
حداقلی کردن دشمنی با آمریکا به بدبینی!/تهدیدی که غربگرایان در مسیر آن قرار دارند

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو_امیرعلی فتحی؛ پس از اتمام جنگها در بسیاری از موارد تجارب حاصل شده از آنها میتواند در شرایط جنگی آتی راهگشا باشد.تجربه ناشی از جنگ، تجربههای پر هزینهای هستند زیرا خون انسانی برای به دست آمدن آن ریخته شده و جانی تلف شده است.حال اگر این تجربه به قدری که باید کامل نبوده باشد، جانی گرفته شده اما تجربهای حاصل نشده است و این مصداق بارز کفران نعمت است.با در نظر گرفتن این نکته، این خبر را هم باید شنید یکی از فعالین سیاسی اصلاح طلب اعلام کرده است که بعد از جنگ اخیر و وقایع آن و جانبداری از جنایتهای رژیم صهیونیستی، به غرب بدبین شده است! یعنی شاید اگر بخواهیم محتاطانه بگوییم ارزندهترین تجربه وی از جنگ با حدود هزار و اندی شهید و صدها زخمی از هموطنان، بدبینی به غرب بوده است.
تجربه جنگ؛ هزینهای برای آینده یا نسیانی برای تکرار؟
حال باید پرسید آیا صرفا تجربه بدبین شدن در مقابل این مقدار از خونهای ریخته شده کافی است؟ آیا حالا که این اتفاقات رخ داده مقداری برای بدبین شدن دیر نیست؟واقعا به هر کسی بگویید دشمنی بعد از سالها جنایت و دشمنی، به کشورم حمله مستقیم کرده، تاسیسات صلحآمیز هستهای را بمباران کرده بعد فقط به آن بدبین شدهاید خندهاش نمیگیرد؟ زمانی که پانسمان بیماران پروانهای را تحریم کردند بدبین نشدید؟زمانی که برای وارد شدن کوچکترین کالاها کشور را در تنگنا قرار دادند و وارد یک جنگ تمام عیار اقتصادی با کشور شدند بدبینی گریبانتان را نگرفت؟با خواندن تاریخ 28 مرداد 1332 و برکنار کردن مستقیم دولت مشروع کشور و جایگزین کردن نماینده خودشان به فکر بدبینی نیفتادید؟ و تمام ظلمها و جنایتهایی که برای آن باید دشمنیمان با آمریکا را به حد اعلا میرساندیم را بازخوانی کنیم، یک کتاب قطور میشد.
این تفکرسادهانگاری دشمنی با آمریکا و تقلیل دادن آن از دشمنی به بدبینی، تفکری است که در همفکران این روزنامهنگار اصلاحطلب هم رواج داشته و خط آن بعد از اتمام جنگ تحمیلی دوازده روزه هم مشاهده میشود و موارد متعدد از تحرکات این چنینی را از این طیف شاهد هستیم.میتوان گفت این تفکر بیش از اینکه با شرایط فعلی تناسبی ندارد، تفکر خطرناکی برای کیان امنیت ملی کشور است.
بدبینی پس از واقعیتهای عیان؛ واکنشی دیرهنگام؟
به هیچ وجه هم نباید این تفکر را در چهارچوب سادهانگارانه تحلیل کرد.یعنی اینگونه بود که این جریان نگاه اشاره شده را به دلیل عدم اطلاع از سوابق استکباری غرب مطرح میکنند بلکه کاملا از تاریخ آکنده از استکبار غرب واقف اند و میداند که چه چیزی از سوی غرب بر این کشور گذشته است اما باز هم به دلیل خطایی که از قدیم در دستگاه محاسباتی آنها وجود دارد، یعنی «اعتیاد به مذاکره» و منحصر کردن دیپلماسی در مذاکره، سعی دارند دسمنی با آمریکا به بدبینی تقلیل بدهند.
زمانی که بتوان یک دشمنی دیرینه، عمیق و خونی را که در برخی از مواقع به جدال موجودیتی رسیده است به واژه حداقلی بدبینی کاهش بدهند توانسته اند کانال مذاکره به هر قیمت را مفتوح نگه داشته و همیشه به آن به عنوان تنها گزینه نگاه کرد.این جریان شاید در ظاهر برای رسیدن به هدف خود ادعا کنند که علی رغم فرار از غربگرایی حرف از بدبینی به غرب میزنند اما سطحی کردن دشمنی با آمریکا در حد بدبینی به آن، مصداقی تمام و کمال از غرب گرایی به حساب میآید.