کد خبر:۱۸۶۰۲۷
هنر بايد حسابي باشد - 14/نقد نظريات مصطفي ملكيان
بهتر نيست مدعيان هنر، تاريخ اسلام بخوانند؟!
از نظریات ملکیان، این گونه برداشت میشود که گویی وی معتقد است اسلام و احکام آن با هرگونه پیشرفت تمدن و هنری مخالف است و ...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ مصطفی ملکیان در تحلیل پیدایش تمدن اسلامی در قرن سوم و چهارم و ریشه و رونق علوم و فلسفه، به این نکته اشاره می کند که در فرهنگ و تمدن اسلامی، عدول از احکام و تعالیم دینی پدید آمده است.
مثال او چنین است: «اگر بخواهید مفاخر اسلامی را فهرست کنید، یکی از شاخص ترین مولفه هایی که ذکر خواهید کرد، شاعران هستند.»
به این ترتیب شما استناد می کنید به اینکه ما فردوسی را داریم، سعدی را داریم و قس علی هذا.
اما به گمان من رواج شعر به قیمت رویگردانی از احکام و تعالیم اسلامی رخ داد.
احکام و تعالیم اسلام اگر نگوییم نسبت به شاعران دیدگاه منفی دارند، دیدگاه مثبتی را در باره آنها القا نمی کنند.
وی در جایی دیگر می گوید: «تمام افتخارات در حوزه ی تمدن و هنر اسلامی، به قیمت عدول و انحرافات از احکام و تعالیم دین است.»
ملکیان معتقد است: «اگر ما مسلمین تصمیم گرفتیم که که مثل سلمان فارسی مسلمانی بورزیم، نه شعر در فرهنگ اسلامی رشد می کرد، نه فلسفه و نه پاره ای از هنرها که در فرهنگ اسلامی بالیدند؛ مثل معماری.»
به نظر می رسد ریشه این تحلیل ها و نظریات مصطفی ملکیان یک بی سوادی و عدم اطلاع حاد از تاریخ اسلام و نظریات و احکام دینی است.
اگر کسی روایات و احادیث گوناگون و قابل وثوقی که از ائمه اطهار و شخص پیامبر درباره شعرا و شعر فرموده اند را بخواند، به اشتباه بودن این نظریات پی می برد.
عدم اطلاع کافی از تاریخ را نیز به چند جهت ذکر کردم؛ اول انکه در میان قوم عرب که در زمان پیامبر زندگی می کردند و به دور از هر گونه تمدن و فرهنگی بودند، شعر تنها برای امور پست دنیوی و ترسیم روی زیبا رویان قبیله و امور سخیف به کار می رفته است و شعر به معنای امروزی آن وجود نداشته و احادیثی که بعضا به ذم شعر پرداخته اند متوجه این دسته از اشعار و شعرا بوده است.
شاهدش هم مدح هایی است که در دوران های دیگر، سایر ائمه از شعر و شاعر کرده اند. نمونه واضح و مشهور آن «دعبل خزاعی» است که امام رضا(ع) او را بسیار دوست داشته اند و هنگامی که در حضور آن حضرت بوده است؛ می فرموده اند برای ما شعر بخوان دعبل و او از شعرای به نام اهل بیت(علیهم السلام) در دوران خود و پس از آن بوده است.
و دومین نکته این است که به گواه تمام تاریخ دانان و اهالی فرهنگ، عرب دوره جاهلی از هر گونه مظاهر فرهنگ و تمدنی دور بوده است و پیامبری بر آن قوم نازل شد که به طرز چشمگیری فرهنگ عامه مردم جامعه را افزایش داد.
پیامبری که معجزه اش کتاب و از جنس فرهنگ است و این کتاب به گواه بسیاری از ادبای عرب، از نظر ادبی کتابی است بسیار قوی و قابل توجه.
از نظریات ملکیان، این گونه برداشت می شود که گویی وی معتقد است اسلام و احکام آن با هرگونه پیشرفت تمدن و هنری مغایر و مخالف است و اگر کسی بخواهد هنرمند شود و یا پیشرو در مسائل فرهنگی باید قید اسلام و عقایدش را بزند و حال آن که به هیچ وجه این گونه نیست.
چیزی که در هنر آن را مغایر یا در جهت دین می کند محتوا و مفهومی است که در قالب این ابزار به کار رفته است.
و مثلا درباره هنری مثل موسیقی، بسته به محتوایی که اشعار و مضامین آن دارد و حالاتی که به واسطه استماع آن بر شنونده مترتب می شود، آن موسیقی حلال یا حرام شمرده می شود و الا کدام عاقلی باور می کند که اسلام با هر گونه تمدن و فرهنگ و هنری مخالفت داشته باشد!
و مگر نه اینکه پیامبر اکرم(ص)، اطرافیان و صحابی خویش را دعوت می کرد به خواندن قرآن با لحن خوش و بعضی از کفار جذب صوت زیبای قران خواندن وی می شدند؟! چگونه ممکن است دینی که پیامبرش این گونه است با هنر به طور مطلق مخالف باشد؟!
و می توان این نظریات جالب و نه چندان دقیق را مقایسه کرد با دیدگاه متفکرین و علمای معاصر همچون امام خمینی(ره) و علامه جعفری و آیت الله جوادی آملی و غیره که هنر را اساسا پاک و قدسی می دانند و هر چیزی که از این حیطه خارج باشد، شائبه غیر هنر بودن دارد.
به نظر می رسد بزرگان عرصه هنر، لازم است علاوه بر اینکه دانسته هایشان را در حوزه های تخصصی هنر افزایش می دهند، مطالعاتی هم در زمینه احکام و دستورات شرع مقدس و جامعه شناسی و تاریخ اسلام داشته باشند، تا نظراتشان این چنین متضاد با عقل و در واقع شرع مبین نباشد!
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
استاد ملکیان بسیار دقیق سخن میگویند. نویسنده محترم مطلب فوق لطف کنند با رعایت احترام استاد سخن بگویند و انچه برایشان نا مستدل مینماید را با انگیزه فهم حقیقت به صورت سوالی و مستدل مطرح کنند. این شیوه صحیح نقد است نه توهین و بی احترامی. خود استاد نیز همواره از هرگونه نقد بر سخنان خود استقبال میکنند.
پاسخ