به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو-سیدرضا میرجعفری، کتاب «پرونده مختارنامه» اثری است که توسط رضا استادی، نویسنده و مدیر روابط عمومی این سریال تلویزیونی به نگارش درآمده است. این کتاب شامل ناگفتههای فراوانی از سریال «مختارنامه» به همراه تحلیل و تشریح روند ساخت این اثر است. گفتوگویی با رضا استادی پیرامون این اثر در استودیو خبرگزاری دانشجو انجام شد. این گفتوگوی مفصل را ببینید و بخوانید:
دانشجو: در ابتدا میخواهم درباره مستندسازی چنین پروژهها و فیلمهایی صحبت کنید؛ اینکه چه شد به این سمت رفتید که «پروژه مختارنامه» را بهعنوان یک تجربهنگاری در قالب کتاب ثبت کنید و آنچه را که از نزدیک با آن مواجه بودید، به رشته تحریر درآورید؟
استادی: چند عامل باعث شد که من این کار را انجام دهم. اول اینکه تقریباً از سال ۷۳ یادداشت روزانه مینوشتم. دومین عامل این بود که زمانی که به پروژه مختارنامه ملحق شدم، نویسنده بودم. یعنی رمانی از من چاپ شده بود که در آن مقطع با استقبال خوبی مواجه شد و بازتابهای مثبتی داشت. در ابتدا قصد داشتم آن رمان را به آقای فلاح، تهیهکننده سریال، پیشنهاد بدهم تا تبدیل به فیلمنامه شود، اما ایشان پیشنهاد دادند که بهعنوان روابط عمومی با پروژه همکاری کنم. عامل بعدی این بود که من آن مقطع در روزنامه جام جم و بخش تلویزیون که بخش تازه تأسیسی بود و بهطور اختصاصی به رسانه تلویزیون میپرداخت، فعالیت میکردم. مشاهده میکردم که نکات بسیاری در این سریال وجود دارد که در کارهای مشابه کمتر اتفاق میافتد و لازم است که حتماً کاری در مورد آن انجام شود.
در دو سال ابتدایی فعالیتم در سریال مختارنامه، بهعنوان روابط عمومی فعالیت کردم. زمانی که مدیریت سیما فیلم تغییر کرد و مدیریت جدید آمد، آنها علاقهمند بودند که تجربهنگاری و ثبت و ضبط تجربیات در قالب پروژهای تحقیقاتی انجام شود. اما این موضوع تا پایان پخش سریال به دلیل فشار و فضای سنگینی که سریال طی ۱۰ سال بر زندگی من حاکم کرده بود، متوقف شد و من نیز موضوع را کنار گذاشتم. واقعاً قصد ادامه نداشتم و فکر میکردم شاید روزی در سن ۵۰ یا ۶۰ سالگی و یا بعد از پخش سریال سلمان فارسی این کار را انجام دهم. اما اتفاقاتی رخ داد که باعث شد زودتر از موعد مقرر این کار را انجام دهم.
دانشجو: شما در بخشی از کتاب به فرآیند شکلگیری فیلمنامه اشاره کردهاید و همچنین به رابطه تئاتر و آقای میرباقری. در این فرایند، آیا سیاسیون نیز در نگارش فیلمنامه دخالتی داشتند؟
استادی: در زمانی که فیلمنامه در حال نگارش بود، گروه سازند سریال سفرهایی به قم داشتند و با بعضی از علما دیدار داشتند که در کتاب به شکل مختصر به آن اشاره شده است. نکته مهم این است که شخصیت مختار در دورههای تاریخی مختلف مورد توجه بوده است. در فرآیند نگارش فیلمنامه، مشاورههایی با علما و شخصیتهای سیاسی انجام شد، اما بیشتر این جلسات به تأیید لازم برای ساخت سریالی درباره چنین شخصیتی معطوف بود تا دخالت در محتوا.
دانشجو: شما به شخصیتپردازی مختار در کتاب اشاره کردهاید. آیا به نظر شما این شخصیتپردازی بهخوبی انجام شده و به واقعیت نزدیک است یا بیشتر برای جذابتر شدن اثر تغییر صورت گرفته است؟
استادی: زمانی که سریال بین سالهای ۸۱ تا ۸۳ در مرحله پیش تولید بود، بازیگرهای مختلفی برای نقش مختار پیشنهاد میشد. برای مثال خود من به آقای میرباقری، آقای داریوش ارجمند را پیشنهاد دادم. ایشان گفتند من ترجیح میدهم این سریال را بسازم، پخش شود و بعد آقای ارجمند مطلع شوند که من سریال مختارنامه را ساختهام. آنطور که من متوجه شده بودم، بین آقار ارجمند و آقای میرباقری اختلافی در فیلم «مسافر ری» پیش آمده بود و آنطور که آقای میرباقری انتظار داشتند، سریال خوبی نشد. بخشی از اظهار نظر آقای ارجمند در مورد شخصیت مختار میتواند معطوف به این رابطه آنها باشد.
مختاری که ما در سریال آن را میبینیم، مختاری بسیار روشنفکری است و در سطح اعراب آن زمان، این مقدار از بینش و سواد کمی اغراق است. اما آقای میرباقری آنقدر خوب این قصه را روایت کردهاند که برای مثال سخنرانی مختار در پایان سریال بسیار جذاب است. من فکر میکنم اگر مختار توسط کارگردان دیگری روایت میشد، شخصیت او این چنین فرهیخته و دانشمند نبود.
یکی از نکات مهمی که مختارنامه را از سایر سریالهای تاریخی متمایز میکند، این است که مختارنامه فقط یک سریال تاریخی نیست؛ بلکه نسبت مستقیمی با زمان حال دارد. به همین دلیل است که در زمان پخش آن، بهرهبرداریهای محتوایی و سیاسی بسیاری از سریال صورت گرفت. شخصیت مختار در این سریال از صافی ذهن آقای میرباقری عبور کرده و به نظر میرسد که ایشان شخصیت مختار را بهگونهای پرداخت کردهاند که برای زمان حال قابل فهمتر و جذابتر باشد. البته این نکته نیز وجود دارد که شخصیتپردازی مختار شاید فراتر از واقعیت تاریخی باشد، اما به هر حال این کار به تقویت درام سریال کمک کرده است.
دانشجو: در مورد انتخاب بازیگر نقش مختار، شنیدهایم که جمشید هاشمپور در ابتدا قرار بود این نقش را بازی کند. چه شد که به فریبرز عربنیا رسیدند؟
استادی: دو روایت در این باره وجود دارد؛ یکی اینکه دستمزدی که آقای هاشمپور درخواست کرده بود، زیاد بود و سریال حاضر نشد آن را پرداخت کند. روایت دیگر این است که ایشان عمداً رقمی پیشنهاد داده تا گروه از انتخاب ایشان منصرف شود. زیرا احساس کرده بود که سنش برای ایفای نقش مختار زیاد است و با شناختی که از پروژههای طولانی مدت آقای میرباقری داشت، حدس زده بود که توان بدنی لازم برای ایفای نقش را ندارد. آقای عربنیا با اینکه فامیلیاش عربنیاست، اما شاید به کلیشههای نقش یک عرب جاهلی نزدیک نبود. این انتخاب هرچند غیرمنتظره بود، اما در نهایت آقای عربنیا نقش مختار را به خوبی ایفا کرد.
افراد زیادی را رسانهها برای بازی در نقش مختار پیشنها میدادند و ذهن هیچکس معطوف به عربنیا نبود؛ چراکه قرار بود او نقش دیگری را داشته باشد. اتفاق انتخاب شدن آقای عربنیا برای رسانهها بسیار شگفت انگیز بود.
دانشجو: شما در کتاب به تجربههای پشت صحنه و مسائل حاشیهای سریال مختارنامه اشاره کردهاید. آیا تاکنون بازخوردی از سازمان صدا و سیما یا مدیران آن دریافت کردهاید؟
استادی: بله، در یک جلسهای یکی از مسئولین تلویزیون از نگارش این کتاب ابراز خوشحالی کرد و پیشنهاد داد که برنامهای برای رونمایی از کتاب برگزار شود. اما من قبول نکردم؛ چراکه رونمایی از کتابی که چهارماه قبل منتشر شده، عقلانی به نظر نمیرسد. واقعیت این است که توجه به این نوع تجربهنگاریها در سازمان صداوسیما بسیار ضروری است. متأسفانه این توجه، آنطور که باید، صورت نگرفته است. در این مدت، تنها یک جلسه دعوت شدم که ضمن آن میوهای شامل سیب، خیار و موز به من تعارف شد. کل محبتشان تا این لحظه در همین حد بوده است.
در حوزه تجربهنگاری، باید تجربهنگاری کنیم، نه تجربهسازی. اینکه افرادی در خود سریالها اقدام به تولید محتواهای هدایتشده و غیرواقعی کنند، فاقد ارزش تاریخی است. منابع تولیدی باید مستقل و واقعی باشند تا ارزش تاریخی و آموزشی داشته باشند. شاید خدا خواست که من بعد از پایان همکاری با مختارنامه و با فاصله زمانی اقدام به نوشتن این کتاب کردم. اگر این کار را در زمان ساخت سریال انجام داده بودم، وابستگیهایی که به پروژه داشتم، شاید مانع از ثبت صحیح تجربیات میشد.
متأسفانه صداوسیما پس از دوره آقای لاریجانی که مدیریت متمرکزتری داشت، تبدیل به جزایری پراکنده شده است. در کتاب به نقل از آقای لاریجانی آمده که ایشان تأکید داشتند سریال زودتر شروع شود، زیرا اگر او برود، کسی که بعداً میآید ممکن است به این پروژهها ادامه ندهد. این پراکندگیها باعث شده که در هر بخش با سطح کیفی نازلی از کار سریالسازی و فیلمسازی مواجه باشیم.
باید توجه داشت که پروژههای بزرگ نیاز به هماهنگی و انسجام بیشتری دارند. اگر این انسجام وجود داشت، تجربهنگاری از پروژه مختارنامه و سریالهای مشابه میتوانست به ارتقاء سطح کیفی آثار بعدی کمک کند. اما متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاده است و آنچه امروز شاهدیم، بیشتر تجربهسازی است تا تجربهنگاری. بسیاری از افراد نیز تمایلی به ثبت تجربیاتشان ندارند، زیرا میخواهند دانش و مهارتهایشان در ساخت سریالهای الف ویژه محدود به افراد خاصی باقی بماند و به شکل گسترده و فراگیر منتقل نشود.
در سریال «سلمان فارسی» چیزی به نام کارگردانی یونیت ۲ وجود ندارد. این مفهوم در دنیا به کارگردانی بخشهایی از فیلم که جنبههای دراماتیک ندارد، اختصاص دارد. برای مثال، در فیلم «محمد رسولالله» به کارگردانی مجید مجیدی، سه کارگردان یونیت ۲ وجود داشتند که بر روی صحنههای تجمعات و جنگها متمرکز بودند. اما در سریال «سلمان فارسی» وجود ندارد. عمر گرانبها و با ارزش کارگردانی مثل آقای میرباقری که اکنون در دهه ۶۰ زندگیشان هستند، صرف سالها درگیر پروژههایی مانند مختارنامه و سلمان فارسی شده است. این در حالی است که باید برای هر سال از زندگی چنین کارگردانی برنامهریزی دقیقی صورت بگیرد تا ایشان بتواند بر روی پروژههای باارزشتری تمرکز کند.
این عدم هماهنگی و نبود برنامهریزی منسجم، یکی از دلایل توجه ناکافی به کتابهایی مانند «پرونده مختارنامه» است. امیدوارم این کتاب و تجربههای مشابه بتوانند به بهبود این وضعیت کمک کنند.