
بازی با واژهها و دیپلماسی دوگانه، ابتکاری از منتخب حزب جمهوریخواه!

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- فرشته وفائیان، دانشجوی الهیات ۱۴۰۰ دانشگاه علامه طباطیایی:
بازی با واژهها
دیپلماسی دوگانه، ابتکاری از منتخب حزب جمهوریخواه
دونالد ترامپ از آغاز دولت دوم خود، سیاستی را در پیش گرفتهاست که میتوان به کفههای ترازو نسبت داد؛ که یک طرف آن مذاکره و طرف دیگر آن جنگ است. از نظر ترامپ، ایران مهرهای است که هر زمان اراده کرد، میتواند آن را به یک سمت ترازو سوق دهد. این بازی، خیلی وقت است که قدیمی شده و شگردهای آمریکا هم مدتهاست که تاریخ مصرفش گذشته است؛ اما همچنان آمریکا در نفهمیدن این معادله، سخت در تلاش است.
توافق دو سر باخت
در تاریخ ۱۷ بهمن ۴۰۳، یادداشتی از سوی ترامپ، علیه ایران منتشر شد. حال محتوا چه بود؟ خستهتان نکنم؛ هرگونه فشار حداکثری، از محدودیت داشتن سلاح هستهای گرفته تا به صفر رساندن صادرات ایران و فعالسازی مکانیسم ماشه. سپس بعد از مدتی، ترامپ در مصاحبهای با فاکسبیزنس گفتهاست: به آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران نامهای نوشته و او را به مذاکره دعوت کرده است. درادامه گفت: (ترجیح میدهم مذاکره کنم و به توافقی با ایران برسم. گزینه دیگر این است که شما کاری بکنید؛ چون نمیشود که ایران سلاح هستهای داشته باشد.) لازم به ذکر است که این نامه کمی دیر به دست ما رسیده است، درواقع پس از بررسیهای متوالی، متوجه شدیم که گویا مخاطب این نامه امام خمینی (ره) است و به ایشان ارسال شده بود. از بخش طنز ماجرا بگذریم؛ جالبتر این است، که یک روز پس از رسیدن نامه ترامپ، آن هم با ادعای مذاکره و منفعت برای ایران، وزارت خزانهداری آمریکا (OFAC) در بیانیهای اعلام کرد: حسن پاک نژاد، وزیر نفت ایران را که بر صادرات دهها میلیارد دلاری نفت ایران نظارت دارد و میلیاردها دلار نفت به نیروهای مسلح ایران برای صادرات اختصاص داده است، تحریم کرد. رئیسجمهور آمریکا قبلتر از این مصاحبه، در یک کنفرانس خبری بیان کرد: در مذاکره با ایران، بهدنبال دستیافتن به چیزهایی است که از طریق پیروزی نظامی میتوان به آن دست پیدا کرد. وی در سخنان خود به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دوگانهی دائمی (مذاکره و جنگ) اشاره داشتهاست.
ورای لفاظیهای بیپایه ترامپ و طرح تهدیدات نظامی علیه ایران، وزیر خزانهداری آمریکا عملا همان چیزی را گفت که طرح اصلی دولت آمریکا در مواجهه با ایران است، وزارت خزانه داری آمریکا به خوبی ثابت کرد، که میزبان ستاد اصلی تروریسم و جنگ اقتصادی واشنگتن علیه ایران است. بنابراین، نیازی به فهم سیاسی عمیق نیست؛ کاملا واضح است که سخنان ترامپ، اعترافی بر نگاه آمریکاییها به مقوله مذاکره است؛ مذاکرهای که از آن علاوه بر فشار بر ایران، بوی رویارویی نظامی هم به مشام میرسد؛ البته استعمال آمریکا از گزینه رویارویی نظامی درمقابل ایران، بیشتر جنبه سرگرمی دارد تا تهدید! درادامه به علتش خواهیم پرداخت...
جنگ، ابزار پروپاگاندای کاخ سفید نشینان
از دیرباز تا هماکنون، همه دولتهای ایالت متحده سه هدف را علیه ایران دنبال کردند؛ مهار ایران، عدم دسترسی ایران به توانایی هستهای و عدم درگیری تمام عیار نظامی با ایران. حال چرا عدم درگیری؟! زیرا به رخ کشیدن قدرت نظامی توسط آمریکا، همیشه تنها راهکار او جهت پیشنهاد مذاکره از موضع قدرت بودهاست. آمریکاییها با سخنانی از جنس طبل توخالی صرفا گوشهایمان را پر کردهاند؛ بهتر است اثبات این قضیه را به عهده تاریخ بگذاریم..
در ۱۵ دی سال ۹۸ و دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، پس از شهادت سردار سلیمانی، وی در رشته توئیتی، با اشاره به وعده مقامات کشورمان برای پاسخ دادن به جنایت آمریکا، در قضیه ترور سردار سلیمانی آورده است: ایران با جسارت زیاد درباره حمله به منافع آمریکا سخن میگوید، اگر ایران به هر آمریکایی یا منافع آمریکایی حمله کند، ۵۲ سایت ایرانی، به نمایندگی از ۵۲ گروگان آمریکایی، که سالها پیش توسط ایران گروگان گرفته شدند، هدف قرار میگیرند.) پس از حملات موشکی سپاه پاسداران به پایگاه آمریکایی عینالاسد، رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی خود در کاخ سفید، برخلاف تهدیدات قبلی خود اعلام کرد: که قصد پاسخگویی به حمله موشکی ایران به پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق را ندارد و دولت او تنها تحریمها را علیه ایران افزایش خواهد داد. در همان سال ۹۸، پهپاد آمریکایی گلوبال هاوک به علت ورود به حریم هوایی ایران، توسط پدافند نیروی هوافضای سپاه، شناسایی و منهدم شد؛ سپس رئیسجمهور آمریکا در جمع خبرنگاران گفت: ایران زمانی که پهپاد آمریکایی را سرنگون کرد، با ساقط نکردن هواپیمایی که سرنشین داشت، بسیارهوشمندانه عمل کرد و ما از این اقدام آنها قدردانی میکنیم. وی در ادامه گفت: واشنگتن در مسیر اعمال تحریمهای بیشترعلیه ایران برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح هستهای است (درواقع خواست بلوفی هم زده باشد). گذشته، نشان میدهد، که ترامپ مدت زیادی است که متوجه عدم توانایی نظامیاش دربرابر ایران شدهاست؛ زیرا او خوب میداند اگر پای جنگ به میان بیاید، به علت دستگلهایی که بار آورده، آمریکا هم از اثرات جنگ بینصیب نخواهد ماند. پروندههای مشکلساز او دررابطه با ایران یا چالشهایش با اروپا برسر جنگ اوکراین و بحث تعرفهها، از سوی دیگر چالش با همسایگان، مثل کانادا، مکزیک و پاناما و از همه مهمتر درگیری و مقابله با افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین. چرا انقدر دور برویم؟ ماجرای عقبنشینی مفتضحانه ترامپ از تهدید حماس و اینکه در صورت عدمآزادسازی همه اسرای صهیونیستی تا شنبه ۱۵ فوریه، دروازههای جهنم به روی غزه باز خواهد شد، یا همین تهدید اخیرعلیه کانادا برسر قطع برق، که در کمتر از ۲۴ ساعت از آن عقبنشینی کرد، نشان میدهد تهدیدات ترامپ فاقد اعتبار است.
هدف نهایی
ترامپ میداند که راهبرد چماق و هویج او تغییری در موضع ایران حاصل نمیکند؛ پس گزینه جنگ را روی میز قرار میدهد؛ تا موضع قدرت خود را حفظ کند. درظاهر، شاید مذاکرهی مدنظر آمریکا، سازش و تفاهم برسر یک موضوع باشد، اما طبق تجربه، درعمل هرگز اینگونه نخواهد بود و نیتهایی را مغایر با آنچه اعلام میکنند، دنبال خواهند کرد. مطابق گفته خودِ سران آمریکایی، پیشنهاد مذاکره، حین اعمال فشار راهبردی است؛ که از یک سو، در طرف مقابل تفرقه داخلی ایجاد میکند و از سوی دیگر، آن طرف مقابل را در معرض فشار مضاعف افکارعمومی قرار میدهد..