برخورد قاهرانه حکومت بدان التزام داشتند، دست برداشته اند. مفهوم این پدیده آن است که نهی از منکر حجاب به جای تاثیر مثبت، تاثیر منفی و درست به عکس گذاشته است.