به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امروز که چهارشنبه هفتم دی مصادف با سالروز وفات ام البنین و روز تکریم مادران و همسران شهداست، مسئولان بنیاد ایرانشناسی و برخی نهادها و سازمان ها، پیکر که چه عرض کنم، تکه استخوانهای یکی از ۲۸۰ شهید گمنامی را که در سالروز شهادت زهرای مرضیه (س) در کشور تشییع شد، میهمان این بنیاد کردند تا ضمن گرامی داشت یاد شهدا و گمنامانی که در آرزوی شهادت بودند، خیر و برکت را به این بیناد بیاورند. تعدادی از اهالی شهرک والفجر از ساعت هشت صبح یک شهید گمنام را از حسینیه نورالائمه تا بنیاد ایرانشناسی تشییع کردند. برخی که شب گذشته هم در این حسینیه برای این شهید شام غریبان گرفته و هم برای مادر حضرت ابوالفضل عزاداری کردند و هم برای این میهمان عزیز.
کسی چه میداند، مادر این شهید گمنام کجاست؟ چه میکند؟ بعد از ۴۰ سال چشم انتظاری چه حال و روزی دارد؟ آیا توانسته این مدت را تحمل کند یا جان به جان آفرین تسلیم کرده؟ پدر این شهید گمنام کجاست؟ آیا خواهر و برادری هم داشته یا تنها فرزند خانواده بود و آرزوی پدر و مادرش این بوده که روزی او را در لباس دامادی ببینند یا آرزو داشتند که پسرشان به دانشگاه برود و برای خودش دکتر یا مهندسی شود؟ شاید اگر شهید نمیشد الان برای خودش خانوادهای داشت و عروسی فرزندانش را هم دیده بود و چند نوه هم از سر و کولش بالا میرفتند.
تنها اطلاعاتی که از این شهید در دسترس است فقط چند کلمه است. جوانی ۲۲ ساله بوده که در عملیات والفجر یک در منطقه فکه به شهادت رسیده است؛ همین. تمام مراسم و روضه خوانی مداحان اهل بیت و سینه زنی تشییع کنندگان و سخنرانی امام جمعه موقت تهران و رئیس بنیاد ایرانشناسی یک طرف و لالایی خواندن مادر شهیدان حجت الله و محمد پیروزی یک طرف که دل همه را سوزاند و داغ مادران شهدا را تازه کرد. این مادر شهید در میان درد و دلهای خود با این شهید گمنام نجوا میکرد کهای کاش مادرت بداند که تو پیدا شده ای! یا این که تو در این سالها کجا بودی؟
پیکر این شهید گمنام ساعت ۱۰ با استقبال کارکنان و مدیران وارد بنیاد ایرانشناسی شد و هر کسی به شکلی عرض ارادت میکرد؛ یکی با دود کردن اسپند، گروهی با نواختن دمام و رزم آهنگ (مارش) و برخی هم با سینه زدن و یا حسین یا حسین گفتن زیر پیکر شهید رفتند و او را تا کنار قبر بدرقه کردند. مراسم با تلاوت آیات ۱۶۹ به بعد سوره آل عمران آغاز شد که شهیدان را زندگانی میداند که در نزد پروردگارشان روزی میخورند. محمدحسین رجبی دوانی رئیس بنیاد ایرانشناسی خیرمقدمی گفت و حجت الاسلام کاظم صدیقی، آیه ۵۴ سوره مائده را تلاوت کرد و ویژگیهای مجاهدان فی سبیل الله را برشمرد؛ همانها که خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند؛ نسبت به مؤمنان، فروتن هستند و نسبت به کافران، مقتدر و سرافراز که در راه خدا جهاد میکنند و از نکوهش هیچ ملامت گری نمیترسند.
سردار مقدسی همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی خاطراتی را بیان کرد و مجید بادکوبه و سیدمحمدباقر موسوی هم با ذکر مصیبتهای خود آتش به دلهایی میزدند که منتظر جرقه و بهانهای برای گریه کردن بودند. حجت الاسلام علی پور که خود نیز پدر شهید است، در بنیاد ایرانشناسی بر پیکر این شهید گمنام نماز خواند و هنگام دفن هم برایش تلقین خواند، ولی چه تقلینی؟ این شهید گمنام که بیش از ۴۰ سال پیش تمام این دورهها را گذرانده و به مرحله قبولی رسیده بود. او که زندگی و درس و کار را برای لبیک گفتن به امامش بوسیده و کنار گذاشته بود، دیگر چه نیازی به تلقین داشت که بگوید پروردگارش کیست، قبله اش کجاست و امامش کیست؟ حاج آقای موسوی هم در تشییع این شهید گفت که ما گمنام هستیم نه این شهید.
ظاهرا ساختمان بیناد ایرانشناسی جزو میراث تاریخی است و دفن شهید با پیچ و خمهای اداری فراوانی روبرو بوده که بالاخره مسئولان این بنیاد توانستند مجوز دفن یک شهید گمنام را بگیرند. همزمان با اذان ظهر، زیر آسمان پاک و آبی چند روزه تهران، پیکر این شهید در یک فضای خاطره انگیز در بنیاد ایرانشناسی آرام گرفت و تشییع کنندگان پس از قرائت فاتحه در نماز جماعتی شرکت کردند که در حیاط این بنیاد برگزار شد.