به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، انگار قرار است غربت امام حسن عسگری (ع) ادامه یابد. این روزها که ایام شهادت یازدهمین فرزند از سلالۀ پاک نبی است، همه از آغاز امامت حضرت صاحب الزمان(عج) می گویند.
البته از حضرت ولی گفتن زمان نمی شناسد و هر لحظه ای باید از مولای عصرمان بگوییم. امامِ حی است، اما شهادت امام حسن عسگری(ع) داغی است بر جگر فرزندش که ما نیز به تسلیت نزد حضرتش می رویم.
این اشعار عرض تسلیتی هر چند خرد به ساحت ولی حی زمانمان است.
سید حمیدرضا برقعی
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خونآبه
ماجرایی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تاهمین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
سید رضا مؤید
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صدها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
دشمن افکنده ز پا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانه را که عدو دست به غارت زده است
آتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که مؤید نیفتد از نظرش
محسن حافظى
اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوخت
از آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت
اى یازدهم اختر پر نور ولایت
خورشید ز هجر رخ همچون قمرت سوخت
اى پاره قلب نبى و زاده زهرا
از آتش زهر ستم و کین جگرت سوخت
از داغ جهان سوزِ تو در دشت محبّت
چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت
چون مشعل افروخته در سوگ و عزایت
اى واى دل مهدى نیکوسیرت سوخت
در فصل شباب از ستم و کینه دشمن
چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت
اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت
قلب همه از داغ دل پرشررت سوخت
حاج غلامرضا سازگار
ای در جگـر شیعه شررهای غم تو
ای ارث تـو از مادر تو عمر کم تو
با آنکه بـوَد عـرش به ظلِّ علم تو
خـم شـد کمـر چـرخ ز بار الم تو
دارند به یادت همه در سینه فغانها
با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بـود
از نـور تـو لبریـز دل جـن و بـشر بـود
وز علم تـو دشمن را احسـاس خطر بود
هر جا که خبـر بـود، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خون جگـر بود
پر بود دلـت روز و شب از درد نهـانها
افسوس که شد گلشن عمـر تـو خزانی
آه ای جگرت سـوخته از سـوز نهانی
دادنـد تــو را زهـر در ایـام جـوانی
جان شـد به لبت از ستم دشمن جانی
شد کار محبـان ز غمت مرثیهخـوانی
جوشید شرار از نفس مرثیهخوانهـا
بگذار که بـا سـوز جگـر یـار تـو باشم
بگـذار کـه پیوستــه گرفتـار تـو باشم
هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم
افتــاده بــه خـاک ره زوّار تـو باشم
بــا مهــدی موعـود عـزادار تو باشم
هـر چنـد بوَد شرح غمت فوق بیانها
مـن «میثمـم» و شیفتـه ی دار شمــایم
مـداح شمـا نـه سـگ دربـار شمایم
یـک عمـر گـدای سر بـازار شمایم
خود هیچم و بـا هیچ، خریدار شمایم
گفتـم کـه شـوم یار شما، عار شمایم
دارم بـه سـر شانه بسی کوه زیانها
سید هاشم وفائی
سلام ما به تو و سامرای اطهر تو
سلام ما به حرمخانه منور تو
سلام بر تو و برحُرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته بر آستانه در تو
سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا
نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو
سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت
که آگه ست از این قدر و جاه داور تو
قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول
دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو
سلام ما به دل پاره پاره ات هر دم
سلام اهل سماواتیان به پیکر تو
سلام ما به تو و آن گلی که از داغت
شرر گرفته دل او کنار بستر تو
ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر
به دست او شده سیراب لعل اطهر تو
صدای آیه امن یجیب می آید
بپاس آن گل درد آشنا و مضطر تو
برای روز ظهورش تو خود دعایی کن
که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو
به روز حشر «وفایی» کجا غمی دارد
اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو
علی اکبر لطیفیان
دیروز از بال و پر پروانۀ تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
گاهي اوقات يک شعر خوب از هزاران مقاله رساتر و تاثير گذار تر است
تيتري که انتخاب کرديد عالي بود
اين قد به دل نشست که خواستم تشکر کنم البته از شما مطالب جالبي نيز درباره تاثير شعر به عنوان يک رسانه در فرهنگ عاشورا نيز خوانده بودم
به هر جهت خداوند شما را موفق بدارد.