گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس علینقیان؛ اقتباس بر مبنای آثار ادبی یا شخصیتها و افسانهها جز مواردی بوده است که سینمای غرب نسبت به آن توجه نشان داده وآثاری در این زمینه تولید کرده است. به گونهای که هر سال و در طول جشنوارههای مختلف سینمایی یا تلویزیونی، شاهد وجود چندین اثر اقتباسی میباشیم. این میزان از تولیدات سینمایی و سریالی بر پایه اقتباس میتواند علاوه بر نشان دادن علاقه فیلمسازان خارجی نسبت به فیلمنامه آنها، میزان مهم بودن چنین آثاری را نیز نشان دهد.
میتوان گفت اقتباس از ادبیات و داستانها به نوعی نخستین منبعی بود که کارگردانان و فیلمنامه نویسان از آن به عنوان سوژههایی برای ساخت آثار خود در مغرب زمین استفاده کردند. حتی در ابتدای پیدایش تئاتر، افراد اغلب سوژههای خود را در درون ادبیات کلاسیک جستجو میکردند. بدین شکل چنین آثاری منبع الهام برای کارگردانان به شمار میرفت که تا اکنون نیز این شیوه از فیلمسازی ادامه دارد.
گمان میرود که نخستین فردی که توانست اقتباس کوتاهی در غرب انجام دهد، ژرژ ملییس بود. در سال ۱۸۹۹ او با اقتباس از موضوعی در روزنامههای پاریس، ماجرای دریفوس را که سروان معروف ارتش فرانسه و متهم به جاسوسی بود به شکل کوتاهی ساخت. او بعدها نیز آثاری را در زمره آثار اقتباس ادبی ساخت که در آن روزهای سینما قابل توجه میباشد. آثاری همچون فیلم «سیندرلا» که برداشت او از یک داستان معروف میباشد، یک اقتباس علمی از داستانهای «ژول ورن» و آثار دیگر، چون «سفرهای گالیور» و ....
در دیگر کشورهایی، چون ایتالیا و انگلیس نیز برخی فیلمسازان با الهام از آثار کلاسیک ادبی دست به اقتباس زدند. به عنوان مثال در ایتالیا و در سالهای ۱۹۰۸، فیلمی بر مبنای نمایشنامه هملت نوشته شکسپیر ساخته و بر روی پرده سینما به نمایش درآمد.
در عصر کنونی نیز با وجود آن که موضوعات و فیلمنامههای اورجینال فراوانی نگاشته و ساخته میشود، اما هنوز فیلمسازان خارجی نسبت به تولید آثار اقتباسی علاقه و توجه نشان میدهند. هرسال و در جشنوارههای مهم سینمایی، چون اسکار، بفتا، گلدن گلوب و ... شاهد حضور آثار الهام گرفته شده از داستانها یا شخصیتها هستیم. علاوه بر آن ممکن است بسیاری از آثار ادبی در مغرب زمین بارها مورد اقتباس سینمایی یا سریالی قرار گرفته باشند، اما به سبب علاقه فیلمسازان و غنی بودن آثار ادبی، فیلمسازان مجدد دست به خلق دوباره آنان از منظر خود زده باشند. برای مثال مجموعه داستانهای «شرلوک هلمز» نوشته سر آرتور کانن دویل در سال ۱۸۸۷ نگاشته شد، اما بارها و در حال حاضر نیز اقتباسهای سینمایی، سریالی و حتی نوشتاری نیز از آن تولید شده است. مجموعه سریال «شرلوک» ساخت انگلستان با بازی بندیکت کامبربچ و مارتین فریمن جز اقتباسهای معروف از این مجموعه داستان میباشد.
همچنین آثار ادبی کلاسیک جز مواردی بوده است که کارگردانان از شالوده داستان آنان برای ساخت آثار اقتباسی استفاده میکنند. به ویژه آن که این ژانر خود طرفداران بسیاری دارد که حتی پس از تماشای فیلم به سراغ خواندن اثر اصلی میروند. فیلم «غرور و تعصب» در سال ۲۰۰۵ با الهام از رمانی به همین نام از جین آستین، «جین ایر» در سال ۲۰۱۱ و با الهام از نوشته شارلوت برونته و «اما» در سال ۲۰۲۰ با اقتباس از رمان، اما نوشته جین آستین و ....
در سالهای اخیر نیز به مانند گذشته در کشورهای خارجی که خود مبدع سینما و به دنبال آن اقتباس بودهاند، آثار قابل توجهی در این زمینه ساخته شده است. فیلم در «جبهه غرب خبری نیست» که در نود و پنجمین دوره از جوایز اسکار عنوان بهترین فیلم بین المللی را از آن خود کرد، بر پایه رمانی به همین نام اثر اریش ماریا رمارک ساخته شد. در همین دوره نیز فیلم «حرفهای زنانه» به کارگردانی سارا پلی و براساس رمانی به همین نام، جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آن خود کرد. سال گذشته نیز دو فیلم «قاتلان ماه گل» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و با اقتباس از کتابی به همین نام و «اوپنهایمر» به کارگردانی کریستوفر نولان و بر اساس کتاب «پرومته آمریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» ساخته و اکران شد. این دو فیلم نیز توانستند نظر عموم منتقدان و مخاطبان را نسبت به خود به عنوان آثاری اقتباسی جلب نمایند.
بدین صورت میتوان اذعان کرد که سینمای اقتباسی جایگاه مهم و ویژهای در نزد اهالی هنر و سینما دارد. به گونهای که بیشتر فیلمنامههای تولیدی هر سال سینمای غرب اقتباس از ادبیات و شخصیتهایی مطرح میباشند. اینگونه فیلمسازی در کشورهای غربی که خود نیز به نوعی مبدع آن بودهاند، میتوان یک موفقیت برای سینمای غرب هم در حفظ آثار ادبی و هم در جلب مخاطب دانست.