آخرین اخبار:
کد خبر:۱۷۴۷۶۳
هنر بايد حسابي باشد- 10/سري دوم نقد نظريات غرب

نظريه «هنر براي هنر»؛ مغاير با مباني ديني

بعد از رواج و گسترش این تفکر در اواسط قرن نوزدهم، نوعی بی اخلاقی در هنر پدیدار گشت که تا آن زمان مرسوم نبود. هنرمندانی که به این تفکر معتقد بودند برای هر اثر هنری - بما هُوَ هنري- ارزش و اهمیت قائل بودند.
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ اصطلاحی است مشتمل بر انواع مبالغه در آموزه ای که هنر را، خود بسنده، خود مختار و خود هدف مند می داند. بدین معنا که هنر منظوری برون از خود ندارد و نباید با معیار های نازیبایی شناختی(چون معیار های اخلاقی سیاسی و یا مذهبی) ارزیابی شود.
 
عبارت «هنر برای هنر» صورت بیانی این آموزه و نظرهای افراطی در این باره است. کانت، نخستین بار تعریفی معین از استقلال معیار های هنری به دست داد و معیار های زیبایی شناختی را از پسندیدگی اخلاقی سودمندی و خوشایندی جدا کرد.
 
گویا ویکتور کوزن، نخستین کسی بود که عبارت «هنر برای هنر» را به کار برد (1818) تئوفیل گُتیه، از هواخواهان پر شور هنر برای هنر معتقد بود، که هر گاه هنر به ارزش هایی سوای زیبایی شناختی خدمت کند، ارزش های زیبایی شناختی اش مخدوش می شود.
 
در نیمه سده دوم، بسیاری از نویسندگان از جمله تولستوی این دیدگاه زیبایی شناختی را مردود شمردند. در آغاز سده بیستم، انکار افراطی هرگونه انگیزه سیاسی اجتماعی مذهبی و یا اخلاقی در هنر، کمابیش به فراموشی سپرده شد.
 
بنابر عقیده کلایو بِل، ارزش های هنر بصری فقط در کیفیت های صوری و نه در موضوع و مضمون نهفته اند.
 
امروزه استقلال نسبی معیار های زیبایی شناختی و اینکه پاداش خلاقیت و درک هنری در خود آن است جزئی از نگرش زیبایی شناسی سده ی بیستم محسوب می شود.
 
1- بعد از رواج و گسترش این تفکر در اواسط قرن نوزدهم، نوعی بی اخلاقی در هنر پدیدار گشت که تا آن زمان مرسوم نبود.
 
هنرمندانی که به این تفکر معتقد بودند برای هر اثر هنری به ما هُوَ هُوَ ارزش و اهمیت قائل بودند.
 
یعنی هر اثر هنری را فقط از منظر زیبایی شناختی هنر بررسی می کردند. ارزش هایی مثل رعایت کردن قوانین کمپوزوسیون و چیدمان در اثر، رعایت ترکیب بندی رنگ ها و فرم ها، خلاقانه بودن اثر هنری و ... . در این تفکر، اینکه اثر گویای چه مفهومی باشد اصلا اهمیت نداشت. خواه اثر هنری درباره عیسی مسیح(ع) باشد یا درباره روابط خصوصی فلان آدم!
 
همچنین بعداز رواج این تفکر، گسستگی عامه مردم با هنرمندان و گالری ها پدیدار گشت، چیزی که تا قبل از آن خیلی مرسوم نبود.
 
چون مردم عادی از بسیاری از آثار هنری که با این تفکر خلق و راهی گالری ها شده بودند، سر در نمی آوردند و هنرمند نیز اساسا در هنگامه ی خلق اثر ذره ای به مخاطب فکر نمی کرد.
 
حال این تفکر را مقایسه کنیم با تفکری که به اصول ذهنی مانزدیک تر است و و البته معقول تر: در هنر اصل این است كه آن هنرمند، یك پیام و مقصود و مضمونی در ذهن داشته باشد و بخواهد آن را به مخاطبین خودش تعلیم بدهد و به ذهن‏ها و دل‏ها برساند و در آن رسوخ بدهد.
 
دوم این كه آن كار را با ظرافت و زیبایی و به صورت جاذبه دار انجام دهد؛ كه این را ما هنر می‏گوییم و هنر را به این ترتیب تعریف می‏كنیم. هنر، مكمل وجود انسان و جامعه است و «هنر برای هنر»، حرفی است بی معنا.
 
2- اثر هنری ای که هیچ معنا و مفهومی ندارد و یا این معنا آنقدر انتزاعی و مختص دنیای خود هنرمند است که مخاطب هیچ از آن نمی فهمد، محکوم به فناست. این اثر دیر یا زود از بین می رود، چون مخاطب آن را نمی فهمد و با آن هیچ گونه ارتباطی برقرار نمی کند.
 
اما به عوض آن اثری که در آن دو وجه هنر رعایت شده باشد، یعنی هم مفاهیم عمیق و درستی را القا کند و هم از منظر زیبایی شناختی هنر اثر درست و استانداردی باشد، اثر ماندگار و مانایی خواهد شد. ما، در تفکر خود، هنر را تنها یک ابزار می دانیم، ابزاری که با کمک آن مفاهیم درست مورد نظر خود را به مخاطبین منتقل کنیم آن هم با شیوه های تاثیرگزار.
 
هنر ابزار است، هرچند ابزاری موثر و مهم. اما «هنر برای هنر» ها هنر را هدف می پنداشتند و بس.
 
شهید آوینی در تعریف هنر پا را از مخاطب هم بالاتر گذاشته است و معتقد است: هنرمندان با رها شدن از تعلق به حق، آن عهد تازه را یا باید با جامعه استوار دارند یا با خود؛ که طریق نخستین به «هنر برای مردم» می رسد و طریق اُخری به «هنر برای هنر»؛ و درهر صورت هنر خواهد مُرد. هنر باید محملی برای عروج حیات انسان به کمال وجود باشد نه وسیله ای برای تفنن و تزیین و یاانتقال تاثرات.
 
تفاوتی نمی کند! «هنر برای مردم» یا «هنر برای هنر» دو وجه از یک ابتذال رایج است. همین سرگردانی است که امروز در جهان غرب و غرب زده، هنر را به خدمات تبلیغاتی کشانده است و آن را در مجموعه ی مناسبات تولید و مصرف معنا کرده است.
 
ما هنر را همچون محملی برای معراج به آسمان بلند کمالات لاهوتی می بینیم و می کوشیم هنر را از آن تنگ نظری خلاص کنیم و بار دیگر در آن تذکره ای برای ان میثاق ازلی با خداوند بجوییم.
 
3- تعاریف ما و صاحب نظران و متفکرین ما، درباره ی هنر بسیار متفاوت از تعاریف غربی ها یا غرب زده هاست.
 
و من بسیار متاثر و متاسفم که در دانشگاه ها و مراکز آکادمیک کشور اسلامی مان، بیش از آنکه دانشجو با تفکرات صاحب نظران خودمان در این عرصه آشنا شود، تفکرات غربی ها را می خواند و حفظ می کند و امتحان می دهد.
 
و حال آنکه حداقل کار آن است که ما دانشجو را با انواع تفکرات آشنا سازیم و او را آزاد بگذاریم که میان همه این تفکرات یکی را انتخاب کند و برگزیند، نه آنکه به جای او تصمیم بگیریم و تنها تفکرات غربی را به ذهنش دیکته کنیم.
 
منابع مقاله
1- دایرة المعارف هنر/ رویین پاکباز
2- مقام معظم رهبری
3- سید مرتضی آوینی/ انفطار صورت/ صفحه 64
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار