به گزارش گروه فرهنگ و هنر - سید رضا میرجعفری، سالها پیش که در مورد اندیشه شهید آوینی گفت و گو میکردیم یک خلإ بزرگ را در فهم و عمل به اندیشههای وی یافته بودیم و آن چیزی نبود جز رویه و منطق عملی فهم وی از فرهنگ، رسانه و سینما و البته عملکردش و اینکه چقدر میتوان به فهم ناب از انقلاب اسلامی در سانه جامه عمل پوشاند؟ سالها گذشت و نمایندگان آن گفتمان اقلا در نظر با درفش و عَلم تحول خواهی بالاخره بعد از سالها وارد سازمان شدند و خود را در مقابل انبوهی از کمبودها و زیاد و کمهای رسانه ملی قرار دادند. صدا و سیمایی که بخش سرگرمی آن دهههای زیادی دچار استحالهای از افراد مختلف قرار گرفته، صدا و سیمایی که خود را در محاصره حجم زیادی از سلایق شخصی بدون در نظر گرفتن جایگاه ملی خود میبینید، صدا و سیمایی که تقریبا همه با آن قهر هستند اما با همه این احوالات باز هم حتی کوچکترین اتفاقات داخل آن همان قهز کردهها را مانند مخاطبینی وفا دار به واکنش وادار میکند.
داستان صدا و سیما و این روزهای ما بسیار پیچیده شده، این سازمان اطلاع رسانی ملی و رسانه ایرانیان مانند بسیاری از مقولات دیگر فرهنگی دچار بحرانهای مختلف مثل اختلال در هویت، نا به سامان بودن وضعیت مرجعیت، روشن نبودن تکلیفش با مخاطبین و بالعکس، روشن نبودن اهداف شبکهها و از هم گسستگی محتوایی به شکل عام و خاص است.
فرمان مدیریتی این سازمان از کسانی که بر مسند آن نشستند به شکل واضح خارج شده، اساسا بین حرفهای مدیران با عملکردی که در سازمانشان اتفاق میافتد فاصله زیادی وجود دارد برای فهم این موضوع کافیست به اظهار نظرهای رئیس سازمان در مورد مدیریت و نحوه برخورد با سلبریتیها و یا در مواجهه با مشکلات را مرور کنیم به نظر میرسد آنچه جبلی را در انفعال مدیریتی قرار داده عدم تصمیمات قاطع و پای آنها ماندن است وی در جریان پرسش و پاسخ دانشجویی پاسخ جالبی میدهد که نشان از همین امر دارد وی میگوید: « من اسم نمیآورم چون نمیخواهم به افراد وزن بدهم. در اولین جلسه دانشجویی مسئولیتم بسیج دانشجویی یک دانشگاه از من پرسیدند فلان سلبریتی مجری را چرا بیرون کردید؟ دوباره او را برگردانیدبالاخره ما چه کار باید انجام دهیم؟ اگر بناست که از چهره ها استفاده کنیم باید این کار را انجام دهیم جایی که نمیتوانیم چهره را مدیریت کنیم جایگزین میکنم با فرد دیگری دوباره مورد سوال واقع میشویم»
این انفعال در و رها شدگی تولید و نظارت محتوایی در بسیاری از برنامههای سازمان دیده میشود. کسی که دستی در آتش برنامه سازی داشته باشد خوب متوجه میشود که در بسیاری از برنامههای این سازمان خیلی وقت است کیفیت تولید محتوا و نظارت بر آن از دست کسانی که این وظیفه را بر عهده دارند خارج شده و بدتر از آن اینکه همچنان سازمان متأثر از خلاقیت برنامههای کسانی است که حالا دو سال است همکاری مستقیم با این سازمان را ندارند.
در حالی که بسیاری در برنامهها و سریالهای مختلف صدا و سیما در جست و جوی ایراد گرفتن و نقد در محتوا هستند اما مشکلات این سازمان در فرم و شکل آنقدر عیان است که حتی کم تجربهترین منتقدان فرمی با کمی دقت میفهمند این سازمان فاقد افرادی است که بتوانند مدیوم درست تولید برنامه و انواع آن را تشخیص دهند و مبتکرانه به تولید بپردازند.
یکی از این نمونهها را میتوان در برنامه شب یلدای شبکه سوم سیما یافت جایی که با دعوت حسن ریوندی این موضوع کاملا به چشم آمد، ریوندی شومنی که محصول تئاتر آزاد است و به سختی میتوان به او لقب استند آپ کمدین داد در آیتمی در برنامه «یلدا» در استودیوی ضبط موسیقی برنامهای را اجرا میکند که هیچ ارتباطی با ویژگیهایش برای یک اجرای خوب حتی از همین آدم ندارد که نه تنها مخاطب خود در شبکههای اجتماعی را جذب نمیکند بلکه باعث زدگی بینندگان صدا و سیما از برنامههای خود میشود.
صدا و سیما به عنوان نهاد ملی و رسمی رسانهای ایران متعلق به یک ملت و تنها رسانهای که نامش در قانون اساسی به عنوان مرجعیت خبری و اطلاع رسانی مطرح میشود هر روز بیش از دیروز به دلیل عدم سیاستگذاری درست حتی در اطلاع رسانیهای خود و روابط عمومیاش در حال از دست دادن مرجعیتش در فضای افکار عمومی کشور است.
اما این همه مشکل نیست امروز باید نگران اصالت از دست رفته در برنامههای تولیدی این سازمان روی مهمترین عناصر ملی - مذهبی ایرانیان هم باشیم اوج این بیسلیقگی و بی فکری در به خطر انداختن هویت و اصالت را میتوان در برنامه یلدا شبکه سوم سیما دید جایی که سعید فتحی روشن به بهانه اجرا جلوی دیدگان احتمالا میلیونها مخاطب ایرانی از شرکت کنندگان میخواهد برگههای حافظ را مچاله کنند تا ابزاری برای اجرای او شود.
در این لحظات است که میتوان بیشتر به هشدارها و نهیبهای شهید آوینی اندیشید که در کتاب «رستاخیز جان» میگفت: «رسانه همگانی که به خودی خود از روزنامه ها گرفته تا رادیو و تلویزیون، در همه جای دنیا و حتی ایران، فرهنگ را مبدل به ضد فرهنگ می کنند. رسانه های همگانی ماهیتاً چنیناند؛ آنها کلمات را به اشیا تبدیل میکنند تا آنها را به حیطه معادلات و محاسبات مربوط به تولید و مصرف و عرضه و تقاضا بکشانند. در رسانه های همگانی فرهنگ نوعی کالاست که مطلوب ذائقه مصرف کنندگان تولید می شود. کافی است فی المثل به ازاله معنوی کلمه « ایثار » در رسانه های همگانی در طول این چند سال بعد از اتمام جنگ نظر کنیم. ایثار در حقیقت امری خلاف آمد عادت است که پرتوی از خورشید ذات انسان را تجلی می دهد. در سال های جنگ، این کلمه می توانست به راستی بر مدلول حقیقی خویش دلالت کند، اما از آن هنگام که این کلمه در کف رسانه ها افتاد و آنها تلاش کردند تا آن را در « مکانیسم تولید فرهنگی » خویش معنا کنند، «ایثار» رفته رفته از معنا تهی شد و اکنون از آن جز پوسته ای ظاهراً سالم اما تهی از مغز باقی نمانده است. رسانه های همگانی می کوشند که فرهنگ را فرموله کنند و فرموله کردن فرهنگ مفهومی جز تبدیل فرهنگ به ضد فرهنگ ندارد. «عادت» نه تنها عمل را از معنا تهی می کند بلکه در برابر تعالی و تحول معنوی نیز می ایستد. عادتْ انسان را به ایستایی می کشاند، حال آن که تعالی در تحول و پویایی است.»
شاید آنچه صدا و سیما را به این روز از نقدهای فراوان انداخته همین عادت به چنگ زدن بر هر چیزی برای جذب مخاطب با همان کارهای قدیمی است، حتما راهی برای بیرون رفتن از این وضعیت با اعتماد و تکریم مخاطب گرانبهای ایرانی هست، ایرانی هنوز برایش حافظ آنقدر مقدس هست که کلماتش را لغت به لغت بر چشم بگذارد و نیاز به شعبده بازی برای جذب یا خواندن آن نباشد، ایرانی هر چند به دلایلی نتواند حافظ را درست بخواند اما برای گوش جان دادن به آن سکوت خواهد کرد.
چالش جدی و حل نشده همچنان برای صدا و سیما نسبتش با فضای مجازی و شبکههای اجتماعیست بزرگترین اشتباه استراتژیک سازمان میتواند در این باشد که خود را رقیب آن بداند و بزرگتر از آن این است که نه تنها نتواند به فضای مجازی خط دهد بلکه چنان متأثر شود که فضای مجازی بر آن غلبه کند آنچه در یلدا از قابهای تلویزیون بیرون زد این استحاله بود که حتی جاهایی از این هم میگذرد و وارد ابتذال میشود به هر حال این روزها مهم ترین نهاد ملی اطلاع رسانی کشور که متعلق به همه ملت ایران است و هیچ رسانه و سازمان دیگری نباید آن را تضعیف کند به دلسوزی بیش از حد نیاز دارد امروز صدا و سیما نیاز به بازگرداندن مرجعیت و اصالت خود دارد.
صدا و سیما هنوز خبرساز ترین رسانه کشور است و این نشان میدهد این سازمان برای مردم ایران مهم است هر چقدر هم برخی به هر دلیلی با آن در قهر و آشتی و رفت و آمد باشند و باید در جای خود برای ادامه دادن به امر خطیر خاطره سازی جمعی ایرانیان با حفظ همه حرمت و قواعد ایرانی بودن بپردازد.