در روزگاری که حق و حقیقت پیشتاز شده و بهتر از هر دورهای طالب پیدا کرده و تشنگان بسیاری در شوق وصال جام برگرفتهاند، هستند کسانی که از این عطش سودی میطلبند.
باشگاه دانشجویان«خبرگزاری دانشجو»،محبوبه ایزدی؛ معنویت وصله ذات آدمی است، هر چقدر هم این در و آن در بزنی باز هم گذرت به معنویت می افتد و آن را می جویی. آدمی تشنه رسیدن به بیکرانی پایان ناپذیر است و معنویت گمشده انسان عصر امروز، حقیقتی که تا رسیدن به کمال آن عطشت فروکش نمی کند، سیراب نمی شوی مگر از گوارای اصیل.
باید به فکر چاره بود که اصل اساس گم نشود، مسیر به بیراه نرود و سالک طریق گم نکند.
چگونه برخی از این فرصت در جهت کام جویی استفاده می کنند و این انسان جوینده را به بد راهی جهت می دهند. معنویت های کاذبی که نهایتش قعر هلاکت و بی نصیب ماندن است.
امروزه نسل جدید تازه اندیش ما که همه چیز در هر لحظه برایش عوض شده و رنگی تازه می پذیرد، نیازمند حمایتی بیشتر است که اسیر رنگین کمان وسوسه ها نشده و مسیر درست را انتخاب کند.
متاسفانه هنگامی متوجه معضلاتی این چنین می شویم و به چشممان می آید که مدتی از شکل گیریشان بگذرد و فراگیر شوند. پس انتخاب زمان مناسبی برای افشاگری و مقابله با این معضلات و آگاه سازی جامعه نیازمند بررسی جدی تری است. البته باید توجه داشت که چگونگی تاثیرگذاری هم خود امر مهمی است و اینکه آگاه سازی از کجا شروع شود که ما را به نتیجه برساند.
باید به این نکته پرداخت که خانواده نقطه مرکزی و محوری است که شاید خود او نیز هدف بدخواهانی قرار گرفته که نمی خواهند سنگر پناه دهنده افراد باشد. امروزه آموزش و تعلیم خانواده ها که الگوی اولیه و تقویت کننده باور افراد هستند از هرکاری ضروری تر به نظر می آید.
خانواده ای با بنیان های اصیل فکری و ریشه های عمیق معرفتی و آگاه از چگونگی انتقال آن به نسل بعدش، مطمئن ترین سپر دفاعی و جایگاهی امن خواهد بود. به نظرم تقویت شناختی خانواده از بسیاری اقدامات و برنامه های فرهنگی کارسازتر و بلکه موثر و مقدم تر است.
منکر این نیز نباید بود که مسئولان و ابزارهای فرهنگی مورد استفاده آنان نقشی اساسی در این امر بازی می کند. شیوه ارائه نوین دین نه به معنای تنزل دین و نقلی گزافه تر یا همان به روز کردن دین است، بلکه مخاطب را نیاز سنجی کرده و پرداختن به اشکالات و اصلاح شیوه هایی است که از آنها بازخورد مناسبی دریافت نمیشود.
عرفان و معنویتی که نیاز ذاتی بشر بوده مطمئنا با اشاره های صحیح راه خود را پیدا خواهد کرد و وای بر روزی که کسانی دیگر با طمع و مقاصدی پلید و حیله هایی موذیانه این سرشت و نیاز فطری را به گمراهی کشانند.
امروزه زیاد می شنویم از برتری انسان و قدرت های او، تلاش هایی که چه مخفیانه و چه آشکار در جهت اثبات انسان و اینکه او خود همه کاره است و مدام تکرار این موضوع که انسان بر همه چیز توانا بوده و جایگاهی خدایی دارد.
می شنویم «آزادی»، «قدرت تصمیم گیری» و «تعقل»، اگر اینها را در مسیر درست و از ریشه دین تغذیه نکنیم و خود واقعی انسان را از این منظر نشناسیم گرفتار تفکری اومانیستی شده ایم که سرانجامش چیزی است که می بینیم؛ تباهی انسانی که خود را همه می پندارد.
چگونه افرادی با قدرت تعقل و اختیار بالا حاضر به قبول چنین مسلک ها و رفتاری شدند. قدرت عقل بشری ورای این عمل کرده است،مگر اینکه او را ناکار کرده و یا محدودش کنند. وظیفه عقل رسیدن به حقیقت قدسی است، حقیقتی که واقعا هست. عقل با رسیدن به این حقیقت شروع می شود و این امر طائر عقل است. پس اینجا عقلانیت واقعی رخ نمی دهد که اینچنین ثمری می دهد.
به اين خانم که مقاله از خودش در کرده بگيد اگر به اين جمله خودش فکر کند متوجه خيلي چيزها مي شود
معنويت وصله ذات آدمي است.
اگر وصله است که برگشتن به آن مي تواند اتفاق نيافتد چون وصله است
شايد هم معني و مفهوم وصله را بلد نيست!
ذات چيست که مي تواند وصله دار باشد؟!
فکر کن مطالعه کن بازهم فکر کن بعد بنويس
معنويت و غرايز وهمه خواسته هايي که بشر با خودش داره و در به در براي رسيدن به اوجشون خودشو به آب و آتيش ميزنه همه ميشن وصله هايي که خدا به ادم دوخت که کامل بشه و جايش ناقص نباشه.وصله ميشه همراه نه چيز اضافي.اين نظر من تا نويسنده چه نظري داشته باشند.
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
معنويت وصله ذات آدمي است.
اگر وصله است که برگشتن به آن مي تواند اتفاق نيافتد چون وصله است
شايد هم معني و مفهوم وصله را بلد نيست!
ذات چيست که مي تواند وصله دار باشد؟!
فکر کن مطالعه کن بازهم فکر کن بعد بنويس