گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - حیان علوی؛ سریال پایتخت با کارگردانی سیروس مقدم توانست بار دیگر تجربه موفقیت آمیز خود را تکرار کند؛ هر چند که سریال ها و مجموعه هایی که ادامه دار می شوند و به شماره های دو و سه می رسند نمی توانند موفقیت ها قبلی را بدست بیاورند، اما پایتخت 2 نه تنها موفق شد، بلکه میزان رضایت مخاطبین از این سریال نسبت به گذشته بالا رفت.
جدا از کارگردانی حرفه ای سیروس مقدم و هنرنمایی بازیگران سریال، می توان به عواملی چند در فیلمنامه اشاره کرد که سبب موفقیت چشمگیر سریال شده است؛ که از جمله آن می توان به بومی بودن سریال در جهت جذب مخاطبان اشاره کرد.
اکثر سریال های پخش شده از شبکه های سراسری در شهر تهران ساخته شده اند که زرق و برق شهرنشینی در آن جلوه نمایی می کرد، اما پایتخت 2 با سوژه قرار دادن سفر از شمالی ترین نقطه کشور تا جزیره قشم که در جنوب ایران قرار دارد سعی در به تصویر کشیدن باقی شهرهای ایران را داشت و به شهر تهران بسنده نکرد.
نگاه های هنرمندانه و ظریفی که در نوع پوشش بازیگران وجود دارد، حکایت از همین نگاه بومی دارد؛ بدان معنا که با وارد شدن مسافران به مناطق جنوبی کشور لباس و پوشش آنها نیز تغییر می کند. در اکثر تولیدات طنز در صدا و سما شائبه توهین و مسخره کردن دیگر اقوام و فرهنگ ها وجود دارد، اما در پایتخت 2 نه تنها این اتفاق نمی افتد، بلکه نوعی توجه و ستایش نسبت به فرهنگ بومی و پوشش هر منطقه وجود دارد.
این هارمونی بومی تنها در تصاویر و صحنه های بصری مشاهده نمی شود، بلکه موسیقی متن بارها بر این موضوع صحه گذاشته و متناسب با فضا و منطقه جغرافیایی؛ موسیقی تغییر می کند.
با توجه به این که سریال از شبکه یک سیما، شبکه ملی پخش شد، می توان توجه به فرهنگ بومی و جغرافیای مختلف استان های ایران را از نقاط قوت این فیلمنامه دانست.
دومین رکن مهم این فیلمنامه که از جنبه محتوایی با مخاطب ارتباط مناسبی را برقرار می کرد، تاکید و توجه بسزا به خانواده و محیط گرم آن بود؛ هر چند که سوژه های سریال بسیار بهروز و واقعی بود و شامل مسائل اقتصادی و اجتماعی اکثر افراد جامعه بود، اما توجه و تاکید سیر داستان، به روابط گرم و صمیمی در خانواده موضوعی غیر قابل انکار بود.
فیلمنامه با رویکردی جامعه شناسانه به رفتار تهرانی ها توانسته بود نقدهای جدی و کاربردی را به تصویر بکشد که از جمله آن می توان به بی اعتمادی رایج در میان مردم شهر تهران اشاره کرد؛ مقدم با محور قرار دادن مسئله بی اعتمادی در روابط شهروندان تهرانی تلاش کرده بود تا جلوه های مختلف آن اعم از قبول نکردن محبت از افراد غریبه و کمک نکردن به همنوع را نشان دهد.
فیلمنامه پایتخت 2 نه تنها از جنبه ایرانی و ملی توانسته بود مخاطب را جذب کند، بلکه برخلاف اکثر سریال های خانوادگی ایرانی به فرهنگ اسلامی توجه نشان داده بود؛ فرهنگ دینی در بطن سریال چنان درآمیخته بود که می توان ادعا کرد گره خوردگی های محکمی با زندگی روزمره داشت؛ به عنوان نمونه می توان به مسئله نماز در سریال ها اشاره کرد که کاملاً تصنعی است به نحوی که گویی زاید بودن و فرمایشی بودن آن، خود را نشان می دهد، اما در پایتخت 2 نمازهای یومیه به طریق قابل باوری در فیلم گنجانده شده بود، گویی که اقامه نماز مانند دیگر رفتارهای روزمره زندگی در سریال جریان داشت.
محور قرار گرفتن نجات آهو در مسیر حرکت گنبد به سمت قشم داستان ضامن آهو ثامن الحجج(ع) را در ذهن تداعی می کرد که تمام این ظرایف نشان از آن دارد که تفکر پشت فیلمنامه از فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی بهره برده است.
در پایان، داستان پایتخت 2 را می توان مجموعه ای دانست که با توجه به نمادهای ایرانی و اسلامی توانسته است سریال موفقی را با کارگردانی سیروس مقدم و هنرنمایی بازیگران در عید به مردم هدیه کند؛ این سریال از جنبه توجه به الگوهای ساده خانوادگی و نیز از جنبه احترام به والدین، رفتار گرم همسر و حتی نحوه آموزش درست صحبت کردن با کودکان خانواده تا نگاه هوشمندانه به رفتارهای اجتماعی موفق بوده است.
امیدواریم در آینده شاهد ساخت سریال هایی باشیم که صرف پرداخت به روابط عاشقانه شکست خورده و یا تاکید بر تجملات زندگی شهری بتوانند با کاربردی کردن الگوی ایرانی-اسلامی گام موثری در پیشرفت اعتلای فرهنگ روزمره مخاطبان تلویزیون بردارند.
دست سيروس مقدم درد نکنه
خدا قوت!
دست همگي شون درد نكنه
سوال اينجاست چه رويکردي؟ از چه منظري؟
ايا واقعيت تهران اين است که به نقد کشيده است؟ و سوالاتي ديگر؟
برادر من استفاده از کلمات اين چنين بايد با ملاحظه و شناختي عميق تر مورد استفاده قرار گيرد.
توصيه است برادرانه.
در ضمن شايد نجات آهو ارجاعي به ضامن آهو باشد
اما آيا به گفته نويسنده:
نشان از آن دارد که تفکر پشت فيلمنامه از فرهنگ غني ايراني-اسلامي بهره برده است؟؟؟؟
درست ديدن بسيار مهم است.
از نظر ساختار پلان هاي طولاني را آنکه اهل فن بود مي فهميد
هر چند خيلي خوش نداريم
واقع بين شويم.
البته بعضيها از روي بيکاري يکمي بحران سازي عليه اين سريال کردند که خودشونو خراب کردن
در کل خوب بود
متشکر از نقدتون
نظر کارشناسي شده اي بود. البته خيلي منصفانه نگاه مي کرديد، اين سريال هم داراي نواقصي بود اما من هم با شما موافقم که با بکارگيري الگوهاي اسلامي-ايراني موفقيت خوبي را بدست آورده است و قطعا جا براي بهتر شدن وجود دارد.اميدوارم تلنقري باشد به افرادي که در ساخت سريال فقط به دنبال سرگرم کردن مرم به هر وسيله اي هستند گويا نميدانند که مي توان همواره آموزنده کار کرد و جذاب هم بود.
التماس دعا
کاملا مشخصه که اطلاعات نويسنده از مفاهيم نقد فيلم در حد صفره!
پايتخت سريالي فاقد فيلمنامه و اکثر متکي بر ببازي بداهه بازيگرانش بود و سعي کرد با موسيقي پرحجم و سر و صداي بازيگران همه چيز رو لاپوشاني کنه.
حال با اين تعريف از اين سريال ، جواني به سن من كه با خواندن مطالب اين سايت مفيد ايده گرفته و نظام فكري اش كامل ميشود ؛ اين تناقض را چگونه در ذهن پاسخ دهم ؟
لطفا مطلبي در اين رابطه انتشار كنيد و ما را از اين تناقض رها سازيد.
يا علي
به نظر بنده همين که مسافران وارد جنوب کشور شدند و لباس ها و پوشش خود را تغيير دادند. اين يعني ارزش گذاري به فرهنگ بقيه اقوام
ايران معروف به کشور 4 فصل يعني تو يک زمان 4 فصل در نقاط مختلف وجود دارد. جاده هاي برفي تا هواي گرم جنوب و اقليم معتدل تهران به نوعي تصوير کشيدن شهرهاي تهران بود