گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»مریم رجب وندی؛سینمای دفاع مقدس مانند هر ژانر دیگری از زوایای گوناگونی مثل تاریخ، تکنیک، محتوا، فرم و نسبتی که با تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دارد، قابل مطالعه است. در این یادداشت نگاهی مختصر و گزیده به تاریخچه سینمای دفاع مقدس از منظر محتوای آن در ادوار مختلف داریم.
پس از آغاز جنگ ایران و عراق، هنرهای مختلف به این جنگ پرداختند و آثار هنری مختلفی در این باره خلق شد. سینما نیز از این قافله عقب نماند و به ساختن فیلمهای سینمایی در رابطه با جنگ روی آورد و به این ترتیب ژانر دفاع مقدس از دل این واقعه شکل گرفت که هنوز هم ادامه دارد، اما سینمای دفاع مقدس از آغاز تا کنون شاهد فراز و نشیبهای زیادی به لحاظ تکنیکی و محتوایی بوده است.
فیلمهای اکشنی که از ماهیت دفاع مقدس دور بودند
سینمای داستانی دفاع مقدس یک سال پس از شروع جنگ یعنی در سال 1360 و با فیلم «مرز» ساخته جمشید حیدری آغاز شد. سال بعد، ایرج قادری فیلم «برزخیها» را ساخت که جزو فیلمهای پر فروش سال شد. در این سالها فیلمهای دیگری مانند «پلاک»، «پایگاه جهنمی» و «بازداشتگاه» نیز ساخته شدند، اما این فیلمها یک مشکل بزرگ داشتند و آن هم این که تناسب چندانی با واقعیتهای دفاع مقدس ما نداشتند و کپی فیلمهای جنگی سینمای جهان بودند و چون اغلب ضعیف و سطحی کار شده بودند، نمی توانستند با تماشاگر ارتباط برقرار کنند.
در واقع، این فیلمها بیشتر به بعد اکشن و حادثهای جنگ آن هم از نوع هالیوودی آن توجه داشتند که این نگاه با ماهیت و هویت جنگی که ایران درگیر آن بود، تفاوت داشت، بنابراین این فیلمها نمیتوانستند تصویری نزدیک به واقعیت را نشان دهند.
وقتی فیلمهای عرفانی و معنوی فیلمهای غالب ژانر دفاع مقدس بودند
در دوره جنگ فیلمهایی از جنس دیگر نیز ساخته شدند که کارگردانان این فیلمها عموماً جوانانی بودند که خود به عنوان عکاس، خبرنگار، مستندساز و ... در جنگ حضور داشتند و در برههای تصمیم به فیلمسازی گرفتند که از میان این کارگردانان میتوان به ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، جمال شورجه، کمال تبریزی و ... اشاره کرد.
در این دوره، فیلمها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشتند و رزمندگان، کاراکترهایی مطلقاً سفید و خواهان شهادت بودند و با حالات معنوی و عرفانی که تا حدود زیادی اغراقآمیز مینمود به نمایش درمیآمدند. فیلمهایی مانند نینوا (رسول ملاقلیپور1363)، آوای غیب (سید حاجی میری 1363)، پرواز در شب (رسول ملاقلیپور1366)، روزنه (جمال شورجه 1368) نمونههایی از این نوع فیلمها به شمار میآیند؛ در واقع در این سالها سینما بخشی از ستاد تبلیغات جنگ محسوب میشد؛ چیزی که در تمام دنیا در هنگام جنگ مرسوم است و به همین دلیل تصویری ناقص از جنگ به نمایش درمیآید.
البته در این سالها فیلمهایی – هر چند معدود - هم ساخته میشدند که سعی داشتند از این فضای اغراقآمیز فاصله بگیرند و به نمایشی رئال از جنگ دست یابند. نمونه این فیلمها، فیلم «دیدهبان» ابراهیم حاتمیکیا است که پس از فیلم «هویت»، در سال 1367 ساخته شد و دارای فضای رئالتری نسبت به سایر فیلمهای این ژانر است و بوی مبالغه و اغراق کمتر از آن به مشام میرسد.
ظهور گفتمانهای جدید با اتمام جنگ
با اتمام جنگ، برخی از معادلات نیز در ژانر سینمای دفاع مقدس دچار تغییر شد. اگر چه در دو، سه سال پس از پایان جنگ فیلمها دیگر به دنبال تبلیغ نبودند اما همچنان در حال و هوای فیلمهای گذشته بودند و داستان آنها در جبهههای جنگ میگذشت و با دیدی سمپاتیک به جنگ نگاه میکردند. با فاصله گرفتن از اتمام جنگ، داستان برخی از فیلمهای این ژانر نیز از دل خاکریزها و جبههها بیرون آمد و به پشت جبهه و شهر و خانههای رزمندگان رفت و به روایت زندگی خانوادههای آنها و نسبت آنها با جامعه پرداخت.
علاوه بر این، در این دوره با ساخته شدن فیلم «لیلی با من است» کمال تبریزی در سال 1374 شاهد ظهور گفتمانی جدید در ژانر دفاع مقدس بودیم که به دلیل تفاوتهای بسیاری که با فیلمهای دیگر این ژانر داشت و اولین بار با نگاهی طنز سراغ ماجراهای جبهه و جنگ رفته بود مخاطبان را به تعجب و تحسین واداشت. زیرا مخاطب با این فیلم روایت تازه و بکری از جنگ دیده بود که تا قبل از آن سابقه نداشت.
از جبهه تا خانواده و جامعه
روند ظهور و بروز گفتمانهای مختلف در ژانر دفاع مقدس در سالهای بعد نیز با شدت بیشتری ادامه یافت و دیگر خبری از فیلمهای زمان جنگ و حال و هوای عرفانی آنها نبود. در این سالها، فیلمهایی مانند از «کرخه تا راین»، «آژانس شیشهای»، «سفر به چزابه» و ... روایتگر زندگی رزمندگان دوره جنگ در زندگی شهری پس از جنگ شدند و دردهای جسمی ناشی از جراحتهای جنگ و دردهای روحی و اجتماعی آنها را به تصویر کشیدند.
در این دوره، دیگر از تقابل ساده خیر و شر به شکل خام و تبلیغاتی آن که در قالب دشمن خبیث و ترسو و خودیهای شجاع و فداکار ارائه میشد خبری نبود بلکه نگاهی واقعگرایانهتر به جنگ جایگزین این نگاههای ساده شده بود.
رکود سینمای دفاع مقدس و فیلمهایی که با نگاه رسمی نسبت به جنگ فاصله داشتند
در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، سینمای دفاع مقدس دچار رکود شد و کمتر فیلمی در این رابطه ساخته میشد. در این دوره، فیلمسازان بیشتر به سمت ساختن فیلمهای اجتماعی روی آورده بودند و به ژانرهای دیگر از جمله ژانر دفاع مقدس کمتر توجه میشد. در اواسط دهه هشتاد نیز شاهد یکهتازی کمدیهای نازلی بودیم که سینماها را به تسخیر خود درآورده بودند و ژانرهای دیگر در مهجوریت قرار داشتند.
با این وجود، فیلمهای معدودی در این سالها در ژانر دفاع مقدس ساخته شد که تعدادی از این فیلمها گفتمانهای جدیدی را درباره جنگ مطرح کردند که پیش از این سابقه نداشت. در این دوره، فیلمهایی مانند موج مرده، به نام پدر، طبل بزرگ زیر پای چپ و ... ساخته شدند که نگاهی جدید به جنگ داشتند و سوالاتی را در مورد ضرورت جنگ و شروع و پایان آن طرح میکردند که در تقابل با نگاههای ژانر سینمای جنگ (تا آن زمان) قرار داشت و در آنها چندان از آن نگاه همدلانه و سمپاتیک نسبت به دفاع مقدس و آرمانها و اهداف آن خبری نبود. این فیلمها، فیلمهای پرسشمحور بودند که سعی میکردند تلنگرهایی در مورد جنگ به جامعه بزنند و از نگاه رسمی که نسبت به جنگ وجود داشت فاصله بگیرند.
اخراجیها؛ از هجو دفاع مقدس تا جعبه سیاه جنگ بودن
در اواسط دهه هشتاد و تا کنون نیز همچنان این نگاه وجود دارد و در فیلمهای مختلف دیده میشود. اما از اواسط دهه هشتاد با نمایش اخراجیهای 1 و 2 گونه دیگری از سینمای جنگ نیز شکل گرفت که نگاهی طنز به وقایع جنگ داشت و از سوی دیگر، سعی کرده بود از آرمانهای جنگ هم غافل نشود. اخراجیها واکنشها و حرف و حدیثهای زیادی را به دنبال داشت؛ از نظر برخی منتقدان و رزمندگان که معتقد بودند این فیلمها هجو دفاع مقدس و ارزشهای آن هستند گرفته تا دیدگاه محسن رضایی فرمانده سابق سپاه که اخراجیها را جعبه سیاه جنگ دانست! پس از موفقیت اخراجیها در گیشه، فیلم «زمهریر» به کارگردانی علی روئینتن و با همان حال و هوا در سال 1388 ساخته و در جشنواره فجر به نمایش درآمد که به دلیل آنچه بیاحترامی به شهدا نامیده شد توقیف گردید.
فیلمهای شخصیتمحور و نمایش فرماندهان جنگ
در اوایل دهه نود که هم اکنون در آن به سر میبریم تعدادی فیلم درباره دفاع مقدس ساخته شده است که برخی از آنها مانند فیلم «بوسیدن روی ماه» همایون اسعدیان به زندگی رزمندگان و خانوادههای شهدا در سالهای پس از جنگ میپردازند. برخی از فیلمهای این دوره هم دوباره بنا را بر روایت جبهههای جنگ گذاشتهاند و سراغ خاکریزها و عملیاتها رفتهاند. برای نمونه میتوان به «به کبودی یاس» که مقاطعی از زندگی شهید برونسی را به تصویر میکشد، «شور شیرین» که فیلمی در مورد شهید کاوه است و «زیباتر از زندگی» که روایتگر زندگی شهید علمالهدی شده، اشاره داشت. در واقع، فیلمهای جنگی این دوره بیشتر شخصیتمحور هستند و شخصیتهای واقعی حاضر در میدانهای جنگ و عموما فرماندهان را به تصویر میکشند؛ چیزی که در دورههای قبل کمتر شاهد آن بودیم.