هنوز بوي باران مي‌آيد ...
ياداشت//
اتاق کوچک را که نگاهی کرد رسید به میز کوچکی با 5 شمع روشن، قلمی برای نوشتن و پنجره‌ای که رو به آفتاب باز می‌شد، دلش که خوب شکست، زانوانش که خم شد روی زیلوی کوچک کف اتاق...
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار