گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ احترام به ایثارگران و خانواده محترم آنان، احترام به جوانمردی، عزت و کرامت انسانی است، پاسداشت این عزیزان، احترام به خود است؛ چرا که اگر آنها نبودند، امروز ما در این جایگاه قرار نداشتیم.
به اعتراف بسیاری از اندیشمندان سینمای ایران، اگر دفاع مقدس نبود، سینمای ایران هرگز به این رشد و بالندگی، هم از نظر محتوا و هم از نظر تکنیک نمیرسید.
به عبارتی، سینمای امروز ایران، همه موجودیت خود را مدیون هشت سال دفاع جانانه رزمندگان میداند، حال بنگریم سینما در این هشت سال، چگونه به این کارخانه انسانسازی و دانشگاه نگریسته است؟
سال 84، جشنواره بیست و چهارم
حدوداً 17 رصد فیلمهای بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر (بخش مسابقه)، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به دفاع مقدس پرداخته بود که در مقایسه با سال 1383، 10 درصد و در مقایسه با سال 1382، 13 درصد و در مقایسه با سال 1381، هشت درصد کاهش داشت.
از این 17 درصد، 50 درصد تصویر نازیبایی از دفاع مقدس ارائه کردند. اسامی این فیلمها و خلاصه مضمون آنها به قرار زیر است:
1- در فیلم «به نام پدر»، دختر رزمنده که دانشجوی رشته باستان شناسی است، بر روی همان مینی میرود که پدر در زمان جنگ، برای دفاع از کشورش کاشته بود، در بین این دو نسل، گسستی وجود دارد. سرانجام پدر برای خنثی کردن مین، کار معدنیابی خود را کنار می گذارد و به پاکسازی مناطق مینگذاری شده اقدام میکند.
کارگردان معتقد است جنگ ادامه دارد، اما با مینهای خنثی نشده.
در فیلم «چهارشنبه سوری» با نمایش چند عکس از جبهه، این گونه به مخاطب القا میشود که مرد خیانتکار به همسرش، رزمنده بوده است.
در فیلم «شببخیر فرمانده» زنی که به قصد خودکشی به جبهه آمده است، طی حوادثی در زمانی که همه چیز برای بازگشتن آماده است، تصمیم میگیرد در کنار رزمندگان بماند. سوژه خوب است، اما نعمت بودن جنگ در آن چندان مشاهده نمیشود.
در فیلم «زاگرس» با مدیریت دولت آقای خاتمی، ساخت پروژه سد کارون 3 به فردی به نام مهندس کیهانی سپرده میشود که سابقاً رزمنده بوده است. او مدیریت ریلکس و فعالی دارد که با همه سلایق میتواند کار کند.
او حتی کلیدیترین بخش راهاندازی سد را به مهندسی میدهد که به تازگی از خارج به کشور بازگشته است. نماینده تفکر ملی گرایی به نماینده تفکر انقلاب و دفاع مقدس میگوید که شما خاطرهها را به بدترین شکل آن، نابود کردید.
سال 85، جشنواره بیست و پنجم
در بخش مسابقه بیست و پنجمین جشنواره حدوداً 42 درصد سوژه فیلمها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مقوله دفاع مقدس پرداخته بودند که در مقایسه با سال 1384 از 25 درصد، در مقایسه با سال 1383 از 15 درصد، در مقایسه با سال 1382 از 30 درصد و در مقایسه با سال 1381 از 17 درصد رشد برخوردار بوده است.
از این 42 درصد، 36 درصد دفاع مقدس را نازیبا به تصویر کشیدند که در مقایسه با سال 1384، 14 درصد کاهش را نشان میدهد؛ از این 42 درصد که به مقوله دفاع مقدس پرداخته بودند، 45 درصد به جانباز و 36 درصد به شهید، به طور مستقیم یا غیرمستقیم پرداخته بودند؛ اسامی فیلمها به قرار زیر است.
در فیلم «مینای شهر خاموش»، جانبازی به نام یزدگردی، چگونگی مجروحیت خود را این گونه تعریف میکند که پس از پذیرش آتشبس، فردای آن روزی که قرار بود آتش بس از ساعت 7 صبح اجرا شود، او خوشحال از سنگر بیرون آمد تا در فضای صلح، تنفس کند که با اصابت گلوله فردی عراقی مواجه میشود.
در فیلم «روز سوم»، در اوایل جنگ، برادری طی سه روز تلاش، سرانجام موفق میشود خواهر خود را از چنگ عراقیها در خرمشهر نجات دهد.
در فیلم «پابرهنه در بهشت»، در جملهای کوتاه، شوهر معلول زنی که در آسایشگاه ایدزیها کار میکند، اظهار میدارد که یکی از پسران او در جبهه شهید شده است، روحانی جوان، اجاره عقبافتاده ایشان را میپردازد.
در فیلم «دستهای خالی»، دختر آزاده جانبازی که بیگناه به جرم قتل دستگیر شده است، تا مرز اعدام پیش میرود، اما نمیتواند بی گناهی خود را ثابت کند، سرانجام، پدر موفق میشود رضایت صاحب دم را بدست آورد.
در فیلم «اخراجیها»، پسر لات لمپنی که عاشق دختری است، برای جلب رضایت پدر دختر به جبهه میرود تا خود را سر به راه و تواب نشان دهد، اما در جبهه طی حوادثی، متحول میشود و عشق دختر را رها میکند و در عملیاتی شرکت میکند و شهید میشود.
در فیلم «پاداش سکوت» جانباز اعصاب و روانی با دیدن تصویر دوست شهید خود، تصور میکند که خودش، او را در شب عملیات به قتل رسانده است.
همراه پدر شهید به سراغ دوستان جبهه میرود و سرانجام مشخص میشود که او، دوست خود را به قتل نرسانده است، بلکه شهید، خود، بنا بر ضرورتی که در شب عملیات ایجاب میکرد، مقدمات شهادت را فراهم آورده است.
در فیلم «سنگ، کاغذ، قیچی»، مردی که به او ظلم شده است و خود تصمیم گرفته است شخصاً انتقام بگیرد، پس از تعقیب پلیس به آسایشگاه جانبازان پناه میبرد. آسایشگاه به محاصره پلیس در میآید. در این میان، او از جانبازان میخواهد که بین او و پسر حاجی که دزد ناموس است، قضاوت کنند. جانبازان که تصور می کنند تا کنون گوشت قربانی بودهاند و هر کس به دلخواه خود، آنها را تقسیم کرده است به قضاوت مینشینند و از مرد مظلوم میخواهند که دست خود را به خون آغشته نکند، اما او به روش دیگر، ظالم را به دم تیر پلیس میدهد و سبب مرگ وی میشود.
در فیلم «مثل یک قصه»، سه سرباز عراقی راه خود را گم میکنند و وارد خاک ایران میشوند، در خاک ایران کلبهای قرار دارد که پسر 12 سالهای با پدر بزرگ خود زندگی میکند.
عراقیها پیرمرد را میکشند و یکی از سربازها، دو سرباز دیگر را که پیرمرد را کشتهاند، میکشند. بین پسر 12ساله و سرباز عراقی، انس و الفتی به وجود میآید که پسر، شهادت پدربزرگ خود را فراموش می کند، تا اینکه سرباز عراقی با ترس از آمدن نیروهای ایرانی، در باتلاق فرو میرود و کشته میشود، مفهومی که در این فیلم به ذهن متبادر میشود، مفهوم جنگ لعنتی است.
در فیلم «اتوبوس شب»، انتقال 38 اسیر به عقب را بر عهده نوجوان 16 ساله بسیجی میگذارند که تندخو و ناپخته است. او با کمک راننده اتوبوس و رزمندهای که میخواهد همسر خود را ببیند، این اسرا را با سه بار راه گم کردن، به پادگان هدایت می کند. رزمنده در یکی از این بیراههها نابینا میشود و بیتابانه به میدان میزند و گویا خودکشی می کند. این فیلم نیز ضد جنگ است و سیاه و سفید تصویربرداری شده است.
در فیلم «آفتاب بر همه یکسان میتابد» نگار، همسر جانباز شیمیایی است که پزشکان از بهبودی حال شوهرش ناامید شدهاند. او همسر خود را از بیمارستان میرباید و در مسیر سبز حرم امام رضا(ع) وی را به همراه دوستش حرکت میدهند. طی وقایع و اتفاقاتی، شوهرش شفا مییابد و دوست مسیحی او نیز به پاسخ پرسشهایش میرسد.
در فیلم «آن که دریا میرود»، رزمندهای که به تازگی از خارج آمده است، در فهم حجاب نورانی و ظلمانی، در مییابد که اصل، رضای خداست. شرکت در عملیات یا در پشت جبهه بودن و این موارد ملاک نیست، بلکه باید دید رضای خدا در کجاست. وقتی او به این درک میرسد، به ناگاه خود را در میان رزمندگان در حین عملیات میبیند.
شایان ذکر است، در دو فیلم، شخصیت اصلی و مکمل، از خارج کشور به ایران آمدهاند و در جنگ شرکت میکنند(اتوبوس شب و آنکه دریا میرود)
سال 86، جشنواره بیست و ششم
حدوداً 17 درصد فیلمهای بخش مسابقه به صورت مستقیم و غیرمستقیم به رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و خانوادههای محترم آنان پرداخته بودند که در مقایسه با سال 1385، 25 درصد کاهش، در مقایسه با سال 1384 برابر، در مقایسه با سال 1383، 10 درصد کاهش، در مقایسه با سال 1382، پنج درصد افزایش و در مقایسه با سال 1381، هشت درصد کاهش را نشان میدهد.
از این 17 درصد، تقریباً هیچ یک دفاع مقدس را سیاه و نازیبا به تصویر نکشیدند که در مقایسه با سال 1385، 36 درصد و در مقایسه با سال 1384، 50 درصد کاهش را نشان میدهد.
شایان ذکر است، از این 17 درصد، 75 درصد به جانبازان و 25 درصد به شهدا پرداخته بودند.
در فیلم «فرزند خاک» همسر شهیدی در جستوجوی پیکر شوهر خود، به کردستان عراق میرود و متوجه میشود به دلیل سالم بودن پیکر شهید، مردم کردستان آن را سید غریب مینامند و برای وی احترام بسیاری قائلند.
مینا از بازگرداندن پیکر شهید منصرف میشود و به همراه نوزاد زن عراقی که از او میخواهد، کودک او را در ایران بزرگ کند، به ایران بازمیگردد.
در فیلم «جعبه موسیقی»، خانواده رزمندهای که دچار مرگ مغزی شده است، راضی میشوند اعضای بدن او را به دیگر بیماران نیازمند پیوند بزنند. رزمنده پس از این عمل، مورد احترام ویژه فرشته قرار می گیرد.
همچنین خانواده رزمنده در این فیلم، به خوبی به تصویر کشیده شده است. آنان در ابتدا، به پیوند اعضا راضی نیستند، ولی پس از مشورت با روحانی محل، آن گاه که در مییابند امانتی در دست آنهاست، حاضر به پیوند اعضا میشوند.
در فیلم «حقیقت گمشده» جانباز شیمیایی در آستانه شهادت تصمیم میگیرد کلیه خود را به بیمار نیازمند پیوند زند، اما پزشکان متوجه میشوند کلیه برای بیمار نامناسب است، به سراغ همسر جانباز میروند و او مشروط بر اینکه همسر جانباز او متوجه این حقیقت نشود، حاضر میشود کلیه خودش را به بیمار نیازمند پیوند بزند.
در فیلم «آن مرد آمد»، دختر جانبازی که در کودکی، خاطرات جبهه را از پدر شنیده است، اکنون دچار افسردگی و بحران هویت شده. او حاضر نیست دیگر به خانه بازگردد. مادر به کمک پدر سعی دارد خاطرات جبهه را به چاپ رساند تا دختر با خواندن آن خاطرات، مجدداً با فرهنگ جبهه و خانواده آشتی کند.
سرانجام طی ماجراهایی، دختر برای دیدار پدر به بیمارستان میآید، در حالی که پدر آخرین دقایق عمر خود را سپری میکند.
سال 87، جشنواره بیست و هفتم
حدوداً 17 درصد فیلمهای بخش مسابقه بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به دفاع مقدس پرداخته بودند که در مقایسه با سال 1386، برابر، در مقایسه با سال 1385، 25 درصد کاهش، در مقایسه با سال 1384 برابر، در مقایسه با سال 1383، 10 درصد کاهش، در مقایسه با سال 1382، پنج درصد افزایش و در مقایسه با سال 1381، هشت درصد کاهش را نشان میدهد.
از این تعداد، همچون سال 1386، هیچ یک چهره نازیبایی از دفاع مقدس به تصویر نکشیدند که در مقایسه با سال 1385، 36 درصد و در مقایسه با سال 1384، 50 درصد کاهش را نشان میدهد.
شایان ذکر است؛ از این 17 درصد، 75 درصد به شهدا و 25 درصد به جانبازان پرداخته بودند که در مقایسه با سال 1386 این نسبت، معکوس (75 درصد به جانباز و 25 درصد به شهید) بوده است.
در فیلم «به کبودی یاس» زندگی شهید برونسی به تصویر کشیده شده. او بنای ساده بیسوادی است که در پشت جبهه به مجروحان رسیدگی میکند و در جبهه تا حد فرماندهای تیپ اوج میگیرد. داستان از اینجا آغاز میشود که فردی به نام ستار، متوجه میشود که پسر او به شهادت رسیده است. او تصمیم میگیرد برونسی را بکشد، اما طی حوادثی خود به جبهه میرود و از نزدیک شهادت برونسی را میبیند. شهید در عملیات بدر، جا میماند و رزمندگان با انفجار مین، جلوی پیشروی تانکهای دشمن را میگیرند.
در فیلم «پنالتی» شرکت نفت می خواهد از محلی که جنگ زدگان در آن ساکن هستند، استفاده بهینه کند، اما جنگ زدگان دچار مشکلند. مسئولان شرکت نفت سعی میکنند با تیمی که از جنگ زدگان تشکیل میدهند، مشکل برخی را حل کنند.
سرانجام، آنان با تیم صنعت نفت رو در رو میشوند. در روز مسابقه، عقیل، چوپانی که زمانی رزمنده بود و اکنون جانباز اعصاب و روان است، گل دوم را به ثمر میرساند و از تیم صنعت نفت جلو میافتند، اما بازی در نقطه پنالتی که به نفع جنگزدگان گرفته شده است، متوقف میشود؛ چرا که عقیل جان به جانآفرین تسلیم کرده و شهید شده است.
در فیلم «کودک و فرشته» دختری با آغاز جنگ در خرمشهر، همه اعضای خانواده خود را به جز یک برادر، از دست میدهد. او حاضر نیست از خرمشهر خارج شود و میخواهد برادر خود را پیدا کند. در این حین، به رزمندگان نیز کمک میرساند.
او به این دریافت میرسد که همه، برادر او بودند، اما دیگر چندان به دنبال برادر نیست. در این فیلم به پیکر شهدا توجه شده است.
در فیلم «زاد بوم»، در حاشیه داستان اصلی، مطرح میشود برادر شخصیت اصلی زن که زمانی، شوهر نیز در جبهه با او بود، شهید شده است.
سال 88، جشنواره بیست و هشتم
در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، از حدود 31 درصد فیلمهایی که به دفاع مقدس پرداخته بودند، 50 درصد چهره دفاع مقدس را زشت و نازیبا به تصویر کشیدند که در مقایسه با سالهای 1386 و 1387، 50 درصد، در مقایسه با سال 1385، 14 درصد افزایش و در مقایسه با سال 1384، برابر بوده است؛ این موضوع تاسف انگیز است.
اسامی و محتوای فیلمها عبارت است از:
در فیلم «چهل سالگی»، در دهه 60، دختر و پسر جوان نوازندهای با یکدیگر در پارکی قدم میزنند که به ناگاه، کمیته یا بسیج آنها را تعقیب می کند و سپس آن دو دستگیر و به دادگاه فرستاده میشوند. زمان دستگیری، زمان جنگ است.
در فیلم «عصر روز دهم»، خانم دکتری به نام مریم که در کودکی خواهر نوزادش در حین فرار از خرمشهر به دست فردی عراقی افتاده است، پس از 25 سال به عراق میرود تا خواهر گمشده خود را پیدا کند و ....
در فیلم «شب واقعه»، دریاقلی اوراقچی خودرو است که در ابتدا در قبال جنگ و مردم بیاعتناست اما بعداً طی حوادثی، نمیتواند بیتوجه باشد او تک شبانه عراقیها را به منظور تصرف آبادان، به نیروهای خودی گزارش میدهد و نیروهای خودی، تک دشمن را دفع میکنند.
در فیلم «نفوذی» تصویر میشود که اسیری در عراق، با منافقین همکاری کرده است و وزارت اطلاعات او را دستگیر میکند. طی فراز و نشیبهایی، مخاطب متوجه میشود او نه تنها خیانت نکرده، بلکه در جهت منافع نظام نیز گام برداشته است.
در فیلم «طهران، تهران»، در حاشیه فیلم در اپیزود دوم، فردی از وزارت اطلاعات که مانع اجرای یک گروه موسیقی شده است، جبههای است و او به یکی از اعضای گروه موسیقی میگوید: اگر من به جبهه رفتهام، راضی نیستم که شما برنامه اجرا کنید.
فیلم «بیداری رویاها» به سینمای سیاه جنگ و به تبعات پس از آن میپردازد. «بیداری رویاها» داستان همسر شهیدی است که پس از شهادت شوهرش، با برادر شوهرش ازدواج میکند، اما به ناگاه مطلع میشود که او اسیر است و به تهران بازگشته، به این ترتیب همه چیز زندگی این دو نفر به هم میریزد.
سرانجام، بدون آن که مشکل شرعی این مسئله حل شود، شوهر اول، خود را از زندگی این دو کنار می کشد و خود را پنهان میدارد. در این بین، نظام حکومتی، توسط ستاد آزادگان، چند بار اطلاعات ضد و نقیض از اسیر به خانواده شهید میدهد. در این فیلم، پیامهای موج سبز نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری به سمع و نظر مخاطب میرسد.
در فیلم «یک گزارش واقعی»، آصف، شکنجهگر ساواک که قبل از انقلاب، جلال را شکنجه کرده بود تا به واسطه آن، فرید را دستگیر کند، پس از انقلاب مجدداً از طریق گروگان گرفتن برادر جلال، سعی می کند بار دیگر جلال را طعمهای برای دستگیری فرید قرار دهد، اما سرانجام جلال و آصف کشته میشوند و فرید در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید میشود.
در این فیلم، به شهدای دفاع مقدس احترام گذاشته میشود، اما نظام اسلامی بشدت زیر سوال میرود و همسنگ رژیم شاهنشاهی به مخاطب معرفی میشود.
در فیلم «کیفر»، در زمان جنگ، دو ایرانی به ژاپن میروند و در آنجا باند فساد و فحشا راه میاندازند و 300 پیر فاحشه ژاپنی را دست به دست میچرخانند و سپس باند قاچاق تشکیل میدهند و مواد مخدر شیشه بر سر دختری ژاپنی قرار میدهند که سرانجام فلج میشود؛ این فیلم غیرمستقیم به زمان جنگ اشاره میکند.
سال 89، جشنواره بیست و نهم
بیش از 19 درصد فیلمهای بخش مسابقه جشنواره بیست و نهم، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به مقوله دفاع مستقیم پرداخته بودند که در مقایسه با سال 1388، 12 درصد کاهش، در مقایسه با سال 1384 و 1386، دو درصد افزایش، در مقایسه با سال 1385، 22 درصد کاهش و در مقایسه با سال 1384، دو درصد افزایش را نشان میدهد.
از 19 درصد فیلمهایی که به دفاع مقدس پرداخته بودند، 67 درصد چهره دفاع مقدس را زشت و نازیبا به تصویر کشیدند که در مقایسه با سال 1388، 17 درصد، در مقایسه با 1387 و 1386، 67 درصد، در مقایسه با سال 1385، 31 درصد و در مقایسه با سال 1384، 17 درصد افزایش را نشان میدهد که این آمار خوبی نیست؛ این مسئله نشان میدهد که معاونت سینمایی، برنامه خوب و مدونی برای ارتقای سطح کیفی فیلمهای دفاع مقدس نداشته است.
اسامی فیلمها عبارت است از:
در فیلم «سیزده 59» رزمندهای پس از 20 سال، از کما برمیخیزد و از بیمارستان بیرون میرود. او پس از 20 سال، همرزمان خود را که یکی معتاد، دیگری کارخانهدار ریاکار و آن یکی قهوهچی شدهاند، میبیند. فضا کاملاً ضد دفاع مقدس و ناامیدکننده است. او به لبه پرتگاه میرود تا خود را به پایین بیندازد؛ چرا که از هشت سال دفاع مقدس، فقط سالگرد آن مانده است و دیگر، رزمندگان چندان حرمتی ندارند، اما سرانجام با خواهشهای دختر خود، از لبه پرتگاه به کناری، نزد داماد آینده که سبز بر تن دارد، میآید و فیلم به پایان میرسد.
در فیلم «ارتباط خانوادگی»، پدر و مادری از شهرستان میآیند تا به فرزندان خود سری بزنند، اما هیچ یک پذیرای آنها نیستند، یکی از آنها قبلاً رزمنده بود و با فرزند خود بسیار درگیر است. در این فیلم، دفاع مقدس، سوژه اصلی نیست، اما در حاشیه به آن میپردازد. در ضمن شوهر نادختری این خانواده، 20 سال پیش در جبهه شهید شده و فریبا به اصرار مادر خود، با پیشنهاد ازدواج محسن موافقت میکند و به سرانجام میرسد. در این فیلم، از دفاع مقدس به جنگ تعبیر میشود و تصویر زیبایی را از آن ارائه نمیدهد.
در فیلم «پاریس تا پاریس»، جانباز شیمیایی برای معالجه به فرانسه میرود، اما معالجه موثر واقع نمیشود و در آنجا شهید میشود.
جنگجویان فرانسه در جنگ جهانی دوم، تابوت جانباز شهید را تا فرودگاه بدرقه میکنند و از او تجلیل به عمل میآورند.
در فیلم «باد و مه»، پیش از جنگ، خانوادهای از شمال عازم اهواز میشوند، جنگ شروع میشود و مادر خانواده شهید میشود و پسر بچه نیز دچار موج گرفتگی شده و دیگر حرف نمیزند.
پدر، دو فرزند خود را به شمال میبرد و خود مجدداً به اهواز برمیگردد. فیلم به ضایعات و آسیبهایی میپردازد که بعد از جنگ، خانواده با آن روبرو میشود. در این فیلم پسر بچه غاز سفیدی را که شکارچی زخمی کرده است، تیمار میکند، آن غاز به حرف میآید و فیلم به پایان میرسد.
در فیلم «خانه امن است»، سرگذشت عدهای پسر بیسرپرست در آسایشگاه بهزیستی در زمان جنگ، به تصویر کشیده میشود که جنگ نیز کودکان را نه از روی آگاهی، به سمت خود میکشد. آنها با آن که داوطلب جنگ میشوند، اما کورکورانه این کار را انجام میدهند. فیلم بر ضایعات و آسیبهای جنگ تاکید دارد و سرانجام، موشک به آسایشگاه آنها اصابت میکند.
در فیلم «گلوگاه شیطان» به مشکلات شناسایی پیش از عملیات والفجر 8 که به فتح فاو، در حاشیه اروند منجر شد، پرداخته میشود.
اسامی فیلمهایی که چهره دفاع مقدس را نازیبا به تصویر کشیدند، عبارت است از «سیزده 59»، «ارتباط خانوادگی»، «باد و مه» و «خانه امن».
سال 90، جشنواره سیام، سیاه نمایی در حوزه دفاع مقدس و خطای استراتژیک
سیاه نمایی سالیان دفاع مقدس از کارهای بدی است که سینما میتواند به آن مبادرت ورزد. معمولاً برای ساختن چنین پروژههایی در جهان، با بودجه محرمانه و پولهای کثیف اقدام میکنند.
چگونه است که این امر در این کشور، با پول نظام صورت میگیرد؟
پول دولتی که قرار است با آن پروژههای بزرگ دفاع مقدس اجرا شود، اما فیلمهایی با محتوای ضد جنگ و سیاه نما و در تعارض با ارزشهای دفاع مقدس میسازد.
چرا از پنج فیلم دفاع مقدس در جشنواره، در سه فیلم سوژه پذیرش قطعنامه 598 یا چیزی شبیه پایان غیر عزتمندانه جنگ به تصویر کشیده میشود؟
تو گویی که ایران از سر ضعف، ذلت، بدبختی و شکست، قطعنامه 598 را پذیرفته است.
آنگاه که نسل جوان و نوجوان ایرانی اعم از دختر و پسر، پای فیلمها مینشینند، از حماسه هشت سال دفاع مقدس احساس عزت و قدرت نمیکنند، چه نقشی مهمتر از اینکه نسل جوان به واسطه تجربه سالیان دفاع مقدس، احساس غرور نکند تا اگر دوباره آمریکا یا هر کشور دیگر به ایران حمله کند و امنیت آن را تهدید نماید، کسی حاضر نباشد در مقابل ایشان صف آرایی کند و بجنگد. اگر خطر این حمله برای ما جدی است، باید فیلمهای بسیاری برای تکریم دوران دفاع مقدس بسازیم و به مخاطب خود، با منطق، استدلال و آمار اثبات کنیم که واقعاً دوران دفاع مقدس سرمایهای ملی تلقی میشود.
باید توجه کنیم سیستم ایمنی جامعه ما در حفظ ارزشهای دفاع مقدس ریشه دارد.
بیش از دو دهه امنیت کشور در سایه هشت سال دفاع مقدس و تقدیم 220 هزار شهید و میلیون ها جانباز و آزاده تأمین شده است.
اگر هنوز خاک ایران مورد تهاجم دوباره استکبار جهانی و صهیونیزم بینالملل قرار نمیگیرد، به دلیل سیلی سختی است که در دوران هشت سال دفاع مقدس خورده است.
پس دوران دفاع مقدس، سیستم ایمنی جامعه است. اگر کارگردان در حوزه دفاع مقدس به بهانه رئالیسم اجتماعی، سیاه نمایی میکند، امنیت جامعه را به خطر انداخته است؛ این موضوعات جزو خطاهای استراتژیک است.
دفاع مقدس چیزی نیست که بتوان بر سر آن با دیگران مدارا کرد و با آن کنار آمد. دفاع مقدس عین میراث مشترک اعتقادی کشور ماست. هیچ کس حق ندارد آن را به این میزان، شخصی و موردی ببیند و به خود اجازه دهد، با ارزشهای دفاع مقدس شوخی کند یا آن را تخریب یا تضعیف نماید.
در این جشنواره از پنج فیلم، سه فیلم در خصوص پایان جنگ، پذیرش قطعنامه و ساعتهای پس از آن است و اینکه دشمن چگونه بلافاصله پس از آن، احساس قدرت میکند و به سنگرهای نیروهای خودی حملهور میشود.
ظاهراً دشمن احساس کرده بود که ایران از سر ضعف قطعنامه را پذیرفته و به این دلیل، به محض پذیرش آتش بس، سعی می کند مجدداً خاک ایران را به تصرف خود درآورد.
اما دشمن غافل از این بود که نظام جمهوری اسلامی، با اعتقاد و باور دینی میجنگد و قطعنامه را از سر ضعف نپذیرفته که اکنون عراق بتواند با حملهای سراسری، ایران را تصرف کند. باید به این نکته توجه کنیم، اگر به سراغ مفهومی به نام قطعنامه 598 میرویم باید شعور، درک و هاضمه پرداختن به چنین سوژه حساسی را داشته باشیم.
پرداخت سطحی به این سوژه، سبب میشود بسیار راحت، به این مقطع از تاریخ دفاع مقدس چوب حراج بزنیم و به ارزشهای آن دوره بخندیم و بعد از آن، هیچ عبرتی نگیریم. باید توجه داشت اگر به سراغ تاریخ میرویم، این بازگشت برای گرفتن درس عبرت باشد.
این نکته مهم باید آویزه گوشمان باشد که اگر به سراغ مقطع قطعنامه 598 از تاریخ دفاع مقدس میرویم، حتماً باید عبرتی سازنده و حماسی از آن اخذ شود.
نباید خدای ناکرده، این عبرت، حسی از سر یأس و ناامیدی باشد، حال آن که در این جشنواره، فیلمهای دفاع مقدس چنین پیامی را به مخاطب القا می کردند.
در این فیلمها، نشان داده شد که چگونه به سراغ کار خود رفتند. این پیام بشدت در فیلمهای دفاع مقدس جشنواره شایع و رایج بود؛ این در حالی است که آمریکا، الگوهای دفاع مقدس ایران را به سرقت میبرد و سعی میکند آن را در دل فرهنگ آمریکایی بازتولید کند؛ چرا ما از این فرهنگ اصیل ناب فاصله گرفتیم؟!
چرا این فیلمها، ماهیت ضد دفاع مقدس دارند؟! کدام عقل سلیمی به رقیب خود چنین شانسی میدهد که از ارزشهای دفاع مقدس، در فیلمهای خود بهره گیرد، اما محتوای فیلمهای ساخته شده در کشور، محتوای ضد دفاع مقدس باشد؟ این موضوع حاکی از آن است که همواره گارد ما در قبال دیگران باز است و متقابلاً گارد دشمنان بسته است و حواس آنان جمع.
سیاه نمایی در حوزه دفاع مقدس و ارزشها را ضد ارزش نشان دادن و با ارزشها جنگیدن، سبب میشود که احساس کنیم اعتقادات ما ناخواسته مورد هدف دشمن قرار گرفته است.
نزدیک به 19 درصد فیلمهای بخش مسابقه سیامین جشنواره فیلم فجر به مقوله دفاع مقدس پرداخته بود که در مقایسه با سال 1389برابر، در مقایسه با سال 1388، 12 درصد کاهش، در مقایسه با سال 1385، 22 درصد کاهش و در مقایسه با سال 1384، دو درصد افزایش را نشان میدهد.
از 19 درصد فیلمهایی که به دفاع مقدس پرداخته بودند، بیش از 83 درصد چهره دفاع مقدس را زشت و نازیبا به تصویر کشیدند که در مقایسه با سال 1385، 47 درصد، در مقایسه با سال 1384، 33 درصد، در مقایسه با سالهای 1386 و 1387، 83 درصد، در مقایسه با سال 1385، 47 درصد و در مقایسه با سال 1384، 33 درصد افزایش را نشان میدهد.
این آمار خوبی نیست. این مسئله نشان میدهد که معاونت سینمایی، برنامه خوب و مدونی برای ارتقای سطح کیفی فیلمهای دفاع مقدس نداشته است.
به غیر از «شور شیرین» که چهره خوبی از دفاع مقدس به تصویر کشید، مابقی جزو سینمای سیاه جنگ بودند که اسامی آنها عبارت است از:
«ملکه»، «روزهای زندگی»، «ضدگلوله»، «خرس» و «بوسیدن روی ماه»؛ در ضمن، «زندگی خصوصی» چهره سپاه و بسیج را زشت و نازیبا به تصویر کشیده است.
از دفاع مقدس، سینمای سیاه جنگ را به تصویر کشیدند و حتی این فیلمها جوایز عمده جشنواره را نیز بردند.
حال جای سوال اینجاست که در فضایی که استکبار و صهیونیزم، ایران را تهدید کردهاند، باید این نوع فیلمها ساخته شوند؟ چرا معاونت سینمایی هوشیارانه در این خصوص عمل نکرد؟ آیا نباید در چنین فضایی حس حماسه، سلحشوری و قهرمانی را در بین مردم، بخصوص جوانان ارائه کرد؟ اگر در این زمان، دشمن به ایران حمله کند، آیا کسی راغب به دفاع از جمهوری اسلامی ایران خواهد شد؟ فیلمهای سیاهی همچون «ملکه»، «روزهای زندگی»، «ضدگلوله»، «خرس»، «بوسیدن روی ماه» و «زندگی خصوصی» از حماسه و قهرمانیهای رزمندگان اسلام نمیگویند.