پژوهشگر تاريخ معاصر گفت: در يكي از گزارشها آمده است مردم ملخها را با تور میگرفتند و در آب جوش میانداختند و بهعنوان تعذيه استفاده ميكردند؛ برخي افراد طرفدار مصدق بدون اطلاع و دقت هستند و سعي دارند آن دوره را بهصورت نوستالژيك و خيلي عالي نشان دهند.
به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، خسرو معتضد، پژوهشگر تاريخ معاصر در ادامه گفتوگوی تفصیلی با اين خبرگزاری در خصوص بررسی تحریم نفتی ایران در تاریخ معاصر، به ارائه توضیح بیشتر پیرامون تحریم نفتی دولت دکتر مصدق پرداخت که متن آن در ادامه آمده است.
بحران در صنایع و درآمد کشور، در پی تحریم
دكتر مصدق پس از ملي شدن نفت سعي كرد با انگلیسی ها مذاكره كند و چند گروه به ايران ميآيند كه به جايي نميرسد و حتي با دخالت آمريكاييها هم كاري انجام نميشود.
اطلاعات غلطي كه ما داشتيم اين بود كه به محض اينكه نفت ايران قطع شود، انگليس از پا در ميآيد ولي اين طور نيست و با قطع شدن نفت، آمريكا به ميدان آمد و كميسيون نفت خارجي كه 19 شركت عضو آن بودند از طرف ايالات متحده تشكيل و قرار شد كمبود نفت ايران را جبران كنند.
طبق گزارش كنگره آمريكا، مجموع صادرات در مدتي متجاوز از دو سال و نيم، بالغ بر يك ميليون بشكه شد كه اين رقم نسبت به هشت ميليون بشكه سالانه (قبل از ملي شدن نفت) كاهش چشمگيري را نشان ميدهد؛ اين رقم شامل 100 هزار بشكه مصرف يدككشهاي نفتكش نيز هست.
مجموع رسيد درآمد صادرات عبارت از 1 ميليون و 800 هزار دلار بود؛ در نتيجه شركت ملي نفت ايران دچار قرض شد و اين قرضي است كه در آذر 1332، بالغ بر 30 ميليون دلار شده است و سالي 1.3 ميليون دلار بر آن اضافه مي شود و در تمام اين مدت فقط يك چاه حفر شده است و پالايشگاه، كارخانه برق و دستگاه حملونقل و همه تاسيسات ديگر بشدت محتاج تعمير يا تعويض هستند.
كارخانه روغن ماشين به واسطه فقدان آلات يدكي كار نميكند؛ معالوصف، صنعت نفت هنوز 40 هزار تا 60 هزار پرسنل حقوق بگير دارد و طبق نظر شركت در حدود 30 تا 40 ميليون دلار و 600 كارشناس خارجي براي به كار افتادن آبادان مورد نياز است؛ همچنين احتمال ميرود براي به كار انداختن كامل پالايشگاه 125 تا 150 ميليون دلار به انضمام سرمايه در كار لازم باشد.
کمک آمریکا به انگلستان برای تامین نفت
پس از آن، آمريكايي ها 2 ميليارد دلار در اختيار انگلستان گذاشتند و 19 شركت آمريكايي را مكلف كردند كه كمبود نفت انگلستان را تامين كنند؛ چون انگلستان علاوه بر ايران در عراق، كويت، برمه و چند كشور ديگر هم كار نفتي ميكرد؛ بنابراين اين توليد اساسي متعلق به ايران بود و تصفيهخانه پالايشگاه آبادان، بزرگ ترين پالايشگاه جهان بود.
بنابراين تحريم بريتانيا از سال 1330 تا 1332 يعني بعد از 28 مرداد ادامه داشت و نتيجه اين شد كه بازار نفت ايران را عراقيها و كويتيها و عربستان سعودي پر كردند و دولت ايران حدود 600 ميليون دلار ضرر كرد.
بعد از اينكه ما متاسفانه شكست خورديم و حكومت مصدق سقوط كرد، ناچار شديم طبق قرارداد محرمانه كنسرسيوم كه تا بعد از انقلاب منتشر نشد، يك ميليارد دلار به دولت انگلستان و شركت سهامي نفت انگلستان و ايران -كه نامش به بريتيش پتروليوم تغيير يافته بود- غرامت پرداخت كنيم؛ يعني تا 10 سال هر سال مقاديري نفت مجاني به آنها داديم تا اين يك ميليارد دلار جبران شود و اين نتيجه تحريم بود.
اقدامات دولت مصدق و بیاثری آنها
دكتر مصدق و دولت ايران دست به دامان مردم شد و شروع به فروش قرضه ملي به مردم كرد كه از آن استقبال زيادي نشد و با اينكه دولت اميدوار بود بتواند 100 ميليون دلار از اين طريق جمعآوري كند، اما مبلغ به دست آمده خيلي كمتر از اين مقدار بود؛ زيرا از طرفي مردم وضع مالي مناسبي نداشتند و از سوي ديگر حزب توده خائن تبليغ ميكرد كه به دولت مصدق كمك نكنيد چون اين جنگ زرگري است و دولت ميخواهد پول مردم را بگيرد.
دولت ايران، بنابر گزارشهاي وزارت خارجه آمريكا، در هر فرصتي حتي در زمان آيزن هاور دست به دامان آمريكا ميشد تا از آنها قرضه بگيرد، اما دولت آمريكا ميگفت شما فروش نفت زيادي نداريد كه بتوانيد از طريق آن اين قرض را پس بدهيد.
در آن زمان، دولت افغانستان براي خريد نفت به ميزان 3 هزار بشكه اعلام آمادگي كرد ولي مشكل حمل و نقل آن بود؛ ما با راهآهن اين نفت را تا شاهرود برديم تا از آنجا با كاميون يا نفتكش به افغانستان برود، اما در لب مرز متوجه شدند كه پلها توان تحمل تانكر نفت را ندارند و محموله به كشور بازگشت.
تصمیم دولت برای حذف نفت از اقتصاد
به اين ترتيب انگلستان توانست با موفقيت كامل تحريم را اجرا كند و دكتر مصدق چون سياستمدار وطن پرستي بود، اعلام كرد كه ما مي خواهيم نفت را از اقتصادمان حذف كنيم و ديگر به نفت احتياجي نداريم؛ پس قرار شد مقداري از مردم ماليات بگيرند و صادرات تشويق شود.
همچنين قرار شد صاحبخانهها يك چهارم اجاره را دريافت نكنند، اتومبيلهاي دولتي و فرشهاي مراكز دولتي فروخته شود و اقداماتی شبیه این انجام شد.
برخی بدون اطلاع، از مصدق طرفداری میکنند
در يكي از گزارشها آمده است كه زماني كه ملخها حمله ميكنند، مردم خوشحال ميشوند چون در آن زمان، آنها را با تور می گرفتند و در آب جوش می انداختند و به عنوان تعذيه استفاده ميكردند؛ اينها صحنههاي تلخ تاريخ است.
بنابراين كساني كه ميگويند اقتصاد ملي خيلي عالي بود و صادرات آنچناني داشتيم، بيشتر به قصه شبيه است؛ زيرا برخي افراد طرفدار مصدق بدون اطلاع و دقت هستند و سعي دارند آن دوره را به صورت نوستالژيك و خيلي عالي نشان دهند.
امكان هيچ كار عمراني، جاده سازي و... نبود و در زمان آيزن هاور مصدق مرتب به او نامه مينوشت.
در گزارش والتر ليبي آمده است كه دكتر مصدق در اواخر سال 1331 نامهاي به آيزن هاور نوشت و درخواست كمك كرد و باز در آغاز سال 1953، يعني سال 1332 نامه ديگري نوشت و آيزن هاور جوابش اين بود كه چگونه من به مردم آمريكا توضيح بدهم مالياتي كه ميدهند صرف كمك به كشوري مي شود كه خود صاحب ثروت و نفت است.
بنابراين دولت ايران تنها ماند و شوروي هم نفت ايران را نميخريد؛ زيرا خودش به اندازه كافي نفت داشت و حتی مهندسيني را به ايران فرستاد تا صادرات نفت آبادان به شوروي را بررسي كنند، اما هزينه خيلي زيادي مي برد و شوروي هم حاضر نبود به خاطر ايران وارد مناقشه با انگلستان و آمريكا شود.
اختلاف بر سر غرامت؛ قطع رابطه ایران و انگلستان
آخرين پيشنهاد پرزيدنت ترومن و نخست وزير چرچيل قبل از آمدن آيزن هاور اين بود كه موضوع غرامت براي رسيدگي به ديوان بين المللي ارجاع گردد و دولت انگلستان مي گفت شما بايد 800 ميليون دلار بابت نفتي كه مصادره كردهايد، خسارت بدهيد.
نمايندگان شركت نفت ايران و انگليس سپس اعلام كردند براي دادن ترتيباتي براي جريان نفت ايران به بازارهاي جهاني با ايران وارد مذاكره خواهند شد و دولت آمريكا هم گفت كه اگر ايران سر ميزمذاكره بيايد فوراً مبلغ 10 ميليون دلار به ايران مساعده خواهم كرد.
مصدق در شهريور 1331 گفت: غرامت، محدود به اموال شركت در ايران در موقع قانوني شدن باشد؛ يعني پالايشگاه آبادان و خط لوله، بعد انگليسيها مبلغ 49 ميليون ليره را كه ما طلب داشتيم، ندادند و ايران براي تنبيه دولت انگليس اول كنسولها را از ايران اخراج كرد و يك سال بعد در 1331 رابطه دو كشور قطع شد و سفارتخانه بسته شد.
کودتای 28 مرداد؛ ناچاری ایران در مقابل غرب
برنامه آنها اين بود كه مصدق سقوط كند و حتي اگر مصدق كوتاه ميآمد، با او كنار نميآمدند؛ به هر صورت آنها پس از سقوط مصدق و روي كارآمدن سرلشگر زاهدي، ناز بيشتري ميكردند و نهايتاً ايران ناچار شد همه پيشنهادات آنها را قبول كند و پس از واقعه 28 مرداد، آمريكا 45 ميليون دلار به ايران هديه كرد تا مردم را آرام كند.
همچنين كمكهايي نظير تانك، توپ، ايستگاه راديويي، مواد بهداشتي و... به ايران كردند و اين جريان سومين تحريم نفتي عليه ايران بود.