به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، محمدرضا بایرامی در چهارمین نشست «عصر تجربه» که روز گذشته در بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد، با بیان اینکه در سایت ها عنوان شده که 13 کتاب نوشته ام، گفت: کوه مرا صدا زد، جلد اول از مجموعه سه گانه قصه های سبلان، در سال 90 ترجمه شد و چند سال بعد جلد دوم این سه گانه نیز به انگلیسی ترجمه گردید؛ کتاب کوه مرا صدا زد برنده جایزه کبری آبی شد.
وی ادامه داد: تعداد زیاد کتاب، نشان دهنده قوت کار و فضلیت یک نویسنده نیست؛ تمامی نویسندگان برخی از آثار خود را خیلی دوست دارند، بعضی از آثار جزو آثار متوسط شان به شمار می رود و به بعضی از آثار خود نیز اصلاً علاقه ای ندارند؛ من دوست داشتم در کارنامه کاری ام تنها 10 اثر داشته باشم.
نویسنده «بعد از کشتار» با اشاره به تعریف واژه «داستان» اظهار داشت: داستان، برگردانی از زندگی با دایره اختیارات است که در آن اجازه بازآفرینی و بازنگری شرایط وجود دارد؛ در داستان باید حس زیباشناسی را مدنظر گرفت و بر اساس آن، بازگردانی از زندگی را انجام داد. زندگی ذهنی در داستان ها زمانی که از صافی نویسنده عبور می کند، در جایگاه خلاقانه قرار می گیرد؛ بر اساس همین جایگاه است که داستانی شکل می گیرد.
بایرامی افزود: هر داستانی می تواند پایانی باز داشته باشد؛ به اعتقاد استادان، داستان ها با پایان باز نسبت به دیگر داستان ها بهتر هستند؛ البته این پایان باز باید در اوج قرار داشته باشد و تعبیر و برداشت های متفاوتی به مخاطب بدهد؛ با این حال نباید تفاوت ها هم خیلی خلاف جهت هم باشد که نتوانیم به نویسنده نزدیک شویم؛ داستان های پست مدرن نیز از این امر مستثنی نیستند؛ در واقع داستان های پست مدرن نسبتی با واقعیت ندارند و به همین دلیل پایان های باز کاربرد بیشتری در چنین داستان هایی دارد.
وی با بیان اینکه در داستان های رئال هم می توانیم پایان باز داشته باشیم، یادآور شد: محمود دولت آبادی داستانی با پایان باز دارد، ولی آخر این داستان دچار ممیزی شده بود؛ من از سبک پایان بندی داستان دولت آبادی لذت بردم و کتاب های «بعد از کشتار» و «همسفران» نیز با این نوع پایان بندی تمام می شود. همه داستان ها می توانند پایانی باز داشته باشند؛ البته به شرط اینکه پایان در اوج باشد و قصد نویسنده از پایان باز فرار از نوشتن نباشد.
نویسنده «بعد از کشتار» با بیان اینکه زمانی که انسان سن کمی دارد، دارای حس و تاثیرگذاری بیشتری است، گفت: الان دیگر از خواندن آثار و کتاب ها لذت نمی برم و این موضوع یک مشکل تلقی می شود؛ در واقع با بالا رفتن سن احساسات آدمی تغییر می کند. داستان های بعضی از نویسندگان مانند داستایوفسکی در سن نوجوانی به من کمک فراوانی کرد؛ چون این آثار، جزو آثار قوی و خوب این نویسندگان به شمار می رفت؛ علاوه بر آن به آثار علی اکبر درویشان و سمند بهرنگی نیز خیلی علاقه داشتم.
بایرامی با اشاره به دوران دفاع مقدس افزود: تمام حسرتم در دوران دفاع مقدس این بود که چرا نمی توانم به کردستان بروم و مناطق جنگی را از نزدیک ببینم.
وی با اشاره به اینکه کتاب «سالینجر» را در سال 1368 خواندم و در آن غرق شدم؛ با اینکه این اثر جزو آثار ساده و دم دستی به نظر می آید، ولی نوشتن این گونه آثار کار ساده ای نیست، گفت: در اوایل انقلاب که همه آرمان خواه بودند، کار نوشتن را آغاز کردم؛ در آن ایام و اوایل جنگ یک دفتر 200 برگ و چراغ قوه خریدم و شروع به نوشتن کردم و همین نوشتن باعث شد تا به حوزه نویسندگی مسلط شوم. خودم را مقید کرده بودم که روزی سه چهار صفحه ای را با زبان ساده بنویسم و الگوی خود را غلامحسین ساعدی قرار دادم و بدون اینکه برای نویسندگی به کلاسی بروم نکات ضروری در نوشتن را رعایت می کردم.
نویسنده «بعد از کشتار» در همین زمینه اضافه کرد: در همان دوران قصه ای را نوشتم و به حوزه هنری آن زمان تحویل دادم، ولی مسئولان گفتند که این قصه، قصه ای اومانیستی است، ولی چون نثرم را قبول داشتند در جلسات آنها شرکت می کردم.
بایرامی با بیان اینکه باید در داستان از کلمات ساده و روان استفاده کرد، اظهار داشت: در کتاب «آتش به اختیار» گاهی از کلمات سنگین استفاده کرده ام؛ با این حال همیشه سعی می کنم تا از کلمات ساده، اصیل و روان در داستان هایم استفاده کرده و کلمات عربی را کمتر به کار ببرم.
وی با اشاره به دوره هشت ساله خاتمی یادآور شد: در دولت هشت ساله خاتمی ادبیات سینما بروز شد، اما برای ادبیات این اتفاق نیفتاد، فیلم هایی که ساخته می شود بیشتر شبیه جوک هستند و گویی هیچ گونه خلاقیتی در آنها دیده نمی شود.
نویسنده «بعد از کشتار» با بیان اینکه کسی که ذوق نوشتن نداشته باشد، هنرمند نیست، گفت: نگاه نسل ما این بود که نوشتن و هنر یک نوع دردمندی است؛ در واقع اگر هنرمند به خودش وفادار باشد این اتفاق خود به خود خواهد افتاد؛ هر کدام از ما اگر بتوانیم تصویر و موقعیت خودمان، حتی موقعیت تخیلی مان را بیان کنیم، قطعاً دیگران نیز می توانند تصویر خود را در آثارمان پیدا کنند.
بایرامی با بیان اینکه مشکل عمده ما این است که نمی دانیم مطلب خود را چگونه باید بیان کنیم، گفت: هنرمند کسی است که بتواند با کمترین کلمات یک جمله را به گونه ای بیان کند که بار حسی داشته باشد. زمانی که یک شخصیت به درستی خلق شود در واقع خود شخصیت می داند که چگونه باید رفتار کند. بندرت نویسنده می تواند در یک داستان همه شخصیت ها را بشناسد و آنها را کامل خلق کند.
وی در ادامه اظهار داشت: اساس داستان از یک تصویر شکل می گیرد؛ حال ممکن است این تصویر واقعی باشد و یا اینکه دستمایه خلق یک داستان تخیلی قرار گیرد. داستان کتاب «آتش به اختیار» کاملاً مبتنی بر هفت روز آخر دوران جنگ است؛ علاوه بر آن کتاب «سایه ملخ» نیز مربوط به روزهای اول جنگ و پس از عملیات نصر است.
نویسنده «بعد از کشتار» در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا صراحت لهجه که در برخی از آثارتان مانند «آتش به اختیار» وجود دارد باعث اعمال ممیزی نمی شود، اظهار داشت: داستان یک شخصیت نیست، در این کتاب نیز چند شخصیت داریم؛ البته شخصیت حمید حرف های بسیاری می زد که الان به نتیجه آنها می رسیم؛ علاوه بر آن «آتش به اختیار» اثر رئال نیست؛ چون در این گونه آثار باید یک درآمد کلی از اثر داشته باشیم. با این حال برای تجدیدچاپ کتاب «آتش به اختیار» دوستان وزارت ارشاد گفتند که باید دو صفحه کتاب حذف شود که تحریک برخی نشریات و خبرگزاری ها عامل این قضیه بود.
بایرامی با اشاره به کتاب «پل معلق» گفت: می خواستم این کتاب را این گونه بنویسم که دیالوگ ها مستقیم در کتاب وجود نداشته باشد و در واقع راوی کتاب فاصله معقولی با حوادث داشته باشد، ولی این اتفاق نیفتاد؛ علاوه بر این برای نوشتن کتاب «آتش به اختیار» نزدیک به 20 سال زمان صرف کردم و این مسئله نشان دهنده عدم وجود پشتکار بود.