
کد خبر:۱۲۵۶۹۰۳
به روایت حامد عسکری
روزنامهها تیتر زدند؛ امام خمینی: مطهری پاره تن من بود + فیلم و جزئیات ترور استاد شهید مرتضی مطهری
روایت متفاوت حامد عسگری از لحظه ترور استاد شهید مرتضی مطهری و جزئیات شهادت که از زبان های متفاوت بیان شد.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، ساعت حدود ۷ شب بود که تیم سه نفره ترور، شامل بصیری، نیکنام و وفا قاضیزاده مقابل منزل شهید مطهری در خیابان دولت تهران توقف میکنند.
روایت متفاوت حامد عسکری از لحظه ترور استاد شهید مرتضی مطهری
جزئیات شهادت شهید مرتضی مطهری
نقشه اولیه ترور او در همان منطقه بود، اما هوشیاری راننده آیتالله مطهری و وضعیت بد منطقه از نظر ترور، مانع کار تروریستها میشود. آنها خودروی استاد مطهری را تعقیب میکنند. احتمالا راننده خیابان شریعتی را به سمت پل سیدخندان کنونی آمده و بعد از عبور از خیابان سهروردی به میدان هفت تیر رسیده و با گذر از خیابان مفتح به سمت میدان کنونی سپاه رفته بود. بعد از آن هم وارد خیابان فخرآباد شده تا به منزل مرحوم یدالله سحابی برسد.
جلسه آن شب برخلاف آنچه تصور میشود جلسه شورای انقلاب نبود، بلکه جلسه موسسه متاع (مکتب تربیتی ـ. اجتماعی علمی) بود که در سال ۱۳۳۷ تاسیس شده بود و به مسائل اجتماعی میپرداخت، اما به دلایل امنیتی هیچ سندی از خود ثبت نکرده بود.
خودرو تروریستها در ضلع مقابل خیابان پارک شده بود. قاتل (محمدعلی بصیری) هم پشت دیوار منزل سحابی کمین کرده و منتظر استاد مطهری بود. ظاهرا نفر دیگری (حمید نیکنام) هم سر کوچه کشیک میداده است.
کارشناسان وقت معتقدند چنین شرایطی معلول شناسایی مناسب منطقه بوده است. ضمنا تروریستها چراغی که ساکنان محل در پارک امینالدوله ـ. محل فعلی خانه مداحان ـ. برای روشنایی و امنیت محله گذاشته بودند را خاموش کرده بودند و با استفاده از تاریکی شب موفق به چنین کاری شدند.
ساعت حدود ۱۰: ۴۰ شب جلسه و نیز شام مهمانان تمام میشود و استاد مطهری عزم منزل میکند. ظاهرا قرار بر این میشود که با خودروی آقای ترخانی به شمیران ـ. منزل شخصی خود ـ. برود.
خودرو ترخانی سرکوچه پارک شده بود. یدالله و عزتالله سحابی چند قدمی استاد مطهری را بدرقه میکنند تا این که آقای مطهری به سر کوچه میرسد.
ظاهرا در این هنگام است که قاتل اصلی به استاد مطهری نزدیک میشود و او را به نام صدا میکند و پس از برگشتن آیت الله مطهری گلولهای به زیر گوش او شلیک میکند که از ابروی چپش خارج میشود.
قاتل پس از این اقدام، ظاهرا از طریق یک کوچه فرار میکند و خود را به اتومبیل پیکان استیشنشان میرساند و با دو نفر دیگر به سمت شرق تهران فرار میکنند. در این چارچوب مستند ویدئویی پخش شده مبنی بر قتل شهید مطهری با موتورسیکلت فاقد وجاهت تاریخی است.
در اینجا بنا به نقلی، دکتر یدالله سحابی که ظاهرا در چند قدمی مشغول قدمزدن بود بلافاصله خود را به استاد مطهری میرساند و او را با اتومبیل آقای ترخانی به بیمارستان طرفه میبرند.
روزنامه اطلاعات آن دوران هم نوشته است که جوانی میبیند فردی زخمی روی زمین افتاده و او را به بیمارستان طرفه میرساند.
حال آقای مطهری در لحظات اولیه وخیم گزارش میشود. اینگونه است که بعد از القای یک شوک الکتریکی به این نتیجه میرسند که استاد مطهری دارفانی را وداع گفته است.
خبر همان شب پخش نمیشود ولی صبح، رادیو این خبر را به اطلاع عموم میرساند. ساعت یک نیمه شب، فردی با روزنامههای اطلاعات و آیندگان تماس میگیرد و ادعا میکند گروه فرقان، رییس شورای انقلاب یعنی آیت الله مرتضی مطهری را کشته است و در ادامه تعدادی دیگر از شخصیتهای اجتماعی و سیاسی را هم خواهد کشت.
این مساله که فرقان چگونه به این موضوع محرمانه ـ. ریاست شهید مطهری بر شورای انقلاب ـ. پی برده بود از رازهای تاریخ معاصر است. همچنین اطلاعیهای از گروه فرقان در محل ترور کشف میشود.
روایت خانواده ؛ آخرین توصیه استاد قبل از شهادت
شهادت آیتالله مرتضی مطهری برای خانواده او غم مضاعفی بود، چرا که آنان هم شخصیت فردی و هم شخصیت اجتماعی او را از دست داده بودند. اعضای خانواده این شهید بعد از گذشت سالها خاطراتی در مورد لحظات قبل و بعد از ترور او میگویند.
از مجموع سخنان فرزندان و اعضای خانواده شهید مطهری اینگونه برمیآید که شهید مطهری انتظار چنین کنشی از سوی گروه فرقان را داشته است.
اینگونه است که دکتر مجتبی مطهری از برگهای سخن میگوید که آقای محقق در قم برای آقای مطهری میآورند که روی آن نوشته شده بود: «ما سه شخصیت سیاسی، مذهبی و نظامی را ترور خواهیم کرد.» و میگوید پدرش به آقای محقق گفته است که آن شخصیت مذهبی من هستم.
محمد مطهری هم میگوید که پدر میدانسته توسط چه منحرفانی به شهادت خواهد رسید و از همین رو بوده است که بعد از شهادت سرلشکر قرنی میگفته است: «نفر بعدی من هستم.» البته به غیر از این اطلاعات، از خوشحالی و حالت روحی خاص شهید مطهری هم سخن گفته میشود.
ظاهرا از میان فرزندان شهید مطهری، علی و سعیده در آن شب بیرون از شهر تهران بودند و به همین دلیل، امکان دیدار آخر با پدر هم برای آنان فراهم نشد.
مجتبی مطهری که آن زمان در خانه بوده است از تمیزکردن اتاق و نگاه عمیق پدر به کتابخانهاش سخن میگوید. او همچنین آخرین توصیه شهید مطهری به خود را رعایت امورات مادر (همسر شهید مطهری) بیان میکند.
بعد از ترور و مسجلشدن شهادت تصمیم گرفته میشود که موضوع به منزل ایشان منتقل نشود. به همین خاطر، آقای سحابی با همسر ایشان تماس میگیرد و میگوید که آقای مطهری امشب به منزل نمیآیند.
همسر استاد مطهری با نگرانی سوال میکنند که «ایشان اگر میخواستند خودشان تماس میگرفتند. چرا شما تماس گرفتهاید؟ مگر ترور شدهاند؟» و سحابی از اصابت تیر به کتف ایشان سخن میگوید. ادامه ماجرا از زبان دختر آیتالله مطهری یعنی سعیده شنیدنی است.
او که در زمان حادثه در اصفهان بوده است، میگوید بعد از شنیدن خبر ترور پدر، به تهران میآید هر چند اطرافیان پدر گفته بودند او فقط زخمی شده است. اما وقتی، صبحهنگام، به تهران میرسد در میدان هفتم تیر پسرک روزنامهفروشی را میبیند که روزنامه آیندگان میفروشد و تیتر درشت روزنامه این است: «رئیس شورای انقلاب را کشتیم.»
همسر استاد مطهری شرایط بعد از شهادت را سخت توصیف میکند، چرا که «به هر جایی که نگاه میکردیم نشان از شهید مطهری داشت، اما در آن شرایط به دیگران گفت: «شهادت آرزوی شهید مطهری بود و ایشان به آرزوی خود رسید.».
اما ماجرای اشاره شهید مطهری به قاتل خویش هم در نوع خود جالب است. محمد مطهری میگوید: حدود دو ماه از شهادت ایشان میگذشت و هنوز قاتل ایشان شناسایی نشده بود، در یکی از خوابهایی که دیدم گفتم: «ما چطور قاتل شما را بشناسیم؟» ایشان فرمودند: «وقتی او را ببینید، لباس سبز بر تن دارد.» محمد میافزاید: «چند ماه بعد که برای محاکمه ضارب ایشان به دادگاه رفتیم، در وسط دادگاه یکمرتبه به یاد این خواب افتادم. دیدم، آری، لباس قاتل سبز است.»
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.