آخرین اخبار:
کد خبر:۲۳۶۵۵۱
یادداشت سجاد صفار هرندی درباره فردی؛

در کارش، نه با کسی شوخی داشت، نه اهل معامله بود

همان کاری را که دست گرفته بود، محکم و متمرکز و با انگیزه نگه داشت. سرش با کسی شوخی نداشت و با کسی معامله نمی­کرد و آن را مقدمه گرفتن جایی یا ارتقای موقعیتی یا به قول امروزی‌ها «احساس تکلیفی» (!) قرار نداد.
در کارش، نه با کسی شوخی داشت، نه اهل معامله بود

به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، سجاد صفارهرندی، در وبلاگ خود یادداشتی درباره امیرحسین فردی نوشاه که متن آن در ادامه می آید:

 

در شرایطی که اهل فضل این همه از امیر حسین فردی یا همان امیرخانِ بچه های مسجد جواد الائمه و حوزه هنری و کیهان بچه ها می­گویند، چون منی چه حرف به درد بخوری می­تواند بزند؟! این چند خطی که اینجا می­نویسم فقط برای این است که اسمم جایی آن اواخر سیاهۀ آنها که ذکری از «امیرخان بزرگ» کردند، ضمیمه شود. حکایت منقار کوچک پرنده و آتش نمرود ...

 

جملۀ معروفی از آقا نقل شده که: «هر جا هستید، جوری عمل کنید که انگار آنجا مرکز دنیاست و شما دارید سرنوشت تاریخ را رقم می­زنید!» (نقل به مضمون) به نظرم می­آید آقای فردی تجلی و تبلور کامل چنین چیزی بود. این پیشکسوت ادبیات و هنر انقلاب، هیچوقت احساس نکرد که جایی که هست و کاری که دارد می­کند، برایش کوچک است و به نظرش نیامد که خیلی از نوچه ها و شاگردانش اسم و رسمی به مراتب بیشتر از او دست و پا کرده اند.

 

همان­جایی که بود و همان کاری را دستش گرفته بود، محکم و متمرکز و با انگیزه نگه داشت. سرش با کسی شوخی نداشت و با کسی معامله نمی­کرد. در عین حال، آن را مقدمه و زمینۀ گرفتن جایی یا ارتقای موقعیتی یا به قول امروزی ها «احساس تکلیفی» (!) قرار نداد.

 

این روحیه­ای بود که نه فقط در ادارۀ کیهان بچه ها که حتی در ادارۀ فوتبال مشهور عصر یکشنبه و سه شنبه ها داشت. در یک قرار ورزشی دوستانه و تفریحی طوری رفتار می­کرد که گویی در حال آماده سازی و تمرین دادن یک تیم حرفه ای است! جماعت نویسنده و هنرمند و روزنامه­نگار مشهور و شاخصی را که هر کدام برای خود کسی بودند (به جز امثال من)، قبل از بازی بیست دقیقه می دواند و بعد هم همین حدودها نرمش می­داد. تازه نوبت کار با توپ و «اقا وسط» بود. خلاصه بعد از یک ساعت تا یک ساعت و نیم فرصت به این می رسید که فوتبال بازی کنیم. اگر هم زرنگ ­هایی مثل رضا امیرخانی هوس می­کردند عمداً دیر بیایند و به اصطلاح نرمش را «بپیچانند»، امیرخان مچشان را می­گرفت. حتی به شرایط بدنی و تغذیه اهالی فوتبال هم نظارت داشت و چند بار به خود من تذکر افزایش وزن داد که البته افاقه نکرد!

 

امروز همه از مهربانی و صداقت او گفته اند و دلبستگی اش به نظام و انقلاب و آقا و جایگاهش در ادبیات و هنر انقلاب. گفتم شاید یادآوری این نکته به خودم و دیگرانی مثل من از منش امیرحسین فردی نیز بی فایده نباشد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار