گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو - نرجس رخشانی؛ مدتی است که صحبت از کاهش سن تحصیل به ۵.۵ سال در میان است. این مسئله واکنشهای زیادی را از سمت دغدغهمندان این حوزه در پی داشته است. تبصره یک ماده ۲۹ آیین نامه اجرایی مدارس به صورت شفاف اعلام کرده است که سن ثبت نام بچهها در پایه اول ابتدایی تا اول مهر آن سال باید ۶ سال تمام باشد. اما تصمیم گیران وزارت آموزش و پرورش در نظر داشتند در صورتی که شورای مدرسه تصویب کند و منابع و امکانات لازم را هم داشته باشد، مدرسه میتواند از متولدان تا ۳۰ مهرماه هم ثبت نام به عمل آورد. اما هفتهی گذشته مدیرکل دفتر آموزش پیش دبستانی و دبستانی وزارت آموزش و پرورش از لغو این تبصره برای سال تحصیلی آینده خبر داد. وی بیان کرد: «به خاطر اشکالات زیادی که در رابطه با این تبصره وجود داشت، شورای عالی آموزش و پرورش تصمیم به حذف این تبصره برای سال تحصیلی آینده یعنی مهرماه ۱۴۰۲ گرفت.»
آموزش و پرورش به عنوان نهاد تامین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز کشور، وزارتخانهای حیاتی و حساس محسوب میشود. با توجه به گستردگی اثرگذاری تصمیمات آن بر جامعه، باید نسبت به قوانین و تصمیمات آن با دقت عمل کرد؛ چرا که جایی برای آزمون و خطا وجود ندارد؛ بنابراین ضروری است قبل از اجرایی کردن هر تصمیم نسبت به تمام ابعاد آن بررسیهای لازم را انجام داد و دربارهی آنها اندیشید. تبصرهی گفته شده هم جوانبی دارد که مایلیم به آنها بپردازیم و آنها را بررسی کنیم.
کمبود معلم گوشهی رینگ تصمیمات
وزارت آموزش و پرورش چند سالی است که گرفتار بحران کمبود نیرو است. به طوریکه تقریبا از هر ۱۰ خبر این حوزه یکی از آنها مربوط به موضوع کمبود نیرو است. حال در چنین شرایطی که آموزش و پرورش با کمبود ۱۹۷ هزارنفری معلم رو به روبه است، این تبصره نیز بحران را تشدید میکند. نامدار اعتمادی، فعال حوزهی تعلیم و تربیت، در یادداشتی پیرامون این تبصره عنوان کرد: «در صورت اجرای این تبصره به بیش از ۷۰ هزار آموزگار نیاز است.» یعنی آموزش و پرورش روز به روز در اقیاس کمبود معلمش بیشتر فرو میرود. تامین این تعداد معلم کار آسانی نیست چرا که هم اکنون، در آخرین آزمون استخدامی برگزار شده حدود ۲۴ هزار معلم جذب شده اند که با عدد مورد نظر ما تفاوت فاحشی دارد. از طرفی دیگر همهی این مسائل باعث میشوند تا مسئلهی تربیت معلم به حاشیه رانده شده و صرفا تامین معلم مدنظر قرار گیرد. در حالی که همانطور که همه واقف هستیم تربیت معلم مسئلهی جدی و حائز اهمیتی است که توجه بیش از پیش را میطلبد.
زیرساختها یک شبه تامین نمیشوند
از دیگر مشکلاتی که پیش روی آموزش و پرورش است، مسئلهی زیرساخت و امکانات مدارس و محیطهای آموزشی است. سازمان نوسازی مدارس استاندارد فضای آموزشی را این طور بیان میکند که به ازای هر دانش آموز ۸.۵ مترمربع فضا مورد نیاز است. این میزان در حال حاضر کمتر از ۵.۵ متر مربع است. با توجه به آمار گزارش شده ما با کمبود مدرسه و فضاهای آموزشی رو به رو هستیم. تامین این فضاها و مجهز کردن آن ها، بودجهی قابل توجهی را میطلبد. در شرایطی که آموزش و پرورش با مشکل کمبود مدرسه رو به رو است این گونه تصمیمها بر شدت این بحرانها اضافه کرده است و وضعیت را اضطراری میکند. کارشناسان این حوزه معتقدند ۱۷۰۰ مدرسه برای اجرایی شدن این طرح نیاز است.
هر مدرسه علاوه بر اینکه به زیرساخت مناسبی نیاز دارد، فضایی هم باید برای فراغت دانش آموزان تامین کند و تعداد کلاس کافی داشته باشد. تصویری که همهی ما از مدرسه در ذهن داریم، فضایی وسیع با حیاطی بزرگ است. حیاطی که در هر گوشهی آن زمینی برای بازی وجود دارد. یک طرف زمین والیبال، طرفی دیگر زمین بسکتبال. در گوشهای دنج از آن، بازی لی لی که خانههای آن توسط دانش آموزان با گچ پر رنگ شده است. اما حالا با ساختمانهایی مواجه هستیم که هیچ شباهتی به آن تصاویر ندارند. سازهای چند طبقه که بیشتر از اینکه تصویر مدرسه را برایمان تداعی کند، ما را به یاد آپارتمانهای مسکونی میاندازد که حیاط کوچکی هم برای خالی نبودن عریضه دارد.
پیامدهای فرهنگی و تربیتی ابلاغیه
درست است که سنین قبل از هفت سالگی دورهی مهمی برای تعلیم و تربیت هستند و باید نسبت به آن نگاه ویژهای داشت، اما این به معنای کاهش سن تحصیل نیست بلکه لازم است برای پیش دبستانیها را به گونهای برنامه ریزی کرد که از این دورهی مهم نهایت استفاده شود. اما نکتهی مهم آن جاست که رشد تمامی افراد یک جامعه یکسان نیست. حتی ممکن است در یک خانواده هم دو فرزند از لحاظ علمی و استعداد با یکدیگر متفاوت باشند؛ بنابراین استعدادها و توانایی افراد در سطح کشور نیز با یکدیگر یکسان نیست و نباید در برنامه ریزیها از این نکته غافل بود.
نمیتوان گروهی از کودکان که رشد عقلانی خوبی داشته اند را مبنا قرار داد و با توجه به آنها برای همهی کودکان آن سنین تصمیمی گرفت. حتی کودکانی که در روستا هستند به دلیل دسترسی کمتر به امکانات گاها رشد فکری لازم را نداشته و از هم سن و سالان خود در نقاط دیگر کشور عقب میافتند.
لغو این ابلاغیه نور امید را در دل دغدغهمندان حوزهی آموزش و پرورش روشن کرد. آنها نسبت به این تصمیم انتقادهایی داشتند که سعی کرده بودند از طرق مختلف به گوش مسئولین برسانند. اما آنچه هنوز برای ما نگران کننده است، لغو این ابلاغیه برای سال تحصیلی ۱۴۰۲ است. این یعنی ممکن است برای سالهای بعد مجدد به فکر عملیاتی کردن آن بیفتند. اگر قرار است این ابلاغیه سال دیگر اجرا شود سوال اینجاست آیا در این فرصت یکساله آموزش و پرورش میتواند تعداد معلمان مدنظرش را تامین و آنها را برای تدریس آماده کند؟ نسبت به کمبود فضای آموزشی چه برنامهای را مدنظر دارد؟ آیا سال دیگر نیز بدون توجه به این بحرانها میخواهد دوباره همچنین ایدههایی را تکرار کند.