آخرین اخبار:
کد خبر:۲۵۶۴۲۰
درباره «دهلیز» بهروز شعیبی؛

خانواده‌ای روشن در تاریکی «دهلیز»

دهلیز بیش از این که فیلمی در مورد قصاص باشد، فیلمی درباره خانواده است؛ آن هم یک خانواده ایرانی با تمام مختصات خاص خود.

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - مریم فاطمی؛ دهلیز اولین ساخته بهروز شعیبی در مقام کارگردانی یک فیلم سینمایی است. شعیبی که قبل از دهلیز تجربه بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال‌های مختلف را داشته است، با دهلیز توانست در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر خوش بدرخشد و نظر منتقدان را به خود جلب کند، به طوری که این فیلم نامزد دریافت 13 سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد و سیمرغ بلورین بهرین بازیگر نقش اول زن را نیز هانیه توسلی برای بازی در آن دریافت کرد.


دهلیز قصه زندگی خانواده‌ای است که بهزاد، مرد آن پنج سال قبل به دلیل یک نزاع خیابانی بر سر جای پارک اتومبیل جوانی را به قتل می‌رساند و حالا در زندان منتظر اجرای حکم قصاص است. امیرعلی، فرزند این مرد که اکنون هفت ساله است فکر می‌کند پدرش مرده؛ زیرا مادر نمی‌خواسته در صورت قصاص او، امیرعلی آسیب روحی ببیند، اما مادر تصمیم می‌گیرد امیرعلی را از داشتن پدر آگاه کند.


امیر علی بتدریج با پدری که تازه او را پیدا کرده و از وجود او مطلع شده انس می‌گیرد، طوری که حتی طاقت دوری او را موقع برگشتن به زندان پس از یک مرخصی سه روزه ندارد. طرف دیگر ماجرا، اما خانواده مقتول و خواهر دوقلوی او هستند که با تمام تلاش‌های شیوا، همسر بهزاد راضی به رضایت دادن نمی‌شوند.


سوژه‌ای تکراری با نگاهی تازه


دهلیز نیز مانند شمار زیادی از فیلم‌‌ها و سریال هایی که در سال‌های اخیر ساخته شده است مسئله قصاص را مطرح می‌کند که دیگر تبدیل به سوژه‌ای تکراری شده است که شاید در نگاه اول مخاطب را فراری دهد، اما دهلیز روایتی تازه برای این سوژه تکراری خود دست و پا کرده است که آن را از تکراری بودن و تماشاگر را از خستگی و بی حوصلگی نجات می‌دهد. دهلیز داستان خود را از دید پسر بچه‌ای که پدر معلم و فرهنگی او بر اثر یک آن عصبی شدن تبدیل به یک قاتل شده را نشان می‌دهد و همین نکته، آن را از سایر فیلم‌های مشابه متمایز می‌کند.


فیلمی در ستایش خانه و خانواده


درست است که موقعیت تعریف شده برای دهلیز، موقعیت قصاص یک قاتل است، اما به نظر می‌رسد این موقعیت بیشتر دستاویز فیلمنامه نویس و کارگردان بوده تا بتوانند دغدغه اساسی خود را مطرح و داستان اصلی خود را روایت کنند. دغدغه اصلی این فیلم خانواده و روابط خانوادگی است و داستان حول محور این موضوع می‌چرخد که یک خانواده متوسط شهری چگونه با وجود بحرانی که در آن بسر می‌برند به نهاد خانواده احترام می‌گذارند و سعی در حفظ آن دارند.


در همین رابطه می‌توان به شخصیت شیوا با بازی هانیه توسلی اشاره کرد که برخلاف زنان طبقه متوسطی که در سال‌های اخیر در سینما دیده‌ایم زنی پایبند به خانواده است و تنها اولویت زندگی او نجات همسر و به تبع نجات خانواده اش می‌باشد. شیوا که در مدت زندانی بودن همسرش سختی‌های فراوانی را تحمل کرده و بارها به خاطر رضایت گرفتن تحقیر شده است هیچ گاه به طلاق که شاید او را از مشکلات دور کند فکر نمی‌کند و از مادرش ناراحت است که چرا بهزاد را مجبور کرده برای رهایی او درخواست طلاق بدهد.


از طرف دیگر، بهزاد نیز در روزهای مرخصی فقط به فکر مشکلات خود نیست و سعی می‌کند تا جایی که می‌تواند با فرزندش همراه باشد و تجربیات خود را به او انتقال دهد. برای نمونه می‌توان به سکانسی اشاره کرد که مرد همسایه عذرخواهی امیرعلی را بابت شکستن شیشه منزلش نمی‌پذیرد و با او و پدرش رفتار زشتی دارد. بهزاد هم سعی می‌کند با معادل سازی این حادثه با زندگی خودش و بخشیده نشدن توسط خانواده مقتول به امیرعلی یاد دهد که او باید از اشتباهاتش عذرخواهی کند؛ هرچند طرف مقابل نپذیرد.


بازی‌های خوب، یکی از نقاط قوت اصلی دهلیز


دهلیز فیلم ساده و سرراستی است که شاید در نگاه نخست بسیاری از مولفه‌های لازم برای جلب مخاطب را نداشته باشد اما فیلمنامه درست به همراه بازی‌های بازیگرانش توانسته مخاطب را با آن همراه کند. در این فیلم شاهد بازی‌های بسیار خوبی هستیم. جدا از هانیه توسلی که برای دهلیز برنده سیمرغ بلورین نقش اول زن شد، محمدرضا شیرخانلو که نقش امیرعلی را بازی می‌کند بسیار خوب ظاهر شده و حتی شاید بتوان گفت بار زیادی از جذابیت فیلم را به دوش می‌کشد. علاوه بر این، در دهلیز شاهد رضا عطارانی متفاوت هم بودیم که برخلاف نقش‌های گذشته خود، این بار در نقشی جدی ظاهر شده و نشان داد می‌تواند نقش‌های جدی را هم به خوبی نقش‌های طنز بازی کند.


علاوه بر نقاط قوت فوق، دهلیز نقاط ضعفی نیز دارد که بیشتر به فیلمنامه آن برمی‌گردد. یکی از نقاط ضعف این فیلم، ریتم کند آن است که گاهی تماشاگر را خسته می‌کند. دهلیز فیلمی نیست که قصه پیچیده و گره افکنی‌های مدام و عجیب و غریب داشته باشد تا از طریق گره گشایی‌های مدام بتواند داستان خود را پیش ببرد. این فیلم بیشتر شخصیت محور است تا داستان محور و همین مسئله، کار کارگردان را سخت می‌کند که مراقب باشد کار از ریتم نیفتد که البته در سکانس‌هایی این اتفاق افتاده است و ماجرا به کندی و کسالت پیش می‌رود.


نکته دیگری که به فیلمنامه مربوط می‌شود تصمیم شیوا برای مطلع کردن امیرعلی از وجود پدر است. شیوا با همراهی اعظم که همسر یکی از مسئولان زندان و مسئول مددکاری است امیرعلی را از داشتن پدر بی خبر می‌گذارد، اما بعد از پنج سال و باز هم با همراهی همین خانم مسئول و در حالی که هنوز خانواده مقتول رضایت نداده‌اند، امیرعلی را به ملاقات بهزاد می‌برد و او بتدریج می‌فهمد او پدرش است.


دلیل شیوا برای پنهان کردن بهزاد از امیرعلی شاید دلیلی منطقی و قابل فهم باشد، اما این که او پس از پنج سال و بدون این که تغییری در وضعیت ایجاد شده باشد و احتمال اعدام بهزاد هنوز به قوت قبل باقی است تصمیم می‌گیرد آنها را با هم روبرو کند، برای مخاطب ملموس و باورپذیر نیست. از طرف دیگر، شیوا، امیرعلی را به ملاقات می‌برد اما کوچکترین توضیحی در مورد بهزاد به او نمی‌دهد که این مسئله سبب گیج شدن و افسردگی امیرعلی می‌شود تا این که او با مراجعه به عکس‌‌ها و فیلم‌های قدیمی می‌فهمد مردی که با او ملاقات کرده پدرش است. انگار تنها وظیفه شیوا روبرو کردن آن دو با هم بوده و نیازی به آماده کردن و توجیه امیرعلی در مورد وضعیت پدرش احساس نمی‌شود!


با تمام نقاط قوت و ضعفی که بیان شد، دهلیز فیلم جمع و جور و کم مدعایی است که هم سوژه خوبی انتخاب کرده و هم این سوژه را به خوبی به تصویر کشیده است. علاوه بر این، دهلیز فیلم خانواده‌ها و فیلمی نجیب است که همه خانواده می‌توانند با یکدیگر به تماشای آن بنشینند و نگران هیچ دیالوگ یا صحنه خارج از عرفی نباشند که آنها را نزد یکدیگر شرمنده کند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار