
از هنر قدسی در نگاه شهید آوینی تا رسانهای که مهندسی میکند

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، وحید یامینپور در هشتمین جلسه از سلسلهنشستهای «عصرانه مسیر»، به مناسبت سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی، با نگاهی ریشهای به نسبت هنر و رسانه، دیدگاههای آوینی را بازخوانی کرد. او در جمعی از فعالان فرهنگی، هنری و رسانه با تاکید بر مفاهیمی، چون مهندسی پیام، روایت فتح، حدیث نفس و تمایز روایت مدرن و قدسی، تلاش کرد تا از افقی متفاوت به نسبت میان انسان، رسانه و حقیقت بپردازد.
انسان رسانهی تراز یا انسانِ تراز رسانه؟
رسانه، فرزند دنیای مدرن است و هنر، اگر قدسی باشد، بیرون از مناسبات قدرت، مالکیت و اقتصاد شکل میگیرد.
در جهان امروز، رسانه صرفاً وسیلهای برای اطلاعرسانی نیست؛ بلکه ابزاری است برای مهندسی افکار، خلق میل، و ساخت واقعیت. در این میان، هنر نیز در دام رسانه افتاده و گاه با بزکهای زیباشناسانه، خود را در خدمت تبلیغات درمیآورد. اما آیا هنر همان رسانه است؟ یا نسبتی خاص و گاه متضاد با آن دارد.
رسانهای که مهندسی میکند
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، وحید یامینپور در هشتمین جلسه از سلسله نشستهای «عصرانه مسیر»، با استناد به اندیشههای سید مرتضی آوینی، مطرح کرد: رسانه در ذات خود محصول مدرنیته است و نمیتوان از آن انتظار ساحت قدسی داشت مگر با حفظ یک فاصله. رسانه نوعی مهندسی پیام است؛ جایی که "فرستندهای با هدف اقناع مخاطب" فعال است و غرض و اقتصاد نقش جدی در شکلگیری پیام دارند. این نوع نگاه به رسانه، فاصلهای جدی با هنر قدسی دارد. هنری که اساساً برای هیچ مخاطبی خلق نمیشود و بیغرض، صرفاً آینهی حقیقت است.
هنر؛ ساحت بیواسطه حقیقت
هنر قدسی—آنگونه که شهید آوینی و سنت هنری اسلامی از آن سخن میگویند—نه با غرضورزی، که با تجلی حقیقت معنا مییابد. در هنر، نه مهندسی مهم است و نه مخاطب. هنرمند، اگر حقیقی باشد، "آینه" است؛ آنچه از عالم بالا نازل میشود را بیکموکاست منعکس میکند. او نه از خود میگوید، بلکه واسطهی بیچهرهی حقیقت است.
یامینپور معتقد است: از نگاه آوینی هنر قدسی همان جایی متولد میشود که هنرمند به مقام آیینگی رسیده باشد. در چنین ساحتی، هیچ مهندسی و حسابگریای معنا ندارد. هنرمند وسیلهی تجلی است، نه عامل تفسیر. در این نگاه، مخاطب نه هدف بلکه بهرهمند از تجلی حقیقت است.
مستند؛ عرصه خلوص روایت
یامینپور با اشاره به تجربه آوینی در روایت فتح، مستندهای او را نمونهای از تلاش برای گسستن از روایتهای مهندسیشده دانست: شهید آوینی با نگاهی ریشهای و نادیدهانگارانه از کلیشههای موجود، سعی کرد تا مرز میان روایت و روایتگری را بازتعریف کند. او مستندسازی را برگزید نه به جهت امکانات کمترش، بلکه برای حفظ حریمی میان راوی و حقیقت.
تجربهی آوینی در "روایت فتح"، پاسخ عملی او به بحران هنر در بستر رسانه بود. در این مستندها نه مکان مشخص است، نه عملیات؛ نه صدای موسیقی هست و نه جلوههای سینمایی. تنها روایت است و تصویر، آنهم بدون تصرف. صدای آوینی راوی نیست، بلکه شاهد است. او نه گزارشگر است، نه تحلیلگر؛ او آینه است.
قهرمان در هنر دینی؛ از تماشا تا تعالی
از دیگر نکاتی که یامینپور به آن پرداخت، حذف قهرمان در هنر مدرن بود. او گفت: شهید آوینی معتقد بود که رمان و در پی آن سینما، نمیتوانستند در جهانی غیر از مدرنیته متولد شوند. چراکه قهرمان در این آثار، دیگر انسانِ برتر نیست؛ انسان منتشر است، انسانی دمدستی که فاقد تعالی است. هنر مدرن با حذف قهرمان، مخاطب را به همذاتپنداری در میانمایگی دعوت میکند؛ در حالیکه هنر حماسی، مخاطب را به تماشا و تعالی فرا میخواند.
آیینگی در برابر اقوال نفسانی
آوینی راه سومی را پیشنهاد کرد؛ نه حذف رسانه، نه واگذاری هنر به بازیهای سینمایی. او بر این باور بود که میتوان با حفظ حریم حقیقت، از رسانه بهره گرفت. کلید این کار، فاصله است؛ فاصلهای میان هنرمند و اثر، میان دوربین و سوژه، میان اقوال نفسانی و کلمهی حق. در این مسیر، هنر نه ابزار تبلیغ، که ابزار تجلی خواهد بود.