کد خبر:۱۳۸۹۸۱
جریانشناسی مکاتب غربی؛
کژ راههای به نام لیبرالیسم-بخش اول
اهمیت آشنایی با کژ راهه لیبرالیسم در جامعه اسلامی ایران از آن جهت است که در تاریخ معاصر ایران تفکر لیبرالیستی موفق به تشکیل یک جریان فکری سیاسی شد و این جریان در مقاطع مختلف نقشآفرینی کرد.
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»، در مقطع مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی جریاني فعال بود. از نظر حضرت امام (ره) لیبرالیسم از خطرناک ترین تفکرات موجود در جامعه اسلامی است و دشمنان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برای تقویت این اندیشه و جریان فکر سیاسی در ایران تلاش می کنند. در این یادداشت به اختصار لیبرالیسم را از نظر تعریف، ویژگی ها، تاریخچه و برخی از احزاب و گروه های سیاسی این جریان فکری مورد بررسی قرار می دهیم.
تعریف لیبرالیسم: واژه لیبرالیسم (Liberalism) به معنای آزادی خواهی، از واژه انگلیسی لیبرتی (Liberty) به معنای آزادی گرفته شده است. واژه لیبرال (Liberal) یک واژه فرانسوی، به معنای فرد آزادیخواه یا هوادار آزادی است و در لغت به معنای آزاد مرد، بلندنظر، راد، بخشنده، بی تعصب و روشن فکر نیز آمده است.
از نظر اصطلاحی لیبرالیسم امروزه به عنوان یک مکتب مورد مطالعه قرار می گیرد و در مکتب لیبرالیسم انسان به عنوان محور جهان هستی، خود معیار و ملاک هرچیز است. اومانسیم یا انسان محوری در این طرز تفکر موجب شده ، لیبرال ها و پیروان این تفکر برای رسیدن به اهداف مورد نظر از جمله امیال نفسانی و بهره بردن از لذایذ دنیایی هیچ گونه محدوديتی برای خود قائل نيستند.
تاریخ پیدایش لیبرالیسم
براى پیدایش لیبرالیسم، تاریخ مشخصى ذكر نشده است، لیکن رشد و اوج گیری این تفکر به دوران رنسانس بر می گردد. در این دوره بود که به صورت بی سابقه بر فرد انسانی تاکید، و او را مرکز جهان هستی قرار دادند.
از مختصات دوران قرون وسطی، مقابله با هر فکر و اندیشه مخالف کلیسا بود و از مختصات دوران رنسانس که از آن به عنوان «عصر روشنگری» نیز یاد می شود، مبارزه جدی با کلیسا و دین است. اندیشه ها و تفکرات مختلفی در دوره یا عصر رنسانس شکل گرفت و پدیدار گشت که وجه مشترک آنها مبارزه با دین و نفی آموزه ها و بایدها و نبایدهای دینی بود و لیبرالیسم از برجسته ترین این اندیشه ها و نحله های فکری بود؛ البته کژاندیشی ها و انحرافات فکری و عملی کلیسا و رهبران دینی مسیحیت به شکل گیری این تفکرات انحرافی بسیار کمک کرد و این انحرافات خود زمینه ساز و بسترساز تفکرات انحرافی دیگر شد.
حوزه های اصلی لیبرالیسم: لیبرالیسم در سه حوزه یا قلمرو اصلی فرهنگ، سیاست و اقتصاد قابل مطالعه و بررسی است. الف) لیبرالیسم فرهنگى «اومانیسم» یا فرد گرایی پایه و بنیان اساس لیبرالیسم فرهنگی را تشکیل می دهد. «اومانیسم» اصالت انسان یا انسان مدارى عبارت است از اعتقاد داشتن به اینكه در همه امور، انسان به تنهایى حاكم بر خویش است، و سعادت خود را به وسیله عقل و دانش خویش كسب مى كند و هیچ نیازى به یك منبع مافوق بشرى چون خدا و وحى و انبیا ندارد.
بر اساس اومانیسم، اراده و خواست بشر، ارزش اصلى و بلكه منبع ارزش گذارى محسوب شده، و ارزش هاى دینى كه در عالم اعلى تعیین مى شوند تا سرحد اراده انسانى سقوط مى كنند. در این زمینه الكساندر سولژنیستین مى گوید: « اومانیسم انسان را خودمختار دانست و شر فطرى او را نادیده گرفت. براى انسان جز بهورزى هیچ هدفى در روى زمین، معین نكرده و در پایه هاى تمدن غرب، گرایش خطرناكى را پى ریخت».
حاصل كار اندیشمندان لیبرال در ترویج اومانیسم براى غربى ها، یك دوره فساد بود و بدنبال رواج اومانیسم، معنویات و قداست از عرصه هاى گوناگون علمى، فكرى، و هنرى محو شد، و هنرمندان اومانیست خصوصى ترین مسائل جنسى و نفسانى را در مجسمه سازى و نقاشى و رمان به عنوان هنر عرضه كردند. بدیهی است که این تفکر چقدر با اندیشه و تعالیم دینی در تضاد است .در تفکر دینی خدامحوری مواج است و انسان راه کمال خود را در شریعت جست و جو می کند و آموزه های دینی و بایدها و نبایدهای الهی را مبنای رفتار و عمل خود قرار می دهد. اومانسیم راه کشف حقیقت را عقل دانسته و برای وحی اصالتی قائل نیست.
فردگرایی هسته اصلی فرهنگ لیبرالی است و در فلسفه دنیاگرایی لیبرالیسم، سکولاریسم یک اصل است. بر مبنای سکولاریسم تنها هدف خلقت انسان در این جهان، بهره مندی از لذایذ مادی دنیاست. در واقع بر اساس اندیشه سکولاریسم، انسان از آن مقام متعالی خود به یک مقام صرفا زمینی و دنیایی تنزل یافته و او برای لذت بردن از این جهان تعریف می شود. در لیبرالیسم فرهنگی، تساهل و تسامح و بی تفاوتی مذهبی و دینی سبب می گردد در جامعه اباحه گری رواج یافته و هرکس در سایه آزادی به دلخواه خود، آزادانه و بدون پایبندی به موازین اخلاقی، دینی و عرفی بدنبال امیال و خواهش های نفسانی خود باشد.
لیبرالیسم سیاسی: در لیبرالیسم سیاسی، این تفکر و اندیشه خواهان آزادی فرد در برابر دخالت، کنترل یا هدایت دولت است. لیبرالیسم در عرصه سیاسی، علاوه بر دولت معتقد است، هیچ موسسه یا نهاد دیگری نباید آزادی فرد را محدود کرده یا تحت کنترل قرار دهد. در واقع لیبرالیسم سیاسی عبارت است از آزادی فکر، بیان و عمل تا جایی که آزادی دیگران را نفی نکند. لیبرالیسم اقتصادی : در لیبرالیسم اقتصادی فرد در کلیه امور و فعالیت های اقتصادی دارای آزادی کامل می باشد. در این تفکر، فرد باید بدون کنترل سیاسی، به فعالیت های تجاری و بازرگانی پرداخته و برای سود فردی هرچه بیشتر می تواند تلاش کند.
اوج جنبش لیبرالیسم اقتصادی، اواسط قرن نوزدهم بود. در آن تاریخ لیبرال ها به منظور انباشت سرمایه و سود هرچه بیشتر کارفرمایان و سرمایه داران، حتی با تنظیم قانون کار در کارخانه ها مخالفت کردند. در واقع لیبرالیسم مذهب سرمایه داری غرب است. طبقه ثروتمند و صاحب سرمایه در غرب بر اساس این تفکر شکل گرفت. این مکتب سرمایه داری شکاف های طبقاتی را در غرب و جهان پدیدار ساخت.
لیبرالیسم اقتصادی به مرور زمان خصلت های ضد مردمی لیبرالیسم را آشکار ساخت. در همین راستا شهید بهشتی می گوید: آیا به راستی اکثریت مردم که در مشکلات طاقت فرسا غوطه ور شده اند، آزاد هستند؟ آیا این اکثریت هم امکان اعمال آزادی را به اندازه آن اقلیت مرفه دارند؟ آیا مکتب لیبرال، آزادی مورد ادعال خود را برای 5 درصد خوب می داند و برای 95 درصد خوب نمی داند.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.