اصول حفاظتي متوسليان و افرادش خوب رعايت نشده بود، اسكورتشان با ارتش لبنان بود كه خب معلوم نيست اصلاً چه خط و ربطي داشتند ...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ به بهانه سي امين سالگرد ربوده شدن حاج احمد متوسليان، سيد محسن موسوي، كاظم اخوان و تقي رستگار مقدم در منطقه برباره لبنان بر آن شديم تا با كارگردان و راوي مستند «به دنبال حقيقت» كه برنده جايزه بهترين فيلم بلند مستند از چهارمين جشنواره بين المللي سينما حقيقت مي باشد، مصاحبه اي داشته باشيم.
راوي اين مستند دكتر سيد رائد موسوي تنها فرزند سيد محسن موسوي، كاردار ربوده شده سفارت ايران در لبنان مي باشد.
كارگردان اين فيلم مستند سياوش سرمدي، مدير سابق پرس تي وي در بيروت است كه در كارنامه خود كارگرداني مستندهايي چون چمران به روايت دختر جبل عامل، ادواردو، امام موسي صدر، 80 سال مقاومت و... را دارد.
متن ذيل مصاحبه «خبرگزاري دانشجو» با سيد رائد موسوي و سرمدي است:
«خبرگزاري دانشجو» - سير پيگيري هاي در مورد ديپلمات هاي ربوده شده به چه نحوي بوده است؟
موسوي: پيگيري ها از ابتدا بوده. از آغاز اسارت و در مدت كمي بعد از اسارت آنها، پيگيريهاي خيلي گسترده اي شروع شد و دوستاني كه بعد حزب الله را تشكيل دادند در آن زمان خيلي پيگير موضوع شدند؛ حتي بعداً محل نگهداري اسرا در لبنان شناسايي شد و برنامه ريزي هاي مختلفي براي آزادسازيشان در مراحل و مناطق صورت گرفت، اما متاسفانه به نتيجه نرسيد.
آنها تا مدت قابل توجهي در لبنان بودند و بعد هم به اسرائيل منتقل شدند؛ البته در مورد مدت زماني كه آنها در لبنان بوده اند، اقوال مختلفي وجود دارد.
از ابتدا هم اسرائيل در جريان اين داستان بود؛ يعني به نحوي شايد اين كار به دستور اسرائيل اتفاق افتاد؛ چون به هر حال حاج احمد متوسليان كه جزو اين جمع بود، فرمانده تيپي بود كه براي مبازره با اسرائيل به سوريه رفته بود كه اين موضوع علني بوده و چيز مخفي اي در آن وجود نداشت.
بعد از اين اتفاق تا مدتي بحث بر اين بود كه موضوع علني نشود، ولي بعداً علني شد و موضوعي كه مخفي باشد و كسي در مورد آن چيزي نداند، نبود.
به هر حال قبلش به سوريه رفته و در آنجا رژه رفته بودند كه قطعاً رژيم صهيونيستي تمركز جدي اي روي حاج احمد متوسليان به عنوان فرمانده اين جمعي كه براي مبارزه با رژيم صهيونيستي برنامه ريزي مي كرد، داشت.
دو سه روز طول كشيده بود تا آنها از دمشق به بيروت بروند و اصول حفاظتي هم آن طوري كه بايد رعايت نشده بود، اسكورتشان با ارتش لبنان بود كه خب معلوم نيست اصلاً چه خط و ربطي داشتند.
قطعاً حضور حاج احمد در اين هيئت لو رفته بود و اسرائيلي ها حتماً مي خواستند وي را مورد بازجويي مفصلي قرار بدهند.
سرمدي: آقاي حميد داوودآبادي يك طرحي به اسم «به دنبال حقيقت» نوشته بود كه تصميم گرفتيم آن طرح را بسازيم.
طرح را به موسسه روايت فتح برديم، آنها هم از طرح استقبال، و آن را تصويب كردند و آن را از آقاي داوودآبادي خريدند، ولي بعد اعلام كردند كه صلاح نيست اين كار توليد شود و در نهايت گفتند كه طرح هم مال خودمان است و آن را نمي سازيم.
طرح داوودآبادي يك تحقيق كتابخانه اي بود؛ يعني اطلاعاتي بود كه در مطبوعات منتشر شده يا از كتاب ها درآمده بود.
در ايامي كه اين قضيه اتفاق افتاده بود و ما مي خواستيم اين مستند را بسازيم، من ديگر درگير اين پروژه شده بودم، يعني يك مقدار فراتر از تحقيقي كه آقاي داوودآبادي جمع كرده بودند، به پرونده هايي دسترسي پيدا كرده بودم و چون به لبنان رفت و آمد داشتم سوالاتي از آدم هاي مختلف پرسيده، و به اين موضوع علاقه شخصي پيدا كرده بودم.
به آقاي موسوي گفتم كه خودمان شروع كنيم؛ بنابراين با مركز پرستيوي به توافق رسيديم و شروع كرديم.
در ابتدا يكسري اسامي داشتيم، ولي عملاً در موقع فيلمبرداري، با يك آدمهايي برخورد كرديم و يك حرفهايي شنيديم كه نه در مطبوعات بود و نه كسي قبلاً گفته بود؛ در واقع عملاً ما از مراحل تحقيقاتمان فيلم گرفتيم.
من بر مبناي تحقيق ميداني كه كرده بودم به يكسري اسامي برخوردم و آنها را دنبال كردم؛ يعني فيلم عملاً طرح از پيش تعيين شده مشخصي ندارد.
شكل فيلم اين گونه است كه آقاي موسوي به عنوان كسي كه صاحب اختيار براي پيگيري پرونده است (به عنوان اعضاي خانواده) پيش آدم هايي مي رود كه درگير اين موضوع بودند؛ ما و ايشان هيچ كدام نميدانيم عكسالعمل اين آدمها چگونه است و قرار است آنها چه بگويند.
ما فقط با دوربين دنبال ايشان ميرويم؛ يكي ميگويد آقاي فلاني هم بوده، ما ميرويم سراغ فلاني، بنابراين تحقيق زيادي از قبل انجام نگرفته بود و كار ما با همين چند تا اسم شروع شد.
عملاً ما از تحقيقاتمان فيلمبرداري كرديم و اين فيلم صد درصد مستند است؛ خيلي از آدمهايي هم كه ما رفتيم پيششان اصلاً نميدانستند قرار است با دوربين برويم.
به سراغ آدم هايي كه دستخوش تحولات 30 ساله لبنان بودند، مي رفتيم، مي گفتيم كه آقاي موسوي قرار است بيايد در مورد اين اتفاق بپرسد.
تحولات در لبنان خيلي سريع هست، يعني يك آدمي ممكن است مثلاً 30 سال پيش در جبهه مخالف باشد، ولي الان در جبهه موافق؛ يعني در لبنان خيلي سريع آدمها مواضعشان را عوض ميكنند.
سرمدي: نه، بالاخره موسسات رسمي يك مصلحتهايي دارند و مشورتهايي از برخي آدمها ميگيرند؛ چون اين پرونده حساسي است.
البته تمام اين پرونده مصلحت است كه ما نميدانيم اين مصلحت چيست؛ مثلاً در مورد امام موسي صدر هم همين طور بوده، ولي آنچه واضح است اينكه ايشان تا دهه 90 زنده بودند؛ يعني تا دهه 90 هم ديده شده اند، ولي از سال 78 عده اي ميگفتند مصلحت نيست اين موضوع را پيگيري كنيم.
ممكن هست الان بگويند خبر آمده كه امام موسي صدر شهيد شده، اما تا دهه 90 زندانبانش رسماً گفته كه ايشان را ديده و پزشكي كه امام موسي صدر را معاينه ميكرده - چون ديابت شديدي داشته - هم زنده بودن ايشان را تاييد كرده اند.
«خبرگزاري دانشجو» - نظر شما در مورد اين مصلحت انديشي ها چيست؟
موسوي: به نظر من در مورد اين پرونده مصلحت خاصي وجود ندارد. اينكه آقاي سرمدي ميگويند، درست است، ولي عمدتاً اين مصحلتانديشيهايي كه صورت ميگيرد به يكسري ابعاد شخصيتي افراد ربط دارد؛ يك حالت خودسانسوري است كه كاملاً شخصي است، اما برنامهريزي نشده كه در كشور مصلحتي در خصوص اين پرونده وجود داشته باشد؛ حداقل در شش هفت سال اخير كاملاً اين ها برطرف شده و شايد در يك برههاي از زمان يكسري مصلحتهايي بود.
متاسفانه بعضي از عناصر رسانه نسبت به يكسري از موضوعات تفكري دارند؛ آنها معتقدند كه اگر مطالبه مردم از يك حدي بالاتر رود، شايد نتوان به آنها پاسخ داد، در صورتي كه كاركرد رسانه همين است كه مطالبه را بالا ببرد تا پاسخگويي ايجاد كند، در حقيقت شايد يك چنين مصلحتهايي در نظر گرفته مي شده است.
پيگيري اين پرونده فراز و نشيبهاي زيادي در طول زمان داشته، بالاخره در برهههاي مختلفي پيگيري شده و در برهه اي پيگيري حالت پنهان و جمعآوري اطلاعاتي داشته و بعد مرحله پيگيري سياسي و حقوقي بوده، يعني بالا و پايينهاي مختلفي بر آن حاكم بوده است.
من معتقدم واقعاً در يك برههاي از زمان بعضي از پيگيريها دچار مصحلتانديشي شده؛ شايد اگر بازه دهه 70 را در نظر بگيريم خيلي فرصتهاي خوبي براي پيگيري اين موضوع وجود داشت.
دهه 70 زماني است كه سمير جعجع در لبنان در زندان بود. ما هم خيلي پيگيري كرديم. وي متهم اصلي پرونده و ايلي حبيقه كه يكي از مقامات لبنان بود و دسترسي به وي هم وجود داشت، متهم درجه دوم؛ با توجه به اينكه در آن زمان هم اداره لبنان و هم زندانها دست دولت سوريه بود، مي شد از سمير جعجع و حبيقه اطلاعات بدست آورد؛ چرا كه دولت سوريه آمادگي همكاري داشت، ولي متاسفانه از ايران پيگيري هاي زيادي نشد.
همين كه آقاي سرمدي گفتند؛ مصلحتانديشي راجع به امام موسي صدر چه بوده است؟ چه مصلحتي وجود داشته؟ مصلحتش اين بوده كه روابط ما با ليبي تحتالشعاع بحث امام موسي صدر قرار نگيرد؛ يعني يكي از مصالحي كه پيگيري مسئله امام موسي صدر را تحت تاثير قرار داد و باعث شد كه در خصوص پيگيري اين موضوع يك مقدار ملاحظه وجود داشته باشد، همين است.
«چرا بر اساس يك احتمال كه گفته شده امام موسي صدر شهيد شده، بياييم روابط خودمان را با يك كشور به اصطلاح مهم به اسم ليبي تحتالشعاع يك موضوعي كه احتمالاً تمام شده، قرار بدهيم»؛ اين نوع مصلحتانديشي در برهههاي مختلف زماني اين پرونده را درگير كرده است.
كه حالا احتمالاً اينها هم شهيد شده اند و تمام شده چرا بياييم سر اين قضيه روابط را از بين ببريم. اگر مصلحت انديشي اي وجود داشته اين مفهوم را مي دهد. يعني به عنوان اينكه يك كاري كنيم كه اين ها آزاد نشوند وجود نداشته و مطرح نيست. حالا افرادي بوده اند كه تحليلشان اين بوده كه آنها به شهادت رسيده اند و بر همين اساس هم كارها و برنامهريزيهايي كردند؛ يعني بيشتر اين بوده كه به نادرست اين تحليل را پذيرفته بودند كه اين ها به شهادت رسيده اند.
«خبرگزاري دانشجو» - مستند از كي شروع شد؟
موسوي: تير ماه 2008 ايام تبادل اسرا بود و فيلمبرداري آزادي سمير قنطار يك ماه يا يك ماه و نيم طول كشيد، اما تدوين خيلي بيشتر زمان برد.
«خبرگزاري دانشجو» - اين طور كه ما متوجه شديم فيلم در لبنان، ايران و فرانسه فيلمبرداري شده، چطور فرانسه را انتخاب كرديد؟
سرمدي: طرح آقاي داوودآبادي، قسمت فرانسه هم داشت، با آن آدمي كه قرار بود مصاحبه كنيم ارتباط ماهوارهاي برقرار كرديم؛ يكسري از آدمهايي كه درگير اين پروسه بودند، حالا فرار كرده اند؛ يعني پروندههاي قضايي در لبنان دارند و به فرانسه، استراليا، آمريكا پناهنده شده اند.
جيمي عبدو، لبناني است و زماني كه اين اتفاق افتاده، رئيس دستگاه اطلاعات ارتش لبنان بوده است.
موسوي: طرح فيلم قدم به قدم جلو ميرفت، در واقع مصاحبه با اين فرد در دستور كار نبود، ما يك ملاقاتي با مصطفي طيراني داشتيم كه در روال تحقيقات فهميديم اين آدم اطلاعات خيلي خوبي دارد، بنابراين افتاديم دنبالش و توانستيم با او مصاحبه كنيم.
«خبرگزاري دانشجو»- نوع برخورد آدم هايي كه شما بعد از 30 سال رفتيد دنبالشون چه طور بود؟ واقعاً همه مطالب را بيان مي كردند؟
سرمدي: نه. همه دروغ مي گويند، فيلم را ببينيد، متوجه مي شويد و به تناقض حرف ها پي مي بريد. من نكته اي را در مورد اين پرونده بگويم كه واقعاً احساس شخصي خودم هست، خيلي ها الان مي گويند اين «ادواردو» كه شما رفتيد ساختيد، واقعاً شهيد شده يا خودكشي كرده؟ من در مورد ادواردو الان نمي توانم قطعي بگويم كه شهيد شده، ولي مي گويم بركتي كه اين فيلم براي من داشت و وارد زندگي من شد، حتماً بركت شهيد است.
بر مبناي نشانه ها مي گويم شهيد است، ولي به لحاظ منطقي نه خودكشي او قانع كننده بود نه شهادتش! مثلاً من اگر الان بخواهم مستند ادواردو را بسازم ممكن است اين قدر با قطعيت نگويم كه شهيد شده.
در مورد اين پرونده هم من به طور جد بايد گفت، هر كس كه مي گويد اينها شهيد شده اند، دارد خيانت مي كند؛ به عنوان آدمي كه تك تك اين چيزها را ديده و با آدم ها حرف زده است.
آدم هايي مثل «جوني عبده» و آدم هايي كه به لحاظ امنيتي، در آن مقطع خيلي مهم بودند و كساني كه اين پرونده را پيگيري امنيتي مي كردند، سال ها قبل نتوانسته بودند با آنها صحبت كنند؛ من به جد مي گويم هيچ نشانه اي مبني بر شهادت اينها وجود ندارد.
خيلي از مسئولان هم بايد اين پرونده را پيگيري كنند؛ آنها احساس مي كنند وقتي ما مي گوييم اين ها زنده اند و در دست اسرائيل هستند، تبليغات است و ما مي خواهيم فشار بياوريم.
در جلسات خصوصي، بعضي مسئولان به خود من گفتند آقا اينها شهيد شدند، ولي همين آدم ها در عموم مي گويند اين ها در دست اسرائيلند؛ اينها تزشون اين است كه ما بايد اين را تبليغ كنيم تا به اسرائيل فشار بياوريم.
آدم هايي آمدند گفتند اين ها شهيد شدند كه درگير پرونده هم بودند، اين ها دروغ مي گويند. هر كسي كه مي گويد اين ها شهيد شدند روايتش با ديگري كاملاً متفاوت است. يعني پيداست هر كس قصه خودش را ساخته و بعد اين گزارش ها جمع شده و رسيده دست مسئولان ما و مسئولان ما بر مبناي همين گزارش ها گفتند كه اين ها شهيد شدند؛ يعني اين جديت از رده هاي پايين منتقل نشده به رده هاي بالا.
شايد مهم ترين نكته فيلم ما هم اين است: طي 30 سال گذشته اسرائيل در گزارش هاي متعددي كه داده اعلام كرده كه ما اصلا مطلع نشديم كه اين ها بازداشت شدند، اگر مطلع مي شديم براي ما خيلي ارزشمند بودند و نمي گذاشتيم زنده بمانند.
ما در فيلم با سند و مدرك اثبات كرديم كه اسرائيلي ها از اين ها بازجويي كردند. يعني اين ها زنده ماندند و اسرائيلي ها از آنها بازجويي كردند. اين كه بعدش كجا بردند و چه شد، ما نتوانستيم كشف كنيم.
نكته مهم ديگري كه مي خواهم بگويم اين است كه همه آدم هاي مهمي كه مي گويند اين ها كشته شدند و بعضي مسئولان ما بر مبناي حرف اين ها مي خواهند درجه پيگيري را كم كنند، ما رفتيم با آنها صحبت كرديم، حتي آنهايي كه نمي آمدند جلوي دوربين را با دوربين مخفي گرفتيم؛ روايت آنها با همديگر متفاوت بود. ما نزديك 70 ساعت فيلمبرداري كرديم، ولي فيلم فقط يك ساعت است.
در اين فيلم، ما به دو روايت مشابه نرسيديم؛ هر كس يك چيزي مي گفت، يعني كاملاً پيداست كه همه دارند بر مبناي يك دروغي قصه درست مي كنند. حالا بگوييم نشانه زنده بودن! نه، ما نشانه زنده بودن هم پيدا نكرديم كه بگوييم زنده اند، ولي بالاخره كسي كه مي گويد اين ها كشته شده اند، كلاً دروغ است.
چيزي كه به شخصه و در گروه به نتيجه رسيديم، اين است كه ممكن است يك نفر از اينها در همان لحظات اول كشته شده، ولي سه نفر ديگر را از آن منطقه برده اند. البته ما سندي را در موردش پيدا نكرديم و از مبناي حرف هاي آدم هاي مختلف مي گوييم.