به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ناصر باقری مقدم ، دبیر شورای آینده نگری فرهنگستان علوم در آیین اختتامیه جایزه ملی سیاستگذاری با اشاره به نقش تحزب در کشور گفت:
چه رئیس جمهور فعلی و چه سابق یک عده را بصورت شعاری دور خود جمع کرده و میگویند از کارشناسان استفاده میکنند.
وی افزود: افرادی که در دولت هستند حول یک پارادایم فعالیت نمیکنند. در دنیا احزاب اندیشکدهها را پشتیبانی کرده و از آنها استفاده میکنند. باید بپذیریم که اندیشکدهها باید با رویکرد مشخص در چهارچوب خود حرکت کنند.
تحلیل وضعیت اندیشکدهها و حکمرانی در ایران
ارتباط میان اندیشکدهها و قدرت حکمرانی در کشور ما به دلایل متعددی با چالش مواجه است. یکی از این دلایل، عدم وجود هزینه برای حکمرانی است. در نظام مدیریتی ایران، هر فردی که به مقام حکمرانی یا مدیریت میرسد، در برابر تصمیمات اشتباه خود پاسخگو نیست و تبعات مالی یا حرفهای خاصی برای او وجود ندارد. برخلاف شرکتهای خصوصی که هیئتمدیره یا سهامداران در صورت تصمیمات اشتباه، مدیر را عزل میکنند، در ساختار حکمرانی ما چنین سازوکاری وجود ندارد.
برای مثال، دولت فعلی و دولتهای پیشین تصمیمات اشتباه متعددی داشتهاند که توسط مدیرانشان اتخاذ شده است، اما چون مدیریت در کشور هزینهای ندارد، کسی به طور جدی مطالبهگری نکرده است. اگر مدیریت هزینهدار نباشد، انگیزهای برای بهبود حکمرانی وجود نخواهد داشت. به همین دلیل، ضروری است که فرآیندهای مدیریتی در کشور را هزینهدار کنیم. ممکن است توان ما برای تدوین قوانین لازم محدود باشد، اما با نقد صریح و بلند ایرادات، میتوان هزینههایی اجتماعی برای مدیران ایجاد کرد. به این ترتیب، تصمیمات اشتباه آنها بهوضوح نقد و بررسی میشود و این شفافیت، گامی مؤثر در جهت اصلاح حکمرانی است.
نقش تحزب در ایران
مشکل دیگر، نبود تحزب واقعی در کشور است. احزاب برای دستیابی به قدرت به سه عنصر اصلی نیاز دارند: منابع مالی، نیروی انسانی و برنامهریزی. در حال حاضر، احزاب در ایران از این الزامات به شکل کافی برخوردار نیستند. به همین دلیل، ساختار حزبی نتوانسته نقش خود را بهعنوان یکی از ارکان اصلی دموکراسی ایفا کند.
رؤسای جمهور، چه در دولتهای پیشین و چه در دولت فعلی، اغلب شعارهایی کلی درباره استفاده از نظرات کارشناسان مطرح میکنند، اما در عمل، نظرات کارشناسی در چهارچوبی منسجم بهکار گرفته نمیشود. این عدم انسجام بهویژه در حوزه سیاستگذاریهای کلان، مانند آموزشوپرورش یا اقتصاد، کاملاً مشهود است.
نقش اندیشکدهها در نظام سیاسی
در نظامهای حزبی قوی، اندیشکدهها معمولاً با احزاب یا دولتهای همسو همکاری میکنند. اما در ایران، به دلیل ضعف ساختار حزبی، اندیشکدهها نیز نتوانستهاند به جایگاه واقعی خود دست یابند. اگر اندیشکدهها با دیدگاههای متنوعی شکل بگیرند، بهتدریج رویکردهای اصلاحطلبانه، اصولگرایانه یا دیگر رویکردها در قالب آنها قابل تعریف میشود. این تنوع باعث میشود که تقاضا برای اندیشکدهها از سوی احزاب و دولتها افزایش یابد.
با این حال، انتظار اینکه دولتها یا احزاب اطلاعات خود را در اختیار اندیشکدههای مخالف قرار دهند، غیرواقعبینانه است. اندیشکدهها باید تأمین مالی و عملکرد خود را بهگونهای تنظیم کنند که استقلال نسبی آنها حفظ شود، اما همزمان بتوانند با دولت یا نهادهای حاکم همسویی کنند. تصور اندیشکدهای کاملاً مستقل که با هیچ جریان سیاسی هماهنگ نیست، در عمل دشوار و شاید غیرممکن باشد.
برای اصلاح وضعیت موجود، لازم است که ساختار حزبی در کشور تقویت شود و اندیشکدهها بهعنوان بازوی فکری احزاب یا دولتها نقش مؤثرتری ایفا کنند. همچنین، نقد شفاف و صریح تصمیمات مدیریتی باید به یک رویه معمول تبدیل شود تا حکمرانی در کشور ما پاسخگو و هزینهدار گردد.