گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- فاطمه پاخیرزن؛ در بحبوحه خیابان انقلاب، برای رسیدن به مقصد، اتوبوسهای «بی. آر. تی» را انتخاب کردم. با عجله وارد اتوبوس شدم. در قسمت خانمها صندلی خالی وجود نداشت و قسمت آقایان بسیار شلوغ بود و اکثر آقایان رو به سمت خانمها ایستاده بودند. مجبور شدم کمی نزدیک به آقایان در قسمت خانمها بایستم.
در میان جمعیت کثیر آقایان دو جوان به شمایل کارگران حضور داشتند که یکی از آنان به کاغذهای دست من خیره شده بود. با وجود اینکه متوجه نگاهش به وسایلم بودم، اما بیاهمیت به بیرون از اتوبوس نگاه میکردم. زیرچشمی متوجه شدم که یکی از آقایان جوان که نشسته بود به یکی از این دو پسر کارگر نگاه میکرد و زیر لب چیزهایی را زمزمه مینمود تا اینکه آن جوان نشسته طاقتش طاق شد و آن پسر جوان ایستاده را صدا زد. در ابتدا فکر کردم شاید میخواهد صندلیاش را به او بدهد بعد به یکباره متوجه شدم که مرد جوان نشسته به جوان ایستاده گفت چرا به سمت خانمها نگاه میکنی؟ رویت را برگردان و شروع به توهین به مرد ایستاده کرد؛ «مرتیکه افغانی تو واسه کار اومدی اینجا یا واسه چشمچرانی» که ناگهان چند تن از آقایان جوان ایستاده که آنان نیز به خانمها نگاه میکردند همگی گفتند «افغانی خجالت بکش واسه چی چشم چرانی میکنی؟!» و پسر بیگناه به جرم نکرده متهم شد.
بهتزده شدم! با وجود اینکه همه این مکالمات در مدت چند ثانیه اتفاق افتاد اما تاثیر آن با من ماند و این سوال برایم مطرح شد که آیا هنوز مفهومی به نام غیرت دینی در جامعه ما وجود دارد؟ در شرایطی که معنای بسیاری از روابط و مفاهیم در جامعه ما تغییر کرده و معمولاً شاهد ارتباطاتی میان دختران و پسران هستیم که حتی اگر رابطه اجتماعی نیز محسوب شود در کمتر از دو دهه گذشته در جامعه ما اصلاً وجود نداشته و در شرایطی که مفهوم حضور در اجتماع، آراستگی، شکل ظاهری افراد، نوع نگاه به زندگی تغییر کرده و اندک اندک مفهومی مانند پرهیز از نگاه به نامحرم به قصد لذت در جامعه ما کمرنگ شده، آیا در شهری مانند تهران باز افرادی هستند که به این مسائل معتقد باشند و با نگاه متعصبانه به نوامیس دیگران توجه کنند؟ البته نباید فراموش کرد انتقادی که شاید به تولیدکنندگان اتوبوسها نیز وارد است، که به یمن طراحی دقیق صندلی اتوبوس براساس فرهنگ ایرانی-اسلامی، خود با دست خود زنان و مردان نامحرم را در مقابل یکدیگر قرار میدهند که خواسته یا ناخواسته ممکن است نگاههایی آمیخته با هوس نیز اتفاق بیفتد.
اما نکته دیگر تاملبرانگیز در این مسئله برایم این بود، با وجود اینکه آن جوان در حال نگاه کردن به وسایل من بود و شاید جوانان دیگر چشمهای خیرهتر نسبت به وی داشتند، اما چرا جوان نشسته از میان مردان ایستاده فقط جوان افغانی را نشان کرد و تیر و ترکشش او را نشانه رفت؟ برای من این سوال پیش آمد اگر یک مرد ایرانی به جای آن جوان افغانی بود مرد نشسته با او به همین شیوه برخورد میکرد و جلوی جمع او را تحقیر مینمود؟! حتی اگر یک فرد ایرانی نه، که اگر یک مرد انگلیسی، آمریکایی یا فرانسوی بود و یا چرا راه دور برویم و نام از کشورهایی ببریم که ریشه مشترک فرهنگی با ما ندارند، اگر فردی از عربستان، سوریه یا ترکیه بود نیز آن مرد همین گونه رفتار میکرد؟!
واقعیت این است که غیرت آن جوان نشسته در مورد زنان و دختران هموطنش قابل تحسین است، اما ای کاش ثواب این کار را با تحقیر آن مرد افغانی ضایع نمیکرد. به نظر میرسد انگار هدف فقط غیرت مرد ایرانی نبود، بلکه تحقیر آن مردم افغانی بیشتر مورد توجه بود؛ زیرا او از کشوری است که شاید از جهت موقعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کمی از ما پایینتر است، اما گاهی فراموش میکنیم که ما با افغانیها ریشه فرهنگی بسیار دیرینه داریم و شاید اگر تفرقه انگلستان نبود اکنون افغانستان چند استان از ایران را تشکیل میداد.
گاهی فکر میکنم که انگار ما ایرانیها نوع خود را از افغانیها برتر میدانیم و به خود اجازه میدهیم که به هر شکلی و در هر شرایطی آنها را تحقیر کنیم، شاید همین صفت رذیله خودبرتربینی نیز در کشورهای اروپایی وجود دارد که باعث میشود برخی از آنها ایرانیها را به تمسخر، «سرسیاه» خطاب کنند.
باید با خود صادق باشیم؛ زیرا نمیتوانیم به خودمان دروغ بگوییم، واقعاً این برخورد به دلیل غیرت دینی بود یا به خاطر تحقیر یک مهاجر؟! شاید گاهی فراموش میکنیم که این مرد افغانی با ظاهری ژندهپوش خدماتی را در کشور ما انجام میدهد که خودمان طبیعتاً از انجام آن اکراه داریم.