آخرین اخبار:
کد خبر:۲۴۱۵۷۹
زنگ‌های «تلفن همراه رییس‌جمهور» برای که به صدا در می‌آید؟

تصادف با اسکورت رییس‌جمهور، در راه تیمارستان!

«تلفن همراه رییس جمهور» نقطه عطفی است برای انتقاد از یک مقام بلند پایه کشور، چیزی که سال‌های سال در کشور ما تابو بود و کسی اجازه و جرات نزدیک شدن به آن را نداشت.
تصادف با اسکورت رییس‌جمهور، در راه تیمارستان!

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مریم فاطمی؛ شاید بهترین عبارت در وصف تلفن همراه رئیس جمهور این باشد که این فیلم ایده خوبی بود که حرام شد. ایده‌ای که فیلمنامه نسجیده و نا پخته، آن را در حد همان ایده اولیه متوقف کرد.


قربان که نقش آن را مهدی هاشمی ایفا کرده، با نیسانی که تازه خریده باربری می‌کند و برای این که مشکلات هماهنگی با صاحب کارش رفع شود، تلفن همراه می‌خرد. از قضا خط سابق رئیس‌جمهور را به او قالب می‌کنند و بدین ترتیب، ماجراهای او و این خط آغاز می‌شود.

این خلاصه داستان اگر سینمای ایران را نشناسی، نوید یک فیلم خوب، جذاب و متفاوت را می‌دهد که می‌تواند با سوژه متفاوت خود مخاطب را روی صندلی میخکوب کند، اما این اتفاق نمی‌افتد.


تلفن همراه رئیس جمهور فیلم سر در گمی است که می‌خواهد همه چیز بگوید اما در نهایت چیز دندان‌گیری نمی‌گوید. تکلیف این فیلم با خودش مشخص نیست، می‌خواهد با دستمایه قرار دادن اتفاقی مانند رسیدن خط تلفن رئیس جمهور که بلند پایه‌ترین مقام اجرایی کشور است به دست کارگری ساده که جزو دون‌پایه‌ترین طبقات اقتصادی جامعه به شمار می‌رود، دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی خود را بیان کند اما لحن آن یکدست نیست و با پرداخت ضعیف و از این شاخه به آن شاخه پریدن‌های داستانی و روایی نتوانسته از دل این دغدغه‌ها، یک تصویر شسته و رفته و یکدست در اختیار مخاطب قرار دهد.


شاید لازم باشد برای توضیح این مساله به مصادیق اشاره شود. در ابتدای فیلم، خط رئیس جمهور به دست قربان می‌افتد و مشکلات او با تماس‌های مکرر مردم آغاز می‌شود که یکی از این افراد مادر یک دختر زندانی است که برای آزادی دخترش تلاش می‌کند و از قضا این دختر همانند دختر قربان بیماری قلبی دارد و باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. از اینجا تلاش‌های قربان را برای آزادی دختر و پس از آن تأمین هزینه عمل جراحی او می‌بینیم و دیگر کاری به رئیس جمهور، تلفن او و سیاست نداریم.


به تعدادی تماشاگر خیال باف نیاز داریم!

در واقع، لحن فیلم دارای تشتت است و حوادث اجتماعی و دغدغه‌های سیاسی فیلمساز در راستا و مکمل یکدیگر پیش نمی‌روند. از سوی دیگر، منطق روایی داستان در سکانس‌های مختلف لنگ می‌زند و سوالاتی برای مخاطب ایجاد می‌شود که در فیلم هیچ پاسخی برای آنها وجود ندارد و بیننده باید از تخیل خود برای یافتن پاسخ استفاده کند.


سوالاتی مانند این که چرا قربان وقتی می‌فهمد خط او خط سابق رئیس جمهور است باز هم به تمام تماس‌های مردم جواب می‌دهد و گذشته از این، هیچ پاسخ روشنی به تماس گیرندگان نمی‌دهد و صراحتا نمی‌گوید رئیس جمهور نیست؟ گویا او از این بازی خوشش آمده اما در عین حال از این وضعیت شکایت می‌کند و در پی فروختن خط است! مردم هم در اینجا چقدر ساده‌لوح نشان داده می‌شوند که بعضی از آنها با شنیدن لهجه شمالی قربان باز هم فکر می‌کنند او رئیس جمهور است!


چرا قربان با این که می‌داند رفتن او به دادگاه هیچ مشکلی را حل نمی‌کند و او در جایگاهی قرار ندارد که بتواند گرهی را باز کند باز هم این کار را انجام می‌دهد؟ رفتن قربان به دادگاه از چه منطقی پیروی و چه کمکی به پیشبرد داستان می‌کند جز این که فیلمساز از این طریق، محاکم قضایی ایران را نشان دهد؟ آیا راه دیگری برای نشان دادن این تصاویر وجود نداشت؟


چرا قربان برای فراهم کردن پول عمل سوگل که به گفته دکترها باید خیلی سریع و اورژانسی عمل شود سراغ‌ راه‌های وقت‌گیر و زمان‌بری مانند گرفتن وام می‌رود؟ آیا فیلمساز می‌خواهد از این طریق نظام معیوب پرداخت وام یا سیستم معیوب بهداشت و درمان کشور را به تصویر بکشد که برای عمل یک بیمار اورژانسی اول باید پول را به حساب آنها واریز کنی؟


چرا قربان به جای این در و آن در زدن برای تهیه پول به نهاد ریاست جمهوری که یک بار برای فروش خطش به آنجا مراجعه کرده بود نمی‌رود؟ چرا وقتی در یک سکانس تصنعی و مضحک تلفنی با رئیس جمهور صحبت می‌کند، چیزی از مشکلات آن زن نمی‌گوید و تمام وقت را به تعارف می‌گذراند؟ آیا فیلمساز می‌خواهد نا امیدی مردم از رئیس جمهور را نشان دهد؟


تمام موارد فوق مسایلی است که خارج از منطق روایی داستان قرار می‌گیرد و مخاطب باید قطعات پازل را با اطلاعات بیرونی خود تکمیل کند و گر نه چیز زیادی از فیلم عاید او نمی‌شود جز حرف‌های زیادی که فقط باعث تشتت شده و انسجام چندانی ندارد و حتی بعضا خارج از محور کانونی داستان قرار می‌گیرد.

 

انسانم آرزوست!

مساله دیگری که در فیلم وجود دارد قضاوت اخلاقی سطحی فیلمساز در مورد جامعه ایرانی است. قربان از روی انگیزه انسانی تصمیم گرفته به یک زن تنها کمک کند و برای این کار ماشینی را که وسیله کارش بود می‌فروشد اما برخورد مردم با این مساله چگونه است؟ همه کسانی که با این موضوع مواجه می‌شوند از همسر او گرفته تا باجناق فرهنگی‌اش تا پدر یکی از بچه‌های مدرسه که قرار بود به او کمک مالی کند تا حاجی بازاری داستان و قاضی دادگاه و ... او را متهم به داشتن رابطه با آن زن می‌کنند و میان این همه آدم یک نفر پیدا نمی‌شود که به انگیزه‌های انسانی قربان توجه کند. گویا تمام ایرانی‌ها از هر قشری که باشند دچار بیماری مزمن اخلاقی زود قضاوت کردن هستند و برای آنها کمک کردن به دیگران مساوی با بهره‌برداری‌های شخصی است.


از طرف دیگر، از تماشای حاجی بازاری‌های پولدار، ریاکار و سالوس که ترجیع‌بند اکثر فیلم‌های سال‌های اخیر هستند در این فیلم هم بی بهره نماندیم! با این تفاوت که این بار خرق عادت شده بود و محمدرضا شریفی نیا که به نوعی صاحب این تیپ محسوب می‌شود جای خود را به علی دهکردی داده بود که البته، انصافا دهکردی به خوبی از پس ایفای این نقش برآمده بود.


و بازی های خوب، البته!

مساله دیگری که در فیلم وجود داشت و باعث آزار مخاطب می‌شد لهجه‌های بسیار غلیظ قربان و همسرش بود که در این جا لهجه بهناز جعفری که نقش همسر قربان را بازی می‌کرد بسیار غلیظ‌تر بود به طوری که بسیاری از دیالوگ‌های او برای کسی که با این لهجه آشنایی نداشت نا مفهوم باقی ماند. اما بازی خوب و روان مهدی هاشمی و بهناز جعفری که در نقشی کاملا متفاوت با نقش‌های گذشته خود ظاهر شده بود جزو نقاط قوت فیلم به حساب می‌آید.


از سوی دیگر، انتخاب مهدی هاشمی در نقش کسی که در نهایت به او توهم رئیس جمهور بودن دست می‌دهد و روانه تیمارستان می‌شود، بسیار دقیق بود. زیرا وی از نظر جثه و قامت شباهت بسیاری به احمدی‌نژاد دارد و کت و شلواری هم که پوشیده بود بیشتر او را شبیه رئیس جمهور می‌کرد. در نهایت، قربان از درد مردم و این که کاری از او برای مردم ساخته نیست دیوانه می‌شود و وقتی می‌خواهند او را به تیمارستان ببرند اسکورت رئیس جمهور سر می‌رسد.


تلفن همراه رئیس جمهور با وجود تمام اشکالاتی که دارد اما نقطه عطفی محسوب می‌شود برای این که بتوان در خصوص یک مقام بلند پایه کشور صحبت کرد و او را مورد انتقاد قرار داد، چیزی که سال‌های سال در کشور ما تابو بود و کسی اجازه و جرات نزدیک شدن به آن را نداشت. هر چند که این انتقادات ورژن دست چندمی از اس ام اس‌هایی بود که هر روز در میان مردم رد و بدل می‌شود و فیلم به جای نمایش دراماتیک این انتقادات و گنجاندن آنها در دل داستان آنها را در قالب تماس‌های تسلسل‌وار مردم با قربان و بیان مشکلاتشان به تصویر کشیده بود.
 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار