به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، چند روز قبل در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اتفاقی تکراری، اما در عین حال تلخ رخ داد. در کلاس تاریخ اسلام، استاد این درس انتقادی به یکی از دانشجویان دختر حاضر در کلاس وارد کرد. آن گونه که برخی دانشجویان حاضر در کلاس به خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» خبر داده اند به نظر می رسد هم خود انتقاد و هم لحن بیان آن، با فضای دانشگاه نامأنوس بوده است. این اتفاق که به درگیری شدید لفظی منجر شد و در آستانه درگیری فیزیکی متوقف گردید، موجب بحث های دامنه داری در این دانشکده مهم و حساس شد.
البته این مطالب همگی شنیده های «خبرگزاری دانشجو» از دانشجویان بوده و ممکن است این خبر در جزئیات تفاوت هایی داشته باشد. مثلاً لحن استاد مناسب بوده و سوء برداشت چند دانشجو بر تنش ها افزوده باشد. مسئله، آشنا نبودن این استاد با فضای دانشگاه است، شاید نوع انتقاد و لحن وی در فضای عمومی جامعه و یا برخی محافل خاص مناسب باشد، اما طبیعتاً فضای دانشگاه مقتضیات مخصوص به خود را دارد و افرادی که با آن سر و کار دارند، باید در نوع برخورد خود دقت داشته باشند.
ما نمی خواهیم همین یک کلاس را ملاک قضاوت قرار دهیم و با تمرکز بر آن به دنبال مقصر بگردیم. تنها تلاش کرده ایم این اتفاق را بهانه ای کرده و بر روی بحث کلاس های معارف در دانشگاه ها پرونده ای تشکیل دهیم. پرونده ای که در آن بر روی دروس گروه معارف به جزئیات تمرکز خواهیم کرد.
اولین برگ این پرونده مصاحبه با محمد زرهانی، معاون سابق فرهنگی بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است تا از ریشه چنین مشکلاتی در دانشگاه خبر دهد.
«خبرگزاری دانشجو» - حضور دروس معارف در دانشگاه های کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
محمد زرهانی: دروس معارف که برای تمام رشته ها و دانشگاه ها یکسان است، از طرف دانشجویان با دو پیش فرض مواجه می شود؛ اولین پیش فرض این است که این درس عمومی می باشد، بنابراین از اهمیت کمتری نسبت به دروس تخصصی برخوردار است؛ یعنی دانشجویان، از نظر علمی، با سطح پایین تری نسبت به دیگر دروس با آن برخورد می کنند.
دومین رویکرد، بخصوص در دانشکده هایی رخ می دهد که رویکرد علمی به مسائل اجتماعی و انسانی دارند؛ مثلاً دروسی مثل علوم اجتماعی با رویکردی علمی به وقایع اجتماعی نگاه می کنند، یعنی نگاهی بدون وزن و جهت گیری در راستای بررسی مسائل اجتماعی دارند. دروس معارف که از زاویه نگاه دیگری وارد می شوند و منظری متفاوت دارند، فاصله ای بین محیط دانشگاهی و خود ایجاد می کنند، بنابراین دانشجویان با این دو پیش فرض روبرو می شوند.
از طرف دیگر استادانی که برای این دروس دعوت شدند، به این دلیل که عموماً تازه وارد هستند، معمولاً با فضای دانشگاه آشنا نیستند، بنابراین فضای دانشگاه را از نظر بار روانی، نوع تعاملات و نوع تفکرات نمی شناسند؛ همچنین اگر به دانشکده هایی بروند که با رشته های آن آشنایی نداشته باشند، بیشتر در انتقال مفهوم و طرح درس به مشکل بر می خورند، خصوصاً در رشته های علوم اجتماعی این مسئله بیشتر وجود دارد. بارها برای خود من اتفاق افتاده که در کلاس های مختلف معارف، استادی که سعی در القای بحثی داشته، از نظر بیان و انتقال بشدت دچار مشکل شده، گرچه مطلب مورد بحث از نظر محتوا چندان قابل خدشه نبوده است؛ این ناآشنایی به این دلیل اتفاق می افتد که استاد با ادبیات علوم اجتماعی آشنا نبوده و این اتفاق هم برای دانشجو و هم برای استاد آسیب زاست.
در مجموع اگر بخواهیم، بدانیم چه میزان ایراد از طرح درس است و چه میزان از استاد، به نظر من سهم استاد در عدم انتقال مفهوم بیشتر است؛ زیرا استادانی داشته ایم که کمتر دچار مشکل شده و بیشتر به اهداف خود دست پیدا کرده اند.
با این حال در دانشگاه ها نیازمند مباحث عمیق تری هستیم. کتاب های خوبی برای تاریخ اسلام، اخلاق و معارف دانشجویان تهیه شده است، اما بخش اولیه کتاب ها که بحث ضرورت این گونه دروس را مطرح می کند معمولاً قانع کننده نیست؛ یعنی دانشجویان ارتباط کاملی با این دروس برقرار نمی کنند، بنابراین چون استاد مجبور است طرح درس را جلو ببرد از این بخش کتاب به سادگی عبور می کند و به همین جهت نوعی دلزدگی در طول ترم احساس شده و در نهایت دانشجو به عنوان نمره به آن نگاه می کند. البته این مسئله فراگیری ندارد، اما در دانشکده علوم اجتماعی مطرح بوده است. اگر این مسئله را به صورت محدود بین چند دانشجو می دیدیم، شاید چندان قابل طرح نبود، اما به این دلیل که فراگیر شده است، قابلیت پیگیری دارد.
«خبرگزاری دانشجو» - آشنا نبودن استادان در دو سطح است؛ اولاً با محیط دانشگاه آشنا نیستند و از طرف دیگر گاهی به محتوای درس تسلط کافی ندارند. به هر حال طبیعتاً در کلاس های معارف شبهات بسیاری مطرح می شود، اما اگر نگوییم، این شبهات تشدید می شوند، پاسخ درستی نیز دریافت نمی کنند.
زرهانی: درست است؛ یعنی تسلط استاد به مباحث درسی نیز عامل تعیین کننده ای است. منتها اگر استاد را بخشی از فرایند آموزش در نظر بگیریم، بخش دیگر آن نیز کتاب است. در مجموع باید بگویم به نظر من کتاب و طرح درس چندان مشکل ساز نیست.
«خبرگزاری دانشجو» - دروس معارف گاهی به مباحث نظری می پردازند و به همین دلیل دانشجویان بهره چندانی از آنها نمی برند. به نظر می رسد بهتر است این گونه دروس کاربردی تر شوند تا با پایان ترم، دانشجویان استفاده خود را کرده باشند.
زرهانی: شاید بخشی از تکاپو و تنش که در کلاس ها ایجاد میشود حاصل همین کاربردی کردن دروس است. دانشجو بعد از گذراندن ترم، مثل درس مهارت های زندگی نباید لزوماً چیزی به داده هایش اضافه شود، باید به مهارت های او هم افزوده گردد. به نظر می رسد بخشی از عدم انتقال مفاهیم نیز نتیجه سعی استاد در ایجاد مطالب کاربردی است.
مثلاً استادی می خواست توضیح دهد عوامل مختلفی در کم شدن رزق و روزی موثر هستند. یکی از این عوامل را سهل انگاری در نماز معرفی کرد. این بحث از نظر دینی صحیح است منتها نحوه ارائه این بحث نیز مهم است. اگر این حرف به صورت ساده در دانشکده علوم اجتماعی مطرح شود، دانشجویان خواهند گفت از نظر اجتماعی، نماز عامل موثری در رزق و روزی محسوب نمی شود. از این مثال می توانیم نتیجه بگیریم چقدر جای کار داریم تا نحوه آموزش و نحوه تعامل با دانشجویان تصحیح شود.
احيانا خودت رشته ات علوم اجتماعي نيست؟
هر کسي توانايي نداره يه دانشکده رو ضرف مدت فقط دو هفته به هم بريزه.
آفرين