گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- محمدحسین سلطانی؛وقتی ۱۳ اسفند ۹۷ بیبیسی در گزارشی ممنوعه را سریالی نژادپرست خواند، شاید در مخیلهی صاحبان این رسانه نیز نمیگنجید شش سال بعد برای اهدافشان از ممنوعه چنین یاد کنند:
«بهموازات رشد کمی و کیفی محصولات ارائهشده در این شبکه، ازنظر مضمون و داستان نیز شاهد سریالهایی مانند «ممنوعه» به کارگردانی امیر پورکیان بودیم که تصویری از جامعه رنگینکمانی به تصویر میکشید و به مسائل ممنوعهای مانند آرایش کردن یک پسر و تغییر جنسیت و روابط آزاد دختر و پسر وارد میشدند.»
ممنوعهای که روزگاری در نظر رسانههای آنور آبی توزیعکنندهی محتوای نژادپرستانه علیه مهاجرین افغان بود حالا میشود پیشقراول به تصویر کشید جامعهی رنگینکمانی. البته این اولین مصادره به مطلوب خارجنشینها نبود، تیرماه ۱۴۰۱ ایران اینترنشنال مریم دهکردی (سردبیر ایران وایر) را روی خط آورد و سؤال مجری از دهکردی این بود: «چرا بازیگران در این برنامه اینطور میکنند؟» سوژه آن روزها تمسخر معلولین در جوکر بود که بعدتر با عذرخواهی گروه برنامهسازی نیز همراه شد، جالبتر از اینها موضع رادیو زمانه – رسانه در اصطلاح فرهیخته آنور آبیها- نسبت به برنامهی جوکر است؛ رادیو زمانه با تیترِ «جفت پوچ به نفع ابتذال: بازتولید خشونت پنهان و تبعیض ساختارمند در تولیدات ظاهراً فرهنگی ایران» به برنامهی جوکر تاخت و گفت:
«زن در این محصولات اسماً فرهنگی (و درواقع ضد فرهنگی) یا باید کلیشه زن نجیب مسلمان را بازی کند و شوهرداری و بچهداری کند، یا اگر این چیزها نبود، زن همجایی ندارد. زن در این نگاه اجازه ندارد مردان غریبه (نامحرم) را بخنداند یا به آنها بخندد.»
این گزاره در حالی مطرح شد که دو سال بعد جوکر بانوان هم ساخته شد، البته زمانی که به دلیل اصلاحات جوکر آقایان قرار شد جوکر تا پایان ماه صفر پخش نشود همین رسانهها که روزگاری علیه جوکر تیتر میزدند حامی آن شدند و ایران اینترنشنال این بار نعیمه دوستدار را با عنوان فعال حقوق زنان آورد تا دربارهی توقیف جوکر صحبت کند، او هم بهصورت مستقیم گفت:
«نفسِ توقیف جوکر به خاطر حضور زنان است.»
حالا و پس از پخش قسمت جدید جوکر بانوان شاهد نَم کشیدن دوباره استدلال خارجنشینها بودیم، استدلالهایی که با نقد یک اثر سعی دارند کلیت یک سیر را در کشور مورد هدف قرار بدهند، اما در این موضوع نه تنها موفق نیستند بلکه در طول زمان این نقدهای تفضیلیِ سطحی با نقدهای سطحیِ دیگری توسط همان رسانه و درباره همان برنامهها رنگ تناقض در آن در رسانه میگیرند. رسانههایی که با نقدهای فرا متنیشان سعی دارند در میان جامعهی نخبگانی کشور جا باز کنند، اما حجم سطحی بودن استدلالها این اجازه را به آنها نمیدهد. آنها هم که این عدم حضور را برنمیتابند استدلال سازی را ادامه داده و حتی دیدگاهشان را بر آثار تحمیل میکنند؛ بهعنوانمثال در انتهای شب، اثری که واکنش مثبتی از جامعهی منتقدان برانگیخت و اکثریت تحلیلها این اثر را در راستای خانواده و ضد طلاق دانستند، رادیو زمانه این اثر را به خاطر حمایت از طلاق ستایش میکند و به دلیل عدم پرداختن به آنچه جامعهی مردسالار و نظام ولایتفقیه عنوان میکند سریال را موردنقد قرار میدهد.
این حجم از انبوه استدلالهای پراکنده که با واژگان ادبیات نخبگانی کشور رنگشدهاند نتیجهای جز گزارش ۱۴ شهریور بیبیسی ندارند، بیبیسی گزارشش را با این تیتر آغاز میکند: «سریالهای نمایش خانگی «مستهجن»، «هالیوودی» یا نمایی از زندگی واقعی» و از بودجههای دولتی نمایشخانگیها گرفته تا شیوهی محبوب نقد این رسانهها یعنی نقد فرا متنی را در دستور کار قرار میدهد و در پایان مخاطب نمیداند این دو هزار کلمه را برای طرح چه مسئلهای نوشتهاند، گزارشی که خاتون را پیشقراول اتفاقات سال ۱۴۰۱ و ممنوعه را گل سرسبد جنبشهای رنگینکمانی میدانند و برای به نتیجه رساندن مشی رسانهایشان هر آسمانی را به هر رسیمانی میبافند.