آخرین اخبار:
کد خبر:۲۱۸۱۳۲
به بهانه 16 آذر، روز دانشجو؛

وقتی که بختیار به سربازان قول ترفیع داد ...

زمزمه‌های سفر نیکسون به ایران باعث شده بود که حکومت برای ایجاد خفقان در جامعه و از همه مهم‌تر در دانشگاه که آن روز بستر تشنج بود، دانشگاه را ...

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در دانشگاه تهران، همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. صبح ورود نیکسون یکی از روزنامه‏ها در سرمقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده‏ای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانی‏ها اشاره شده بود که «هر گاه دوستی از سفر می‏آید یا کسی از زیارت بازمی گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‏شود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی می‏کنیم؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که «آقای نیکسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند. 
 

(قسمتی از بیانات امام خامنه ای در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه علم و صنعت)


                                                           ***
 
زمزمه های سفر نیکسون به ایران باعث شده بود که حکومت برای ایجاد خفقان در جامعه و از همه مهمتر در دانشگاه که آن روز بستر تشنج بود، دانشگاه را از سه چهار روز قبل به نیروی نظامی مجهز کند. با اعتراض دانشجویان و برای خاموش کردن سر و صدای آنها، مأموریت داده شد که تظاهرات را سرکوب کنند. بعد از واقعه 16 آذر هم سرهنگ بختیار، سرتیپ شد. بختیار به تمام سربازان دستور داده بود که «هر سربازی امروز در دانشگاه بکشد، ترفیع خواهد گرفت و پاداش می‌گیرد.» بعد از آن حادثه هم فرماندار نظامی تهران شد. آنها می خواستند دانشگاه را آرام کنند تا نیکسون با آرامش خاطر به ایران بیاید.


به بهانه فرا رسیدن روز دانشجو و شهادت مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی، دانشجویان دانشگاه تهران در سال 1332، به مرور گوشه هایی از خاطرات آنها می پردازیم. 
 
* مصطفی با استعداد و هوش فوق العاده موفق شد در یک سال به صورت همزمان دو دیپلم طبیعی و ریاضی از دارالفنون بگیرد و در دانشکده فنی تهران قبول شود. به کارهای هنری هم علاقه زیادی داشت. اولین فیلم فارسی را با نام «اشتباه» بازی کرد که سناریوی آن را هم خودش نوشته بود. این فیلم را پس از شهادتش سینما مایاک به تقاضای دانشجویان نمایش داد.
 

مصطفی علاقه زیادی به مستضعفان و محرومان جنوب شهر داشت. شب های جمعه مواد غذایی می‌خرید و به جنوب شهر می‌رفت. شب عید که می‌شد برنج و ماهی در کیسه‏های کوچک تهیه می‌کرد و با کمک دوستانش با دوچرخه به جنوب شهر می‌بردند و تقسیم می‌کردند. همان شب یادم است که برای او لباس و کفش نو خریده بودیم، ولی روز بعد دیدیم باز هم لباس کهنه بر تن دارد. بعدها متوجه شدیم که لباس نو خودش را به یک دانشجوی شهرستانی که وضع مالی او بد بود، داده است.
 
در مبارزه علیه نظام بی‌نهایت محکم بود. بارها به او می‌گفتیم مصطفی اگر تو را بکشند فقط می‌نویسند درود به روان شهید، می‌گفت برای من شهادت ارجحیت دارد به اینکه در بستر بیماری بمیرم، بنابراین تا موقعی که زنده‌ام مبارزه علیه شاه خواهم کرد.
 
بیشتر کارهای او از نظر خانواده پنهان می ماند. چند دفعه در حین تظاهرات به وسیله کلانتری دستگیر و با دادن تعهد آزاد شد. از نظر روحیه خیلی باشهامت بود. جمله معروفش این بود: «مرگ افتخارآمیز را از زندگی ننگین بهتر می‌دانم.» 
 
برادر شهید بزرگ نیا می گوید:‌ وقتی خبر مرگ برادرم در روزنامه منعکس شد، شخصی به نام دانش بزرگ‌نیا که اهل مشهد بود و دخترش را به احمدرضا پهلوی داده بود، فوراً در روزنامه آگهی کرد که ما با این خانواده وابستگی نداریم؛ این خیلی مرا رنج می‌داد تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب یادداشتی به روزنامه‏های اطلاعات و کیهان دادیم به‌این مضمون که ما خانواده مصطفی بزرگ‌نیا، اولین شهید دانشگاه در 16 آذر 32 کوچک‌ترین نسبتی با خانواده بزرگ‌نیای خراسانی منتسب به دربار منفور پهلوی نداریم.
 
* مهدی از دوران نوجوانی نسبت به جو حاکم بر مملکت، اختلاف طبقاتی و توده‌های محروم و فقیری که هیچ چیز نداشتند، همیشه معترض بود. مرتب زمزمه می‌کرد: «گر چرخ به کام ما نگردد، کاری بکنیم تا نگردد»
 

همه را تشویق می‌‌کرد که باید در برابر ظلم، قیام و اعتراض کرد و این شعر و این فلسفه مبین این آیه قرآن است که «إن الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم»؛ او  اعتقاد داشت، اگر مردم بجنبند و اگر نترسیم، پیروز می‌شویم.
 
مهدی همیشه از منزل تا دانشگاه پیاده می‌رفت، حتی اتوبوس هم سوار نمی‌شد. روزی که شهید شد وسایلی که به برادرش تحویل دادند، دفترچه‌ای بود که در جیب بغلش قرار داشت، لباس و کارت تحصیلی‌اش و شش ریال پول و البته آثار گلوله ای که دقیقاً به قلبش نشانه‌گیری کرده بودند و حالا روی کارتش نقش بسته بود.
 
برادر شهید مهدی شریعت رضوی می گوید: روز 16 آذر مثل همیشه بعد از صرف صبحانه هر سه برادر آماده رفتن به دانشگاه شدیم. آذر مثل هر روز صبح‌ها زودتر از ما از خانه بیرون می‌رفت. حدود ساعت 10:30 خبر رسید که دانشکده فنی شلوغ شده است و چند دانشجو را از سر کلاس دستگیر کرده‌اند و وضعیت کلاس ها بهم خورده است. من بلاتکلیف و مضطرب دنبال کسی می‌گشتم که از آذر خبری داشته باشد. فقط می گفتند سه نفر از دانشجویان را کشته اند. حالا رسیده بودیم مسگرآباد. از نگهبان نام شهدا را پرسیدیم. فقط یادم هست نام مهدی شریعت رضوی را بردند.


در آن زمان به قدری محیط خفقان آور بود که اجازه برگزاری مراسم ندادند؛ حتی نگذاشتند مراسم عزاداری شخصی برای سوم یا هفتم در منازل شهدا برقرار شود.
 

ولی بعد به علت فشار دانشجویان برای مراسم چهلم، شهربانی اجازه داد که فقط 300 عدد کارت چاپ شود و به هر خانواده 100 عدد کارت دادند. اجازه دادند مراسم فقط بر سر قبر این سه دانشجو در امامزاده عبدالله برگزار شود. شهربانی روی این کارت ها را که از طرف دانشگاه تهیه شده بود و عکس این سه نفر روی آن بود، مهر زده بود. مسئولیت پخش کارت بر عهده خانواده بود. یعنی اگر کسی این کارت را بگیرد و روز مراسم علیه دستگاه کاری کند، خانواده مسئول است. 
 
* از کلاس اول همیشه شاگرد ممتاز بود. دوران دبیرستان را در دبیرستان شرف ‌گذراند. در دوران دبیرستان اوباش شاه دوست، با چاقو به احمد حمله کرده و  به پایش ضربه وارد کردند. 
 
بعد از اینکه احمد زخمی ‌شد، از بالای سقف، لوله شوفاژ ترکید و آب جوش روی سر و صورتش ریخت و سوخت. سپس به وسیله عناصر رژیم به بیمارستان شماره 2 نیروی مسلح شاهنشاهی منتقل شد، اما به علت نرساندن خون به بدنش و خونریزی شدید شهید شد.
 
خواهر شهید قندچی می گوید: رژیم پهلوی نمی‌گذاشت ما روی سنگ قبر برادرم کلمه «شهید» را بنویسیم. بعد از یک سال که موفق شدیم روی سنگ قبر کلمه شهید را حک کنیم، باز آمدند و تراشیدند. حتی از نام آنها هم می ترسیدند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
mahya
-
۲۱ آذر ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۳
خوب بود ولي کاش خاطرات بيشتري مخصوصا از شهيد بزرگ نيا نوشته مي شد.
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار